(Minghui.org) من در کوهستان استان سیچوان متولد شدم و اکنون ۸۳ سال دارم. در اواخر سلسله چینگ، اجداد من چند جاده و پل ساختند تا مردم از آن استفاده کنند و همچنین یک مدرسه ابتدایی ساختند که کودکان می‌توانستند به صورت رایگان در آن شرکت داشته باشند. در نزدیکی خانه‌ام چند معبد وجود داشت و من دوست داشتم برای دیدن مجسمه‌های موجودات الهی مانند «چشم هزار مایلی و گوش همراه با باد» به آنجا بروم.

فالون دافا فوق‌العاده است

من بازنشسته دانشگاه هستم. تابستان سال گذشته، برای تحویل کالاهای بخش بازنشستگی دانشکده رفتم و با مأموری که در گذشته می‌شناختم صحبت کردم. وقتی آزار و شکنجه برای اولین بار آغاز شد، او به خانه من آمده بود تا از من بخواهد فالون دافا را تمرین نکنم و من برای او حقیقت را روشن کردم.

او گفت: «شما ۸۰ ساله هستید، اما موهایتان هنوز سیاه است و پوست شما بسیار زیبا به نظر می‌رسد. شما بیش از ۱۰۰ سال زندگی خواهید کرد!» وقتی برای خرید به بازار می‌روم، مردم می‌گویند: «شما در۸۰ سالگی هستید و چطوری هنوز کار خرید را انجام می‌دهید؟»

درحقیقت، قبل از تمرین فالون دافا از انواع مشکلات در وضعیت سلامتی‌ام رنج می‌بردم. دچار زخم اثنی‌عشر و ورم مزمن تحلیل‌برنده معده بودم و برای اصلاح مشکل آستیگماتیسم چشمم مجبور شدم از عینک استفاده کنم. دکتر به من گفت که ورم تحلیل‌برنده معده می‌تواند به سرطان تبدیل شود بنابراین اغلب نگران این موضوع بودم. برای تسکین علائم بیماری‌هایم به داروهای روزانه متکی بودم.

همسایه‌ام که مدیر یک بیمارستان بود گفت که در صورت نیاز مرا جراحی خواهد کرد. اما فکر می‌کردم که پدر و مادرم بدنم را به من هدیه دادند و من باید برای همه قسمت‌های آن ارزش قائل باشم. بنابراین، من هیچ تمایلی به جراحی نداشتم، مگر اینکه کاملاً ضروری باشد. روی پاهایم میخچه هم داشتم و راه رفتن همیشه برایم دردناک بود. اغلب نزد دوره‌گردی خیابانی می رفتم که در تراشیدن آنها به من کمک می‌کرد.

در سال ۱۹۹۴، کتاب فالون گونگ را در یک کتابفروشی دیدم. این کتاب اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری را به جزئیات شرح می داد. شروع به پیروی از اصول فا کردم که استاد درباره آنها صحبت کردند.

هرگز نمی‌توانستم تصور کنم که هیچ‌وقت بتوانم از مشکلات گوارشی‌‌ام بهبود پیدا کنم. اما این اتفاق افتاد. بینایی‌ام مثل دوره جوانی‌ام خوب شد. دیگر نیازی به عینک مطالعه، حتی برای خواندن متن ریز نداشتم و از آستیگماتیسم بهبود یافتم.

وقتی استاد بدنم را پاکسازی می‌کردند، اسهال خونی داشتم. سپس مشکلات شکمی‌ام برطرف شد و مشکلی برای خوردن غذای سرد مانند بستنی نداشتم.

هنگامی که مدیتیشن نشسته را انجام می‌دادم، می‌دیدم که میخچه‌هایم مانند سوزن از پاهایم بیرون می‌ریزند. دیگر مشکلی با میخچه‌ها نداشتم و عاری از درد بودم. بسیار پرانرژی‌تر شدم.

همسرم پزشک است. او شاهد بود که دافا چگونه مرا درمان کرده است، بنابراین او نیز رفتار خود را بر اساس حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری اداره کرد و دیگر هیچ پول و هدیه‌ای را قبول نکرد.

