(Minghui.org) من 50 ساله و مهندس برق هستم. این مقاله را می‌نویسم تا به اشتراک بگذارم که چگونه فالون دافا مرا به فرد بهتری تغییر داده است.

قبلاً دچار بیماریهای زیاد و بسیار خودخواه بودم. دافا به من آموخت که فرد خوبی باشم و همیشه ملاحظه دیگران را بکنم.

آقای لی هنگجی ، بنیانگذار فالون دافا بیان کردند:

«شما می‌توانید در هر طبقۀ اجتماعی فرد خوبی باشید. در طبقات‌ ‌اجتماعی‌ مختلف، تضادهای مختلفی وجود دارند. طبقۀ بالا، تضادهایی از نوع طبقۀ بالا دارند، و همگی آن‌ها می‌توانند به‌درستی اداره شوند. افراد در هر طبقۀ اجتماعی که باشند، می‌توانند کمتر به امیال و وابستگی‌هایشان اهمیت بدهند و در نتیجه افراد خوبی شوند.» (سخنرانی چهارم ، جوآن فالون)

در زیر برخی از تجربیات تزکیه‌ام را ارائه می‌کنم.

بازداشت به‌خاطر اعتقادم

از دوران کودکی، من همیشه فرزندی خوب، دانش‌آموزی سخت‌کوش و کارمندی مسئول بوده‌ام. هیچ کسی فکر نمی‌کرد که من روزی در بازداشتگاه با مجرمان محبوس شوم.

این اتفاق پس از سال 1999 زمانی رخ داد که حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) شروع به آزار و اذیت فالون دافا کرد. مشابه انقلاب فرهنگی که در دهه‌های پیش اتفاق افتاد، تعداد زیادی از شهروندان قانون‌مدار هدف قرار گرفتند، این بار نوبت تمرین‌کنندگان فالون دافا بود. هر کسی که در اعتقادش به فالون دافا پافشاری کند، دستگیر یا حتی زندانی می‌شود. با بهره‌مندی از دافا، می‌دانستم که باید صادق باشم و به ایمانم وفادار بمانم. از این طریق، کمتر ترسیده‌ام و در هنگام بازداشت به‌دلیل اعتقادم تاب‌آوری بیشتری داشته‌ام.

در حین بازداشت، نگهبانان و زندانیان هر روز مرا کتک می‌زدند و فحاشی می‌کردند. به‌عنوان تمرین‌کننده فالون دافا، اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری را در ذهنم حفظ کرده‌ام. همیشه با دیگران با مهربانی رفتار کرده‌ و فهمیده‌ام که مهربانی واقعی می‌تواند مردم را تغییر دهد.

معجزاتی هم رخ داده است. تخت های داخل سلول همیشه مرطوب بود. در روزهای یخبندان زمستان لحاف کافی نبود که پاهایم را بپوشاند و زندانیان مرا مجبور می‌کردند در زمستان دوش آب سرد بگیرم. در روزهای گرم تابستان، پشه بود و من مجبور بودم در همان تخت با زندانیانی که دچار بیماری گال بودند فشرده بخوابم. در کمال تعجب، من نه به آرتریت روماتوئید مبتلا شدم و نه گال گرفتم. در زمستان هنگام استحمام با آب سرد احساس سرما نمی‌کردم و در هنگام خواب پاهایم به‌رغم نداشتن پوشش گرم بود. فکر می‌کنم به این دلیل بود که در حفظ ایمانم به‌طور راسخ، کارهای درستی انجام دادم.

من از مراقبت استاد در دوران سخت قدردانم. این باعث خوش بینی و اعتماد به نفسم شد. وقتی پس از آن با چالش‌هایی روبرو شدم، توانستم ادامه دهم و همیشه تمام تلاشم را کرده‌ام تا ملاحظه دیگران را بکنم.

طراحی

صنعتی که در آن کار می‌کنم، سرعت حرکت بالایی دارد، از جمله به روزرسانی شبکه، ارتباطات و فناوری‌های کنترل در سال‌های اخیر. فرد باید یاد بگیرد که به‌روز بماند. به‌دلیل آزار و شکنجه، مدت‌ها بود که مؤسسه طراحی را ترک کرده بودم.

