(Minghui.org) یک ضربالمثل قدیمی چینی میگوید: «تغییر مالکیت یک کشور آسانتر از تغییر ماهیت یک فرد است.» یک ضربالمثل مشابه غربی نیز میگوید: «پلنگ نمیتواند لکههای روی پوستش را تغییر دهد.»
شین که کودکی مشکلساز بود، به بزرگسالی تبدیل شد که عادات بد زیادی داشت: زورگویی به مردم، استفاده از مواد مخدر، قمار، و رابطه با زنان روسپی. پدر و مادرش نمیدانستند چه کار کنند. نه اشکهای بیپایان مادرش او را تحت تأثیر قرار داد، و نه انبر فلزی داغ شومینه پدرش.
اما دوستان شین پس از آزادی او از زندان، از تغییرات شگفتانگیز او شوکه شدند. او اکنون فرد متفاوتی است: صادق، سختکوش، و با همه بهخوبی رفتار میکند.
ماجرای او در اینجا ارائه شده است.
خانوادهای دلشکسته
شین پنج خواهر و برادر دارد - و همه آنها بهخاطر او شرمسار بودند. پدر و مادرش از داشتن چنین پسری خجالت میکشیدند.
شین که در یک جامعه الحادی بزرگ شده بود، اعتقادی نداشت به اینکه فرد خوبی باشد - در عوض هر طور که دلش میخواست رفتار میکرد. در خم بزرگ رنگرزی جامعه فاسد چین، او تباه و سرکش شد.
شین از همان دوران کودکی به دنبال دوستان منحرف بود. پدر و مادرش خیلی نگران بودند. پدر شین بهعنوان مقام رسمی رده بالا، رئیس یک بخش بود. او باوجود موقعیت اجتماعی بالایش، در ادارۀ پسر بدرفتارش مشکل داشت.
بعد از اینکه شروع به تحصیل در مدرسه راهنمایی کرد، تابع نظمکردن شین حتی سختتر شد. معلمانش احساس میکردند که امیدی به او نیست. او ۲۰۰ یوآن را از کسب و کاری کوچک دزدید. وقتی مدرسه متوجه شد او را اخراج کردند. پدر و مادرش که فکر میکردند همراهی او با افراد بد شین را بدتر میکند، او را به امید تغییر به مدرسهای در شهری دیگر فرستادند. اما شین تغییر نکرد و طولی نکشید که از آن مدرسه نیز اخراج شد.
پدرش او را کتک زد و مادرش اشک میریخت و به او التماس میکرد که فرد خوبی باشد، اما شین بی تفاوت بود. پدرش که او را دیده بود که در سن پایین سیگار میکشید و نمیتوانست آن را ترک کند، عصبانی شد و او را با انبرهای آهنی داغ شومینه سوزاند. اما این کار فایدهای نداشت. شین به سیگارکشیدن ادامه داد و اوضاعش بدتر شد.
شین با افزایش سن، نه تنها سیگار میکشید، بلکه در دعواهای گروهی و قمار نیز شرکت داشت. علاوهبر این، گاهی اوقات با دریافت «هزینه خدمات» از صدها یوآن تا ۱۰۰۰ یوآن، برای توقف دعواهای بین باندها بهعنوان میانجی عمل میکرد. او برای بهدستآوردن پول بیشتر، همچنین در ازای دریافت صدها یوآن «هزینه تسهیلات» قمار جمعی را راهاندازی کرد. شین نمیخواست مانند دیگران با کارکردن پول دربیاورد. او میخواست تصویر «پسر بد» خود را در میان دوستان اراذل و اوباش خود حفظ کند.
طولی نکشید که شین به مواد مخدر معروف به اکستازی و کریستال مت اعتیاد پیدا کرد. وقتی در مصرف مواد مخدر زیادهروی میکرد با زنان روابط نامشروع برقرار میکرد. با اینکه رفتارش تکاندهنده و شرمآور بود، به خودش افتخار میکرد.
پدر و مادرش که فکر میکردند ازدواج میتواند به تغییر او کمک کند، متوجه شدند که دوباره اشتباه کردند - عادتهای بد او ادامه یافت. آههای پدر، اشک های مادر و تشویقهای مهربانانه همسرش همه بیفایده بودند. یک روز به موهای همسرش چنگ انداخت و او را کتک زد.