پسر بزرگم زمانی معتاد به مواد مخدر بود و حتی پس از صرف صدها هزار یوآن برای درمان‌های مختلف نتوانست آن را ترک کند. در آن زمان قبلاً نسخه‌ای از جوآن فالون به دست آورده بودم. به او گفتم: «زندگی تو مال تو است. اگر آن را می‌خواهی، باید جوآن فالون را دست‌نویس کنی.» او این کار را انجام داد. و همانطور که آن را کپی می‌کرد، توانست از اعتیاد به مواد مخدر خلاص شود.

پسرش که بزرگترین نوه من است،  مدت زیادی نمی‌توانست صحبت کند. آنها او را به بیمارستان چونگ‌چینگ منتقل کردند، اما هیچ بهبودی حاصل نشد. به این فکر کردم که دافا چقدر قدرت دارد، بنابراین او را ترغیب کردم که به موسیقی دافا «پو دو» گوش دهد.

سپس، برایش به‌طور مکرر خواندم: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» کم کم یاد گرفت که چگونه آن را تکرار کند. بعد از آن، برای او «درباره دافا» را خواندم و او آن را ازبر کرد. طولی نکشید که توانست صحبت کند. فالون دافا واقعاً قدرتمند است.

هنگامی که فهمیدم خانواده‌ام از دافا بهره‌مند شده‌اند، دوست داشتم افراد اطرافم نیز از این مزایا بهره‌مند شوند. بنابراین کلاس‌هایی را در محل کار خود برگزار کردم که در طی آنها برای همکارانم این امکان را فراهم کردم تا به فیلم‌های سخنرانی استاد گوش دهند و فیلم‌های آموزش تمرین‌ را تماشا کنند. همچنین داوطلب شدم تا تمرینات را به مردم یاد بدهم. افراد زیادی آمدند و یاد گرفتند. در تعطیلات زمستان و تابستان، برای گسترش فا به مکان‌های دیگر، ازجمله زادگاهم، می‌رفتم تا افراد بیشتری بتوانند یاد بگیرند.

مردم ابراز می‌کنند: «شما دوستان امید ما هستید»

رژیم کمونیستی چین از ۲۰‌ژوئیه‌۱۹۹۹، آزار و شکنجه فالون گونگ را آغاز کرد. در سال ۲۰۰۰، من به همراه سایر تمرین‌کنندگان از چونگ‌چینگ به ژونگ‌نانهای رفتم تا برای حق تمرین فالون گونگ (که به آن فالون دافا نیز گفته می‌شود) تقاضای دادخواهی کنم. دستگیر شدم و پلیس بیش از ۴۰ دقیقه با باتوم برقی به من شوکه اعمال کرد. تمام اتاق آکنده از بوی گوشت سوخته بود.

در سکوت شعر استاد را ازبرخواندم:

«زندگی کنید بدون اینکه دنبال چیزی باشید،
بمیرید بدون اینکه برای چیزی افسوس بخورید؛
تمام افکار اشتباه را بزدایید،
تزکیه کردن تا رسیدن به مقام یک بودا سخت نیست.
(«وجود‌نداشتن»، هنگ یین)

بعد از بیرون آمدن از اتاق هیچ دردی احساس نکردم و هیچ آثاری از صدمه روی بدنم وجود نداشت.

دانشگاه افرادی را فرستاد تا ما را به چونگ‌چینگ برگردانند. این افراد در قطار کارت بازی می‌کردند و بسیار بلند حرف می‌زدند. غذایی که می‌خوردند روی زمین ریخته و بسیار کثیف شده بود، بنابراین از طرف کنترل‌‌کنندگان قطار اخطار دریافت کردند. کابینی که ما تمرین‌کنندگان در آن نشسته بودیم مرتب و آراسته بود و متصدیان قطار از ما تعریف کردند. هنگامی که داشتیم از قطار پیاده می‌شدیم، یک متصدی جوان دستش را به نشانه تشویق برای ما بالا برد و گفت: «شما دوستان، امید ما هستید.»