پس از بازگشت، در ابتدای کار فقط ‌توانستم برخی از پروژه‌های کوچک را مدیریت کنم. پس از مدتی، این مؤسسه برندۀ پیشنهاد یک پروژه بزرگ شد و من به‌عنوان مسئول سیستم کنترل اتوماسیون منصوب شدم. در آن زمان، سیستم کنترل اتوماسیون در مؤسسه من چندان استفاده نمی‌شد. سرپرستم فقط چند روز به من فرصت داد و ما نیز هزینه زیادی از مشتری نمی‌گرفتیم.

با افزایش رقابت، مدیریت ارشد در این مؤسسه درگیر پروژه اصلی شد. ما همچنین ملزم به استفاده از فناوری‌های جدید و طراحی پیشرفته‌ای شدیم که به‌خوبی نمایندۀ این مؤسسه باشد. این چالش بسیار بزرگ بود. یادگیری روند سیستم کنترل اتوماسیون نسبتاً آسان است، اما بدون الگو و قالبی برای انجام کار، بسیار دشوار است.

من به‌عنوان تمرین‌کننده‌ای که سالها تزکیه کرده، می‌دانستم که هنگام ادارۀ این کار باید ملاحظه دیگران را بکنم. به جای اینکه به فکر خودم باشم، سعی کردم این پروژه را از دیدگاه تکنسین‌ها، کارگران ساختمانی و صاحب ساختمان برنامه‌ریزی کنم. هدف ارائه ایده‌ای روشن و واضح بود تا دنبال کردن آن در هنگام ساخت و نگهداری‌اش پس از آن آسان باشد.

بر این اساس، من برای طرح‌های تکراری صرفاً نمودارها را تکرار نکردم. بلکه آنها را به روشی منطقی و واضح خلاصه کردم. برای مکانهایی با پیچیدگی و دشواری، سعی کردم ایده‌ها را از چند زاویه و در سطوح مختلف اطلاعات توضیح دهم. به این ترتیب، من مجموعه‌ای کاملاً جدید از نمودارهای طراحی را تهیه کردم که هم توسط بازرسان و هم از طرف مشتری تأیید شد. همه آنها تأیید کردند که این طرح واضح، آموزنده و مختصر و مفید است. همچنین در همان سال در طی یک مسابقه طراحی در سطح شهر، جایزه اول را دریافت کرد.

از آن زمان، بسیاری از نمودارها و پروتکل‌های محاسبه من به‌عنوان الگو و قالبی برای همکاران در آمده‌اند. این روند همچنین به من کمک کرد تا بفهمم وقتی که ما تمرین‌کنندگان واقعاً ملاحظه دیگران را بکنیم، برای دستیابی به آنچه لازم داریم خرد کسب خواهیم کرد.

قدرت مهربانی

یک طراح اغلب روی پروژه‌های زیادی کار می‌کند. از طرح‌های معمول نیز استفاده می‌شود که سریعتر است و به تغییرات کمتری نیاز دارد. اگر مشتری اطلاعات دقیقی در خصوص طراحی داشته باشد و همچنین درخواست‌های دقیقی داشته باشد، ممکن است طراح مجبور شود برای پاسخگویی به خواسته های او کارهای بیشتری ارائه دهد.

درک این معضل دشوار نیست. مشتری برای بهتر شدن کسب و کارش، ممکن است امروز یک ایده داشته باشد و فردا ایده دیگری. اما برای طراحان، چنین درخواست‌های مکرری می‌تواند آزاردهنده باشد. به‌ویژه برای گسترش دامنه پروژه، طراحان معمولاً دوست ندارند روی مدارهای موجود که ممکن است وقت‌گیر و سنگین باشد کار کنند. به‌عنوان مثال، اگر سایر قسمت‌های بازسازی ساختمان را به درمان بیمار از طریق تزریق یا استفاده از پماد بر روی زخم‌ها تشبیه کنیم، کارهای ACS الکتریکی شبیه به همسوسازی رگ‌های خونی مویرگی است، که بسیار پیچیده‌تر، دقیق تر و دشوارتر است.

