(Minghui.org) خانمی ۵۲ ساله، تمرین کننده فالون دافا هستم و در کافه‌تریای یک شرکت کار می‌کردم. حوالی ساعت ۶ صبح روز ۲نوامبر۲۰۲۱ با دوچرخه به سر کار می‌رفتم و ناخودآگاه از خط وسایل نقلیه موتوری استفاده کردم. ناگهان یک تاکسی از پشت به من زد و مرا از روی دوچرخه پرت کرد. بلافاصله از استاد کمک خواستم. همچنین به یاد آموزه استاد افتادم: «خوب یا بد از فکر اولیه فرد می‌آید.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)

بدون آسیب به‌خاطر حفاظت استاد

وقتی از جایم بلند شدم، احساس کردم که هیچ آسیبی ندیدم، فقط کمی خراش روی پایم و کمی کمردرد دارم. اما، دوچرخه‌ام کاملاً له شد. شگفت‌انگیز بود که هیچ استخوانی در بدنم نشکست. می‌دانستم که استاد از من محافظت کرده‌اند.

راننده تاکسی وحشت کرده بود و با پلیس و همچنین شرکت تاکسیرانی تماس گرفت. او همچنین از من خواست که در بیمارستان معاینه شوم، اما من قبول نکردم. به او گفتم که حالم خوب است و نیازی به رفتن به بیمارستان نیست. او همچنین می‌خواست به من غرامت بدهد یا حداقل هزینه تعمیر دوچرخه را پرداخت کند. به او گفتم: «من از تو غرامت نمی‌خواهم و اخاذی نمی‌کنم. من تمرین‌کننده فالون دافا هستم. لطفاً به یاد داشته باشید که فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» راننده بارها از من تشکر کرد.

همکارانم مرا فرد احمقی می‌دانند

وقتی به محل کارم رسیدم، ماجرای تصادف را به همکارانم گفتم. وقتی شنیدند به بیمارستان نرفتم و غرامتی نخواستم، گفتند که فرد احمقی هستم. اما می‌دانستم که تمرین‌کننده فالون دافا هستم و باید از آموزه‌های استاد پیروی کنم تا ابتدا به دیگران فکر کنم. من مثل مردم عادی بعد از برخورد با خودرو به غرامت فکر نکردم. در‌عوض، می‌خواستم درباره دافا به او بگویم. پشیمان شدم که در این شرایط نتوانستم بیشتر به او بگویم.

تجربه‌ام واقعاً شبیه مثالی بود که استاد در جوآن فالون آوردند:

«فردی که بیش از پنجاه سال دارد، به زمین خورده و با ماشین تا چنین مسافتی روی زمین کشیده شده است. کجای بدنش می‌توانست مجروح شود؟ همه جا. او می‌توانست روی زمین باقی بماند و از جایش بلند نشود. به بیمارستان برویم؟ برویم. او می‌توانست در بیمارستان بماند و از آنجا بیرون نیاید. وقتی این برای فردی عادی اتفاق می‌افتد، ممکن است این‌طور باشد، اما او تمرین‌کننده است و به این شکل رفتار نکرد. ما می‌گوییم که خوب یا بد از فکر اولیه فرد می‌آید و آن فکر در آن لحظه می‌تواند نتایج مختلفی به بار بیاورد.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)

فقط قسمت جلویی جوراب از بین رفت

دخترم بعد از شنیدن خبر تصادف گریه کرد. او از طریق تلفن به من گفت که قبلاً درباره جراحات و عواقب احتمالی پرس‌وجو کرده است و از من خواست تا راننده را پیدا کنم و بگویم که مرا برای معاینه بیمارستان ببرد. به او گفتم که حالم خوب است و جای نگرانی نیست.

باورش سخت است که لباس و شلوارم پاره نشد، اما جوراب ضخیم یک پا، در قسمت جلوی پا ازبین رفته بود. این نشان می‌داد که ضربه بسیار شدید و جدی بود و محافظت استاد بود که من را از این خطر بزرگ نجات داد.

روشنگری حقایق

در راه خانه، دافا را طبق معمول به روشنگری حقایق برای مردم کرده و بیش از ۲۰ نفر را متقاعد کردم که از ح‌ک‌چ و سازمان‌های جوانان آن کناره‌گیری کنند. بعد از اینکه به خانه رسیدم در مقابل عکس استاد ادای احترام کرده و از استاد برای محافظت از من تشکر کردم.

دو خواهر بزرگم خبر را شنیدند و همچنین بسیار نگران بودند. شبانه به منزلم آمدند و قصد داشتند از من مراقبت کنند. اما، آنها از دیدن من درحال آشپزی به‌جای استراحت در رختخواب شگفت‌زده شدند. ماجرا را به‌طور مفصل به آنها گفتم.

دو خواهرم نیز تمرین‌کنندگان دافا هستند. همه متفق‌القول بودیم که این اتفاق راهی برای پرداخت بدهی زندگی من از گذشته بود. من بدهی را با توجه به محافظت ازسوی استاد، بدون هیچ‌گونه جراحت یا خطر جانی پرداخت کردم. همه ما با این نیکخواهی استاد تشویق شدیم و فا را مطالعه کردیم و بعد از شام افکار درست فرستادیم.

تجربه چیزهای شگفت‌انگیز در مسیر تزکیه

دو خواهرم نیز چیزهای شگفت‌انگیز زیادی را در مسیر تزکیه دافا تجربه کرده و واقعاً محافظت استاد را احساس کردند. مثلاً خواهر بزرگم در ماشین دخترش نشسته بود که با سرعت زیاد می‌رفت و یکی از چرخ‌های ماشین جدا شد. در کمال تعجب آنها متوجه نشدند و ماشین همانطور به حرکتش ادامه داد. آنها متوجه خطر نشدند تا اینکه یکی از نزدیکان علامت داد و فریاد زد. ما باور داریم که استاد و دافا از آنها محافظت کردند.

خواهر دیگرم ۱۰ سال پیش شروع به تزکیه در فالون دافا کرد. بلافاصله پس از شروع، به هنگام انجام تمرینات سوم و چهارم به هوا برخاست.

درست همانطور که استاد بیان کردند: «در حقیقت، بگذارید به شما بگویم که وقتی مدار آسمانی بزرگ کسی شکل بگیرد او می‌تواند پرواز کند. به همین سادگی است.» (سخنرانی هشتم، جوآن فالون)

روز بعد از تصادف با ماشین، حدود ساعت ۴ صبح خواب بودم، ناگهان صدای استاد را به‌وضوح شنیدم که عبارات موزون سومین تمرین را می‌خواندند. متوجه شدم که استاد مرا تشویق می‌کنند تا برای انجام تمرینات از خواب بیدار شوم. فهمیدم که باید در تزکیه خود کوشاتر باشم. بلافاصله بلند شدم و تمرینات را انجام دادم.

تصادف رانندگی همچنین اعتقاد راسخ خواهرانم را به استاد و دافا تقویت کرد. ما مصمم هستیم که سه کار را به‌خوبی انجام دهیم، حقیقت را برای نجات موجودات ذی‌شعور بیشتر روشن کنیم، و شایسته شفقت استاد و عنوان تمرین‌کنندگان دافا در طول دوره اصلاح فا باشیم.

تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وب‌سایت مینگهویی منتشر می‌شوند، توسط وب‌سایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپی‌رایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفاً عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.