(Minghui.org) مجتمعهای مسکونی کمی پس از سال نوی چینی 2020 قرنطینه شدند. در ابتدا، هنوز میتوانستم برای توزیع مطالب اطلاعرسانی فالون دافا به مجتمعهای دیگر بروم، اما در عرض یک هفته تمام مجتمعهای اطراف به طور کامل قرنطینه شدند و دیگر نمیتوانستم وارد آنها شوم.
مقالاتی را در وب سایت مینگهویی در مورد تمرینکنندگان فالون دافا که توزیع مطالب اطلاعرسانی دافا را در مجتمعهای مسکونی خود انجام میدهند، خواندم. مجتمع من نسبتاً جدید است و دو سال پیش به اینجا نقل مکان کرده بودم، اما به دلیل ترسم فقط تعداد کمی از مطالب را بین چند همسایه توزیع کردهام. این بار تصمیم گرفتم کل ساختمان را پوشش دهم.
ساختمانمان حدود 20 طبقه و بیش از 200 خانوار دارد. به هر طبقه سر زدم و نسخههای هفتهنامه مینگهویی را به هر خانوار تحویل دادم. بعداً برای بررسی رفتم و دیدم که هيچ كدام از هفتهنامهها دور انداخته نشده بودند. محتوای هفتهنامه مینگهویی غنی و جالب بود و حاوی اطلاعات مهمی در مورد ویروس حکچ (ویروس کرونا) بود، بنابراین اطمینان دارم که همه علاقهمند به خواندن آن بودند.
وقتی با کاهش محدودیت قرنطینه، مجتمعها به تدریج محدودیت رفت و آمد را حذف کردند، مجدداً توانستم برای توزیع مطالب اطلاعرسانی فالون دافا بیرون بروم.
رفتگر خیابان میخواهد از من تشکر کند
یک روز بعدازظهر من و همتمرینکنندهای برای توزیع مطالب بیرون رفتیم. وقتی دفترچه را داخل دستگیره درِ اتومبیلی میگذاشتم، شنیدم کسی از پشت فریاد میزند، «آنجا چه چیزی قرار میدهی؟»
برگشتم و دیدم یک رفتگر خیابانی مسن است. او فریاد زد: «من همه این بروشورها را دور میاندازم!»
با آرامش به سمت او رفتم و دیدم که او نسخهای از هفتهنامه مینگهوئی را در دست دارد. گفتم: «اینها برای نجات مردم است.»
گویی افکارش مهار شد و نگرشش کاملاً تغییر کرد. او با لبخندی دوستانه گفت: «اوه! برای نجات مردم است. پس مشکلی نیست!»
ادامه دادم: «برادر، تو خیلی مهربان هستی. شما باید نگاه خوبی به این دفترچه بیندازی. از خانواده خود نیز بخواه نگاهی به آن بیندازند. همگی برکت دریافت خواهید کرد!»
رفتگر موافقت کرد و از من خواست تا به سمت سهچرخهاش او را دنبال کنم. چند پرتقال به من داد و گفت: «اینها را بگیر! میتوان آنها را برای مدتی ذخیره کرد.» مؤدبانه پیشنهادش را رد و از او تشکر کردم.
میدانستم که طرف آگاهش از تمرینکنندگان دافا برای نجاتش و مانع شدن از ارتکاب جنایات علیه دافا تشکر میکند.
برقراری تماس تلفنی برای روشنگری حقایق
شوهر تلفن را میگیرد تا از حکچ خارج شود
برای روشنگری حقایق درباره فالون دافا تماسهای تلفنی نیز برقرار میکردم. یک بار، خانمی تلفن را پاسخ داد. در مورد فالون دافا به او گفتم، اما قبل از اینکه فرصتی برای پاسخگویی پیدا کند، کسی که فکر میکنم شوهرش بود تلفن را گرفت و گفت: «به من کمک کن تا از حزب [حزب کمونیست چین] خارج شوم!» همسرش نیز پذیرفت که از حزب خارج شود.
خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. همه موجودات ذیشعور مشتاقانه منتظر نجات هستند.
نگرش مرد کاملاً تغییر کرد
همچنین برقراری تماسهای تلفنی به من کمک میکند تا شینشینگ خود را بهبود بخشم. در حال روشنگری حقایق ازطریق تلفن برای مردی بودم که بسیار بیادب بود و حرفهای زننده میزد. با این حال، تحت تأثیر قرار نگرفتم و لحن آرامی را در صدای خود حفظ کردم.
به او گفتم: «من معتقدم که رابطهای تقدیری وجود دارد که در این تماس تلفنی ما را به هم متصل میکند و به من امکان میدهد تا به شما بگویم چگونه از این پاندمی در امان بمانید. مهم نیست که چگونه با من صحبت میکنی، زیرا احساس میکنم شما فرد مهربانی هستی. آسمان به شما فرصتی برای نجات میدهد. واقعاً باید ارزشش را بدانید.»
توضیح دادم که وقتی کسی هنگام پیوستن به حزب کمونیست چین (حکچ) به پرچم قرمز سوگند یاد میکند، او جان خود را به حزب کمونیست چین میدهد و این نوع افراد کسانی هستند که ویروس آنها را هدف قرار داده است. بنابراین چنین افرادی باید از حکچ خارج شوند تا در امان بمانند.
او بی سر و صدا گوش داد و نگرشش کاملاً تغییر کرد: «آه، فهمیدم! لطفاً برای خروج از حکچ به من کمک کنید.» به او گفتم که همچنین عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی بردباری خوب است.» را بهخاطر بسپارد. او از من تشکر کرد.