یک بار در طراحی یک پروژه توسعه شرکت کردم. مشتری، دانش حرفه‌ای و همچنین دربارۀ هردو سیستم‌ الکتریکی و سیستم کنترل اتوماسیون ایده‌هایی داشت. سیستم الکتریکی تغییرات زیادی کرده بود و بسیار متفاوت از طرح اصلی بود. علاوه بر این، بسیاری از اطلاعات، به‌ویژه اطلاعات شرکای خارجی از بین رفته بود و کار سیستم کنترل اتوماسیون قدیمی با بسیاری از دستگاه‌های معیوب متوقف شده بود. با این وجود، مشتری امیدوار بود که طراحی جدید بتواند تمام سیستم کنترل اتوماسیون قدیمی را شامل شود تا یک سیستم کامل و یکپارچه شکل بگیرد.

من به‌عنوان تمرین‌کننده دافا، می‌دانستم که این درخواستی منصفانه است، بنابراین تصمیم گرفتم تا آنجا که ممکن است رضایت مشتری را جلب کنم. اما، از آنجا که نمی‌توانستم تمام وقت برای بررسی اطلاعات به محل ساخت و ساز در رفت و آمد باشم، بعلاوه پروژه‌های دیگری هم داشتم، هر کاری را که مشتری در ابتدا پیشنهاد داده بود انجام می‌دادم. سپس خودم را بسیار منفعل یافتم و تغییرات بی‌پایان زمان زیادی را به خود اختصاص دادند.

بعداً فعال‌تر شدم. با توجه به تجربه‌ام، برنامه‌هایی را برای بهره‌مندی از پروژه کامل و مشتری طراحی کردم. از برنامه‌های بزرگ گرفته تا جزئیات کوچک، پیشنهادهای عملی زیادی ارائه داده‌ام. مشتری پس از مشاهده مهربانی من، داوطلب کمک شد و اطلاعات مربوط به سیستم موجود را جمع‌آوری کرد. وی همچنین براساس آشنایی با دستگاه‌ها توصیه‌های عملی ارائه داد.

به این ترتیب با توافق طرفین در مدت زمان كوتاهی توانستیم به یك برنامه مشخص و عملی برسیم. یک پلتفرم سیستم کنترل اتوماسیون یکپارچه برای تشکیل یک سیستم الکتریکی کامل ایجاد شد. هر دو طرف راضی بودند و این پروژه بعداً در مسابقه سراسری جایزه دوم را دریافت كرد. این مورد برای چنین پروژه‌های توسعه‌ای بسیار نادر بود.

هدیه‌ای ویژه

پس از یک هفته کار سخت، تعداد بسیار کمی از افراد مایل به کار در تعطیلات آخر هفته بودند که به هر حال این زمان باید برای خانواده صرف می‌شد. اما هر از گاهی این اوضاع پیش می‌آمد.

آخر هفته‌ای که مشغول کارهای خانه بودم، صاحب کسب و کاری از شهر دیگری با من تماس گرفت و گفت دولت وقت کمی برای خاتمۀ یک پروژه به او داده است. دستگاه‌ها هنگام نصب در حال آزمایش بودند، اما ترانسفورماتور و سیستم توزیع با مشکل روبرو شدند. قطع‌کننده‌های مدار مرتباً متوقف می‌شدند و تکنسین‌ها در محل نمی‌توانستند آن مشکل را حل کنند. از آنجا که من مهندس برق پروژه بودم، او امیدوار بود که بتوانم بروم و نگاهی بیندازم.

صادقانه بگویم، من در آن زمان تجربه زیادی نداشتم. اکثر طراحان صرفاً کار را تکرار می‌کنند یا به‌سختی و بدون آزمایش در محل برنامه‌هایی را ارائه می‌دهند. بعلاوه، سیستم‌های الکتریکی می‌توانند بسیار پیچیده باشند. با این وجود، اوضاع را برای خانواده‌ام توضیح دادم و به هر حال به آنجا رفتم. بعد از رسیدن به آنجا و دانستن آنچه اتفاق افتاده بود، حتی بعد از چند ساعت نمی‌دانستم از کجا شروع کنم. صاحب مشاغل، فروشندگان دستگاه و تکنسین‌های نصب همه در آنجا بودند. با دیدن پیش بینی و ناامیدی آنها، حالم نیز بد شد.