شین همچنان زندگی خود را تلف میکرد. وقتی میل او به مواد مخدر شدید بود، آشفته میشد. اگر پولی در بساط نبود، به هر ابزاری متوسل میشد تا مقداری پول تهیه کند. بهمحض اینکه پولی به دست میآورد، آن را صرف روسپیها یا مواد مخدر میکرد.
شین اقدام به دعوا و درگیری میکرد و یک بار شخصی را با چاقو زد. او بهخاطر چنین حوادثی بیش از ۲۰ بار بهدست پلیس دستگیر شد. گاهی او را در بازداشتگاهها نگه میداشتند و درنهایت پایش به زندان هم میرسید.
نوری در افق
خانوادهاش که نگران بودند شین در زندان متحمل رنج شود، به نگهبانان رشوه میدادند تا با او رفتار خوبی داشته باشند. درنتیجه او مانند سایر بازداشتشدگان کاری انجام نمیداد. مقامات زندان نیز مانند سایر سازمانهای دولتی در چین فاسد هستند. برخی از آنها حتی با رشوه به مقامشان دست یافتند. آنها اغلب از بازداشتشدگان اخاذی میکردند.
گرچه شین در دوران زندان کار نمیکرد، اما همچنان متحمل رنج میشد. داشتن عادتهای بد طی سالها، بهویژه ارتباط با روسپیها و مصرف مواد مخدر به بدنش آسیب رساند. او دچار حمله عصبی، التهاب پروستات و چند بیماری دیگر شد. شین هر روز درد داشت. او که در پشت میلههای فلزی، دیوارهای بلند و نردههای برقی زندانی شده بود، به مواد مخدر یا روسپیها دسترسی نداشت. زندگی برای او واقعاً تلخ بود.
هنگامی که وضعیت او ناامیدکننده به نظر میرسید، شین با گروه خاصی از افراد ملاقات کرد - تمرینکنندگان فالون دافا که بهخاطر اعتقادشان به حقیقت، نیکخواهی، بردباری بازداشت شده بودند. آنها گرچه در بازداشت مورد ضربوشتم، تحقیر و شکنجههای وحشتناک قرار میگرفتند، اما مهربان و دلسوز باقی میماندند.
شین متوجه شد که تمرینکنندگان افرادی منحصربهفرد هستند. آنها بهشدت مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند، اما به یکدیگر اهمیت میدادند و یکدیگر را تشویق میکردند. با اینکه قبل از زندانیشدن همدیگر را نمیشناختند اما به هم کمک میکردند. وقتی تمرینکننده یان به زندان فرستاده شد، پول کمی با خود داشت. وقتی سایر تمرینکنندگان این موضوع را شنیدند، یکی به او غذا داد، دیگری برای او قمقمه خرید، و دیگران مایحتاج روزانه را برای او خریداری کردند. شین با توجه به اینکه این افراد کاملاً متفاوت از سایر افرادی هستند که در گذشته با آنها ارتباط برقرار کرده بود، شروع به فکرکردن درباره زندگی کرد و همچنین بسیاری از چیزهایی که همیشه قدر آنها را نمیدانست.
شین از طریق صحبت با تمرینکنندگان متوجه شد که تبلیغات حزب کمونیست چین (حکچ) درباره فالون دافا همگی دروغ بوده است. این باعث شد که به آنها احساس همدردی کند. هنگامی که شین شنید که این تمرین میتواند بیماریها را برطرف کند، از تمرینکنندگان درباره آن سؤال کرد. به او گفته شد که تمرین فالون دافا با فردی خوببودن شروع میشود، کسی که تلاش میکند تا با اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری یکی شود.
شین مخفیانه یک نسخه دستنویس از جوآن فالون (آموزههای اصلی فالون دافا) را زمانی که در زندان بود خواند. نگاه او به زندگی کاملاً تغییر کرد. در گذشته در زندان هیچ کاری نمیکرد و فقط در آنجا میماند. اکنون با درک حقیقت، حقیقت، بردباری، شروع به تمیزکردن سلول، شستن زمین و کمک به دیگران برای دریافت غذا کرد. مدت زندان او به زودی به پایان رسید. وقتی به خانه بازگشت، آشکارا شروع به تمرین فالون دافا کرد.