کشاورز جوان از حکچ خارج میشود
از چندین روش مختلف استفاده کردم تا در طی پاندمی مردم را درمورد دافا آگاه کنم. هر روز قبل از اینکه از خانه خارج شوم، جلوی عکس استاد میایستادم و از استاد میخواستم که افراد مقدر شده را پیش من بیاورند. بعد از اینکه به شخصی در خروج از حکچ کمک میکردم، بهآرامی از درون قلبم از استاد تشکر میکردم.
حقیقتاً مانند چیزی است که استاد بیان میکنند: «تزکیه بستگی به تلاش خود فرد دارد، در حالی که گونگ به استاد شخص مربوط است.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
یک روز بسیار گرم تابستان، از کنار یک کشاورز جوان که سبزیجات میفروخت، عبور کردم. او به گرمی به من گفت: «خاله، چه چیزی دوست داری؟» مقداری سبزی خریداری کردم که خوشحال شود، زیرا گرما باعث خشک شدنشان میشد.
به او گفتم که خروج از حکچ به مردم کمک میکند از ابتلا به ویروس حکچ جلوگیری کنند. او به من گفت که به لیگ جوانان کمونیست و پیشگامان جوان پیوسته است. از او خواستم تا از صمیم قلبش از حکچ خارج شود، آن همان چیزی است که موجودات الهی میبینند. لبخندی زد و گفت که این کار را خواهم کرد. همچنین به او گفتم که عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» را بهخاطر بسپارد. یک نشانیادبود دافا و یک دیویدی به او دادم که اطلاعات مربوط به دافا روی آن بود. او با خوشحالی آنها را پذیرفت.
کارگر مهاجر: «فالون دافا در حال نجات جهان است!»
از کنار چهارراهی که تازه آسفالت شده بود رد میشدم، اما حاشیه پیادهرو هنوز به پایان نرسیده بود. مدتی مکث کردم و همینکه میخواستم به راه خود ادامه دهم یک کارگر مهاجر(در چین تعداد زیادی از چنین کارگرانی هستند که از مناطق روستایی برای کار به شهرها میآیند) دیدم که ابزار در دستش بود. انگار یک دفعه ظاهر شد.
همانطور که قدمزنان از آنجا دور میشدم، برگشتم و دیدم که او مرا تعقیب میکند. کمی جلوتر رفتم و متوجه شدم که او هنوز آنجاست. بلافاصله فهمیدم «آیا او شخص مقدرشدهای نیست که استاد برای ملاقاتم نظم و ترتیب داده بودند؟»
به طرفش رفتم و گفتم: «برادر، تو اینجا کار کنی؟» او گفت کمی از کارم باقی مانده است. به او گفتم که مقدر شده است که ما ملاقات کنیم و میخواهم به او بگویم که چگونه از بیمارشدن در طی این پاندمی جلوگیری کند.
درباره پزشکی که به ویروس حکچ مبتلا شد و بسیار بیمار بود به او گفتم. برادرزادهاش به او زنگ زد و گفت كه تحمل كند و همچنین عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است.» را تکرار کند. پزشک در ابتدا باور نکرد، اما سرانجام پذیرفت که آن را امتحان کند. او یک شب کلمات را خواند و درمان شد. او توانست دوباره نفس بکشد و از استاد دافا بسیار سپاسگزار بود.
همسر آن پزشک نیز به ویروس حکچ مبتلا شد. وضعیت او بدتر بود و در بیمارستان در بخش مراقبتهای ویژه بستری بود. او خلق و خوی بدی داشت و اعتقاد نداشت که این کلمات بتوانند به درمان او کمک کنند ، تا اینکه دید که شوهرش بهبود یافته است. او سپس کلمات را تکرار کرد و مداوا شد.
این کارگر مهاجر گفت: «میدانم که دافا خوب است و حکچ کارهای وحشتناک زیادی انجام داده است. حکچ مردم خوب را آزار میدهد و مقامات فاسد زیادی وجود دارند.»
از او سؤال کردم که آیا قبلاً به یکی از سازمانهای جوانان حکچ پیوسته است؟ گفت که به پیشگامان جوان پیوسته است. بنابراین گفتم: «از صمیم قلب از آن خارج شو. خدایان آن را به رسمیت خواهند شناخت. وقتی بیماری همهگیر دوباره از راه برسد، دیگر نیازی نیست درباره آن نگرانی داشته باشی. میتوانی عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار کنی و در آنصورت ایمن باقی خواهید بود.»
یک نشانیادبود دافا به او دادم. در حالی که نشانیادبود بین کف دو دستش بود، دستانش را به نشانه احترام جلوی سینهاش بههم فشرد. با چشمان نیمهبسته گفت: «فالون دافا در حال نجات جهان است!»
او حال خانوادهام را پرسید و به من گفت مراقب باشم و از آنها خوب مراقبت کنم. از او تشکر کردم.
اگرچه او در این زندگی ثروتمند نیست، ممکن است که از سطح بسیار بالایی آمده و منتظر دافا باشد.
همه مردم جهان در انتظار نجات هستند. ما بهعنوان تمرینکنندگان دافا، باید این لحظات آخر را ارزشمند بدانیم. نباید سست شویم بلکه باید خوب تزکیه کنیم و از وقت خود برای کمک به استاد در نجات موجودات ذیشعور بیشتر استفاده کنیم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه روشنگری حقیقت