بعد از شام، آرام شدم و به خودم یادآوری کردم که باید به‌عنوان یک تمرین‌کننده تمام تلاش خود را انجام دهم. دافا به من خرد نیز داد و ‌دانستم که نقطه به نقطه کجا را بررسی کنم. زمان به‌سرعت می‌گذشت و من هنوز پر از انرژی بودم. سرانجام ساعت 3 بامداد، فهمیدم چه اتفاقی افتاده و مشکل را حل کردم. ترانسفورماتور و سیستم توزیع با موفقیت نصب شد و آزمایش به پایان رسید. صاحب خانه بسیار هیجان‌زده شد و مرا برای استراحت به هتل مجاور رساند.

پس از مدتی، مالک قبل از سال نو چینی با اتومبیل خودش مرا به شهرم رساند و برای تشکر از من برخی از انواع غذاهای شهرش را به من داد.

مهمانی تولد

طراحان برق اغلب از انواع دستگاه‌ها برای اتوماسیون و کنترل استفاده می‌کنند. افراد فروشنده، چه پیشکسوت و چه تازه وارد، اغلب سعی می‌کنند رضایت طراحان را برای فروش محصولاتشان جلب کنند. به همین دلیل، این فروشندگان اغلب بسیار مؤدب هستند و گاهی توسط طراحان مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند.

من به‌عنوان یک تمرین‌کننده، همیشه با آنها رفتار خوبی داشته‌ام. یک صندلی کنار میزم گذاشته‌ام تا آنها نیز بتوانند برای استراحت کنند. هر چقدر هم که مشغول باشم، همیشه مدتی را به گوش دادن به آنها می‌گذراندم و با احترام با آنها رفتار می‌کنم. هر زمان که فرصتی دست می دهد، تجربه خود را از تمرین فالون دافا و اینکه چگونه به من کمک کرده را نیز به اشتراک ‌گذاشته‌ام.

ما دربارۀ تاریخ، جامعه و بسیاری از موضوعات دیگر صحبت می‌کنیم. آنها دوست دارند با من صحبت کنند چون می دانند تمرین‌کنندگان دافا دیدگاه‌های گسترده‌ای دارند که می‌توانند از آنها بهره‌مند شوند. بسیاری از آنها دوست من شده‌اند و همچنین در خصوص آزار و اذیت با تمرین کنندگان همدردی می‌کنند.

جوانی از مغولستان داخلی بسیار توانا و موفق بود. او دوستان زیادی داشت و گاهی اوقات طراحان محلی را سازمان می‌داد تا برای کارهای گروهی دور هم جمع شوند. در عرض یک سال، تقریباً همه مؤسسات طراحی شروع به استفاده از محصولات شرکتش کردند. در طی سالهایی بود که آزار و اذیت در بدترین وضعیت بود. در اولین ملاقات‌مان، یک کارت ویزیت به او دادم که خودم با عباراتی دربارۀ فالون دافا طراحی کرده بودم. او تحت تأثیر قرار گرفت و پس از آن چند بار با هم ملاقات کردیم.

یک روز ظهر، با من تماس گرفت و خواست با او بیرون غذا بخورم. او گفت که تولدش است و فقط یک مهمان ویژه، یعنی من را دعوت کرده است. دلیلش این بود که او تولدی واقعاً معنادار می‌خواست. هرکدام دربارۀ تجربیات‌مان و دربارۀ کتاب نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست که به او هدیه دادم، صحبت کردیم. او این کتاب را خوانده بود و تمرین‌کنندگان را به‌خاطر شهامت و وجدانشان تحسین می‌کرد.

فردی خوب

جامعه با فساد اخلاقی، از جمله در صنعت طراحی، به سرعت تغییر کرده است. من به‌عنوان یک تمرین‌کننده فالون دافا، می‌دانم که باید اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری را رعایت کنم و فرد خوبی باشم.

یکی از بزرگترین دردسرها برای مدیریت در مؤسسه، دشواری رعایت ضرب الاجل است. برخی از طراحان نمی‌توانند به موقع کارشان را تحویل دهند و انواع بهانه و توجیهات را می‌آورند. من طی سال های گذشته به سرپرستان مختلف گزارش داده‌ام و همه آنها مرا باور کرده و به من اعتماد داشته‌اند. دلیل این امر این است که به جای بهانه آوردن، همیشه کارم را به‌موقع تحویل می‌دهم حتی اگر به اضافه‌کاری نیاز باشد. مقام مسئولی در مقابل دیگران به من گفت:«تمرین [فالون دافا] که شما دنبال می‌کنید بسیار خوب است، واقعاً آن را تحسین می‌کنم.»

از نظر طراحان، دانش فنی و نمودارها و پروتکل‌ها سرمایه ارزشمندی هستند که نمی‌خواهند آنها را با دیگران به اشتراک بگذارند. بعد از اینکه تمرین‌کننده دافا شدم، اغلب به دیگران در هر زمینه‌ای که نیاز دارند کمک می‌کنم. بعلاوه، اتوماسیون و کنترل الکتریکی به نمودارهای زیادی نیاز دارد. تا کارهای دیگر به پایان نرسد، آنها نمی‌توانند شروع شوند، در حالی که زمان اتمام کلی تقریباً یکسان است. با این زمان کوتاه، متوجه شدم برخی از طراحان وقت زیادی را برای کارهای تکراری صرف می‌کنند و برای بخش‌های مهم وقت کمی دارند. در نتیجه، به‌طور خودآموز توسعه نرم‌افزار یاد گرفتم، برخی از ابزارهای نرم‌افزاری را توسعه و آنها را به‌طور رایگان در اختیار همکاران قرار دادم. این کارایی شغلی ما را بسیار بالا برد و مسئولان مؤسسه آن را پسندیدند. به این ترتیب، ما طراحان به‌خوبی با یکدیگر کار می‌کنیم. اگرچه من به دیگران کمک زیادی کرده‌ام، اما چیزی را از دست نداده‌ام و دافا نیز به من خرد زیادی داده است.

قبول رشوه برای طراحان یک قانون پنهان است. تقریباً همه این کار را می‌کنند و تقریباً هیچ کسی دربارۀ آن صحبت نمی‌کند. برخی از فروشندگان در هنگام رویدادها یا برخی دیگر از موارد به ما پاداش نقدی می‌دادند. حتی برخی مستقیماً از طریق واریز الکترونیکی پول به طراحان پول می‌دادند.

وقتی این اتفاق افتاد، اغلب به آنها می‌گفتم كه تمرین‌كنندگان دافا افراد خوبی هستند كه از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری پیروی می‌كنند. علاوه بر رد چنین هدایایی، دعوت آنها برای بازدید از مکانهایی مانند کلوپ‌های شبانه را نیز رد می‌کردم. به همین دلیل، مردم به من و صداقتم اعتماد دارند.

برتری در صنعت طراحی امری عادی است و اغلب اوقات طراحان باسابقه کمک چندانی به جوانان نمی‌کنند. من به این شیوه امور را اداره نمی‌کنم. یک بار، مرد جوانی از بخش دیگری هنگام بررسی طرحم به من سخت گرفت. بسیاری از نظراتش منطقی نبود. به‌عنوان تمرین‌کننده، احساسات منفی را کنار زدم. با توجه به سخت‌کوشی‌اش از او تعریف کردم و هر دو باهم خوب کنار آمدیم.

من به‌عنوان تمرین‌کننده دافا متوجه شده‌ام که وقتی شخص از شهرت و منافع مادی سر بگذرد، به شادی و شگفتی واقعی دست می‌یابد. ماجرای من فقط یک نمونه است و امیدوارم شما هم بتوانید از آن بهره‌مند شوید.

تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وب‌سایت مینگهویی منتشر می‌شوند، توسط وب‌سایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپی‌رایت هستند. چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری مشکلی ندارد، اما در این صورت ذکر عنوان مقاله اصلی و لینکش الزامی است.