خانوادهاش از تغییر او شوکه شده بودند. هر پنج خواهر و برادر شین او را مایه ننگ خانواده میدانستند. انبرهای داغ شومینه، مراکز بازداشت و زندان هیچ تغییری در شین ایجاد نکرد - اما، یک کپی از جوآن فالون مایه شرمساری خانوادگی را به فردی مهربان، صادق و قابل اعتماد تبدیل کرد. مادرش که بیش از ۸۰ سال داشت، بسیار خوشحال شد.
رفتار شین با همسرش نیز تغییر کرد. قبلاً کتکش میزد. زنش نیز به نوبه خود به او فحش میداد، شین نیز تلافی کرده و او را با تهسیگار میسوزاند. اما اکنون شین بهآرامی تحمل میکند درحالیکه آموزههای فالون دافا را ازبرمیخواند: «بهعنوان تمرینکننده، نباید وقتی مورد حمله قرار میگیرید یا وقتی توهین میشوید، جوابش را بدهید.» (سخنرانی نهم، جوآن فالون) او به درون نگاه میکرد تا ببیند آیا زمینههایی وجود دارد که بتواند بهعنوان یک تمرینکننده بهتر عمل کند. همسرش اکنون با او بهخوبی رفتار میکند، برایش شام میپزد و لباس میخرد.
تشخیص داده شد که یکی از خواهرانش مبتلا به سرطان پیشرفته است. بیمارستان ها نتوانستند او را درمان کنند و به او گفتند که به خانه برود. شین به او توصیه کرد جوآن فالون را بخواند. او بهبود یافت و شروع به تمرین فالون دافا کرد. شین با فردی ملاقات کرد که به جرم قتل زندانی شده بود. او درباره فالون دافا و ماجرای خودش به مرد گفت. مرد تحت تأثیر قرار گرفت و مصمم شد که خودش را تغییر دهد. شین به او گفت که عبارات زیر را در ذهن داشته باشد: «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.»
مردی درستکار
در گذشته شین فقط به آسیبرساندن به دیگران فکر میکرد. اکنون برعکس شده است و اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری را دنبال میکند تا فرد بهتری باشد. او حتی زمانی که مورد ضربو شتم یا تحقیر قرار میگیرد، مقابلهبهمثل نکرده یا در پاسخ بحث نمیکند.
یک بار، همکار شین سیمان را به خانوارهای محلی تحویل داد. چون کسی در خانه چیانگ نبود، همکارش سیمان را به همسایهاش تحویل داد. شین و همکارش وضعیت را توضیح دادند، اما چیانگ و دوستش - هر دو کمی مست بودند - گوش نکردند. آنها شین را به مکانی در آن نزدیکی کشاندند و او را پشت در کتک زدند. یک پیمانکار در اتاق کار میکرد که می توانست شهادت دهد که اگر شین میخواست مقابلهبهمثل کند از خودش دفاع میکرد. اما شین با یادآوری اینکه اکنون یک تمرینکننده دافا است و تمام اعمال بدی که قبلا انجام داده بود، بیصدا ضربوشتم را تحمل کرد. آن دو نفر او را با چوب کتک زدند و مورد فحاشی قرار دادند اما شین با وجود خونریزی از خودش دفاع نکرد.
چیانگ بعداً سیمان را پیدا کرد. از آنجا که هنوز به آن نیاز نداشت، از شین خواست تا کیسهها را به طبقه اول منتقل کند. شین این کار را بدون هیچ شکایتی انجام داد. وقتی چیانگ و دوستش بعداً از شین عذرخواهی کردند، او لبخند زد: «اگر فالون دافا را تمرین نمیکردم، هر دوی شما را کتک میزدم.» این دو نفر از اینکه چگونه دافا شین را در جهت بهترشدن تغییر داد بسیار تحت تأثیر قرار گرفتند.
در زمانی دیگر که شین قصد تحویل سیمان را داشت، قیمت از ۱۷ یوآن بهازای هر کیسه به ۲۰ یوآن افزایش یافته بود. هنگامی که روز بعد سیمان را تحویل داد، شین تغییر قیمت را اعمال نکرد و بهازای یک کیسه فقط ۱۷ یوآن از خریدار دریافت کرد.