در چونگ‌چینگ، به‌طور غیرقانونی دستگیر و به بازداشتگاه بایهیلین در منطقه شاپینگبا منتقل شدم. دو نگهبان جوان از من سؤال کردند که چرا به پکن رفتم؟ گفتم: «استاد فالون دافا، استاد لی به ما آموختند كه حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری را تزکیه کنیم. ما برای خوب‌بودن و بهتر‌شدن از آن پیروی می‌کنیم. قبلاً زخم اثنی عشر و التهاب مزمن و تحلیل‌برنده معده داشتم. بیش از ۲۰ سال برای معالجه‌های معمول به بیمارستان رفتم، اما بهبود نیافتم. اما، بلافاصله بعد از شروع تمرین فالون دافا، بهبود پیدا کردم!» یکی از نگهبان‌ها گفت: «بنابراین استاد شما باید موجود الهی بزرگی باشد، و شما موجود الهی کوچک هستید!»

به‌خاطر اینکه از تزکیه در دافا دست نکشیدم، به اردوگاه کار اجباری شیشانپینگ در چونگ‌چینگ منتقل شدم.

دانشجویی جوان دافا را ازبر می‌کند

در اردوگاه کار اجباری، یک دانشجوی دانشگاه بود که به‌خاطر مصرف مواد مخدر زندانی شد. تختخوابش کنار من بود و می‌دانست که من تمرین‌کننده دافا هستم. یک روز به من گفت: «آیا می‌توانی آموزه‌های فالون دافا را برای من بخوانی؟» من «درباره دافا» را برای او ازبر خواندم.

او گفت که می‌خواهد آن را ازبر کند، بنابراین آن را جمله به جمله برایش تکرار کردم تا اینکه همه آنها را ازبر کرد. او سپس گفت:«دافا مرا به شخص دیگری تغییر داده است.»

روز دیگر، دبیر حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) از دفتر بازنشستگی دانشگاه به دیدارم آمد. وقتی نگهبان او را آورد، دبیر به نگهبان گفت: «چرا فردی خوب از دانشکده‌ام را بازداشت می‌کنی؟» نگهبان نمی‌توانست پاسخی بدهد. وقتی هنوز کار می‌کردم، همه کارمندان به جز من برای کسب عناوین حرفه‌ای سخت می‌جنگیدند.

دبیر از من پرسید:«آیا می‌خواهی از ح‌ک‌چ پیروی کنی یا فالون دافا؟» من بدون تردید گفتم: «فالون دافا.»

قدرت عظیم فالون دافا

استاد به ما گفتند که حقایق را روشن کنیم و مردم را نجات دهیم. این مأموریت و مسئولیت مریدان دافا است. من ترسیده بودم، بنابراین اغلب فای استاد را ازبر می‌خواندم:

«اگر ترس داشته باشید، آن شما را گیر می‌اندازد
وقتی افکار درست است، شیطان متلاشی می‌شود
[ذهن] تزکیه‌کنندگان با فا پر شده است
افکار درست بفرستید، [و] ارواح پوسیده منفجر می‌‌شوند
خدایان در دنیا هستند، به فا اعتبار می‌بخشند»
(«ترس از چه»، هنگ یین جلد دوم)

برای دوستان و نزدیکانم اقدام به روشنگری حقیقت کردم. پس از کسب تجربه، برای افرادی که با آنها روبرو می‌شدم شروع به روشنگری حقایق کردم. اکنون، می‌توانم بدون هیچ تردیدی حقیقت را روشن کنم. اطمینان حاصل می‌کنم که فا را مرتباً مطالعه می‌کنم تا ذهن پایدار و درستکاری داشته باشم. همچنین متوجه می‌شوم که وقتی آرام و نیک‌خواه باشم نتایج بهتر است.

خویشاوندی دور دارم که در شهرستان لوهی در استان گوانگ‌دونگ زندگی می‌کند. او یک‌بار به دیدارم آمد و به من گفت: «من ۷۰ ساله‌ام و وضعیت سلامتی‌ام خوب نیست. خانواده‌ام از قبل تابوتی برایم خریده‌اند، کفن درست کرده و قبری برایم انتخاب کرده‌اند. زمان چندانی به پایان زندگی‌ام باقی نمانده است.»

ابتدا او را ترغیب کردم که به موسیقی دافا «پو دو» گوش دهد و او واقعاً این کار را دوست داشت. سپس حقیقت درباره دافا را برای او روشن کردم و او با دقت گوش داد. سپس بدون تأمل از ح‌ک‌چ خارج شد. از او خواستم صادقانه به‌طور مکرر بخواند «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» و او موافقت کرد. دفعه بعدکه به دیدنم آمد، سالم و تندرست بود.

یکی دیگر از خویشاوندانم در منطقه‌ای روستایی در استان گوانگدونگ زندگی می‌کند. یک روز مرا گرفت و گفت: «نشان یادبودی که به من دادی بسیار تأثیرگذار بود!» پرسیدم: «چطور؟» او گفت: «من با موتورم تصادف کردم. من و موتورسیکلت از روی صخره افتادیم. موتور آسیب دید، اما من صدمه‌ای ندیدم.»

یک ماه قبل از آن، او را دیده بودم و حقیقت را برایش روشن کردم. او گفت: «من هرگز به هیچ سازمانی نپیوسته‌ام و به هیچ چیز اعتقادی ندارم.» گفتم: «شما هر روز سوار موتور می‌شوید و این خطرناک است. بگذارید یک نشان یادبود به شما بدهم تا در امان باشید!» او همچنان می‌گفت که به آن اعتقادی ندارد. گفتم: «ما خویشاوند هستیم و کاری نمی‌کنم که به شما آسیب برساند. شما فقط نشان را در کیف خودت قرار داده و همراه خودت داشته باش و در انجام هیچ کاری مانع شما نمی‌شود.» بنابراین آن را قبول کرد. او در آن زمان نمی‌توانست تصور کند که این نشان باعث نجات جان او خواهد شد. از آن به بعد، خانواده چهار نفره او باور کردند که «فالون دافا خوب است.»

همسرم رادیوتراپیست بوده و خانم ژنگ همکار او است. چند سال پیش، او را دیدم و متوجه شدم رنگ چهره‌اش تیره است. اصلاً خوب به نظر نمی‌رسید. به من گفت به سرطان ریه مبتلا شده است. از او خواستم که ح‌ک‌چ و سازمان‌های جوانان آن را ترک کند و عبارت «فالون دافا خوب است» را به‌طور مکرر ازبر بخواند. او توصیه‌ام را پذیرفت.

وقتی چند ماه بعد او را دیدم، پوست صورتش طبیعی به نظر می‌رسید. چند سال بعد، وقتی دوباره او را دیدم، صورتش برق می‌زد. فالون دافا بسیار قدرتمند است!

مینه،خویشاوندی دیگر از رهبران نظامی رده بالا در نیروی هوایی است. شنیدم که بسیار بیمار است و در بخش مراقبت‌های ویژه (آی‌سی‌یو) بستری است، بنابراین به دیدن او رفتم. نمی‌توانست صحبت یا حرکت کند. به او گفتم: «اگر می‌خواهی خوب شوی، باید به حرف‌های من گوش کنی. من از شما چیزی می پرسم و شما می‌توانی با علامت چشم نشان دهی که موافق هستی. آیا می‌توانم به شما در ترک ح‌ک‌چ کمک کنم؟» با حرکت چشم موافقت کرد. گفتم: «آیا حاضری تکرار کنی: " فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است؟" او دوباره پلک زد. روز بعد از بیمارستان مرخص شد و تا امروز بسیار سالم است.

دنیای بشری بعدی پر از توهم است. انسان‌ها نمی توانند حقیقت را ببینند و اغلب کارهای نادرستی انجام می‌دهند، بنابراین از بیماری و مرگ رنج می‌برند. فالون دافا در حال نجات مردم در این دنیای متوهم است.

تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وب‌سایت مینگهویی منتشر می‌شوند، توسط وب‌سایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپی‌رایت هستند. چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری مشکلی ندارد، اما در این صورت ذکر عنوان مقاله اصلی و لینکش الزامی است.