هنگامی که شین برای کار قراردادی درحال رانندگی بود، دو بار وسیله نقلیه او به وسیله نقلیه دیگری برخورد کرد. هیچ دوربین امنیتی وجود نداشت. شین به جای اینکه مانند بسیاری از مردم فرار کند، سعی کرد مالک را پیدا و هزینه تعمیر را پرداخت کند. مردی گفت: «فکر میکردم امروز دیگر آدمهای خوبی در این دنیا وجود ندارند!»
بار دوم یک زدگی جزئی بود. گرچه تشخیص آسیب آسان نبود، شین همچنان ۳۰۰ یوآن به آن شخص پرداخت کرد و توضیح داد که یک تمرینکننده فالون دافا است. مرد تحت تأثیر قرار گرفت و گفت که بهخاطر تبلیغات نفرتبرانگیز حکچ، درباره دافا درک اشتباهی داشته است. او با خروج از حزب کمونیست چین و سازمان های جوانان وابسته به آن موافقت کرد.
ذهنی خالص و پاک
هنگامی که شین برای اولین بار از زندان آزاد شد، دوستانش از او برای ملاقات دعوت کردند. وقتی متوجه شد که گروهی از معتادان در آنجا هستند، شین بلافاصله محل را ترک کرد. اگر فالون دافا را تمرین نمیکرد احتمالا هروئین مصرف میکرد.
ویی یکی از آشنایان قدیمی شین بود. در گذشته شین او را مورد ضربوشتم قرار داده و به او چاقو زده بود. هنگامی که آنها اخیراً باهم ملاقات کردند، شین متوجه شد که وضعیت سلامتی او بد است و بیماری قلبی دارد. شین او را به ناهار دعوت کرده و هزینه غذا را پرداخت کرد. ویی وقتی به شین نگاه میکرد که لباس کار کثیفش را پوشیده بود، گریه میکرد و تصورش این بود که شین مثل قبل «توانا» نیست. شین بهسادگی لبخند زد و درباره درک جدیدش درخصوص زندگی صحبت کرد و همچنین درباره آن شادمانی که با پول نمیتوان خرید.
یکی از دوستان جوان به نام گانگ اغلب در گذشته شین را دنبال میکرد. او با دیدن اینکه شین اکنون ساعت ارزان قیمتی به دست دارد، اشک میریخت. در خاطراتش، «برادر بزرگ» شین میتوانست همه جا پول جمع کند - او بهترین غذا را میخورد، لباسهای گران قیمت میپوشید و خوشگذرانی میکرد. پرسید چه شد؟ شین توضیح داد: «پول من این روزها از کار سختی که انجام میدهم بهدست می آید و هر پنی آن تمیز است.» در واقع، شین بهخاطر داشتن صداقت و شهرت خوبش، مشتریان بیشتری دارد و اکنون پول بیشتری به دست میآورد.
شین با نگاهی به روزهای گذشته، از کارهای اشتباهی که مرتکب شد پشیمان است. قبلاً حتی بهخاطر یک صندلی در اتوبوس با دیگران دعوا میکرد و یک بار راننده اتوبوس را کتک زد. حالا وقتی سوار اتوبوس میشود صندلیاش را به سالمندان میدهد.
شین که از یک معتاد به مواد مخدر به فردی پاک، از ارتباط با زنان فاسد به شوهری وفادار و مهربان، از فریب دیگران به صادقبودن متحول شده است، میداند که این اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری است که به او این شجاعت و قدرت میدهد تا از تاریکی خارج شده و به دنیای روشنایی گام نهد.
شین با وجود اینکه در گذشته لباسهای خوبی میپوشید، میدانست که پولی که آنها را میخرد کثیف و ذهنش ناپاک است. با وجود اینکه اکنون لباس کارش اغلب کثیف است، قلبش سرشار از مهربانی، سخاوت و شادی است.
شین توضیح داد: «تمرین تزکیه مانند گل نیلوفر آبی است که از گلو لای برمیخیزد و در عین حال پاک میماند، من خیلی خوششانس هستم که تمرینکننده فالون دافا شدم!»
تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وبسایت مینگهویی منتشر میشوند، توسط وبسایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپیرایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفاً عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه