(Minghui.org) ح‌ک‌چ (حزب کمونیست چین) در سال 2020 اجرای کمپین «حذف کامل» خود را آغاز کرد تا تمرین‌کنندگان فالون دافا را مجبور به رهاکردن اعتقادشان کند. اعضای خانواده برخی از تمرین‌کنندگان نیز تحت فشار قرار گرفتند و از جانب آنها اظهاریه تعهد را امضا کردند مبنی بر اینکه عزیزانشان این تمرین را رها می‌کنند. سایر تمرین‌کنندگان مورد هدف درک کرده‌اند که هیچ قانونی در چین فالون دافا را جرم نمی‌داند و مصمم هستند از حق آزادی عقیده خود که تحت حفاظت قانون اساسی قرار دارد، دفاع کنند. درستی تمرین‌کنندگان به‌نوبه خود باعث شده حمایت خانواده‌هایشان از تمرین فالون دافای آنها بیشتر شود. همچنین عزیزانشان را قادر ساخته به‌هنگام مراجعه رؤسای محله برای آزارواذیت تمرین‌کنندگان در کنار آنها ایستادگی کنند. در نتیجه عاملان آزارواذیت تحت چنین شرایطی از تلاش خود منصرف شده‌اند.

ایستادگی در برابر رؤسا

خانم آن، تمرین‌کننده مسن دافا، حدوداً 80ساله، دستیار داوطلب بود و ح‌ک‌چ احساس می‌کرد او رابط اصلی منطقه است. پرسنل اداری منطقه و محله، 7 بار در نوامبر 2020 به منزل او مراجعه کردند.

در آغاز، بارها سعی کردند با هدایایی مانند برنج، روغن، چای، آب‌نبات و تنقلات به او رشوه دهند. خانم آن همه چیز را پس فرستاد. آنها دوباره سعی کردند وسایل را به او برگردانند، اما خانم آن تحت‌تأثیر ترفندهایشان قرار نگرفت و قاطعانه از امضای اظهاریه‌ها امتناع ورزید.

بدون توجه به اینکه مسئولان چگونه خانم آن را تحت فشار قرار دادند، او حاضر به امضای اظهاریه نشد. در عوض حقایق را برایشان روشن کرد تا آنها درک کنند هیچ مشکلی در خصوص تمرین‌کردن فالون دافا وجود ندارد.

ترفندهای آنها به شکست انجامید. یک آخرِ هفته عاملان آزارواذیت خانم آن را تهدید کردند و گفتند که او را دوشنبه بعد به یک مرکز شستشوی مغزی در مرکز استان می‌فرستند.

خانم آن مصمم بود و آزار و شکنجه را انکار کرد. در ذهنش از استاد لی خواست که از او محافظت کنند. تمرین‌کنندگان محلی نیز برایش افکار درست فرستادند.

پسر خانم آن به عاملان آزارواذیت گفت: «مادرم بیش از 80 سال دارد. شما قصد دارید او را به یک مرکز شستشوی مغزی بفرستید. چگونه می‌تواند از آنجا جان سالم به در برد؟ اگر مادرم بیمار شود، مسببش هرکه باشد هرگز رهایش نمی‌کنم. او را مسئول می‌دانم.» سخنان او واقعاً آنها را شوکه کرد و حرفی برای گفتن نداشتند.

رؤسای منطقه و محله دوشنبه بعد به منزل خانم آن رفتند و به او گفتند که مجبور نیست در جلسه شستشوی مغزی شرکت کند. یکی گفت: «از این به بعد باید مراقب باشی و دیگر بیرون نروی تا درباره فالون دافا به مردم بگویی.» این آخرین باری بود که آنها برای آزارواذیت خانم آن به منزلش رفتند.

در موردی دیگر، رؤسای محلۀ خانم دای به دم در منزلش رفتند. شوهرش در را باز کرد و پرسید که چه می‌خواهند. آنها گفتند که می‌خواهند همسرش چیزی را امضا کند. شوهرش گفت او منزل نیست. سپس آنها به شوهرش گفتند که می‌تواند از جانب همسرش امضا کند. شوهرش نپذیرفت، بنابراین رؤسا آنجا را ترک کردند.

وقتی خانم دای به خانه برگشت، شوهرش جریان را برایش تعریف کرد. خانم دای پس از یک سال حبس در یک بازداشتگاه، به‌تازگی آزاد شده بود. او به‌دلیل اطلاع‌رسانی به مردم درباره آزار و شکنجه فالون دافا دستگیر شده بود. خانم دای گفت: «در بازداشتگاه تسلیم نشدم و اسناد را امضا نکردم. چرا بعد از آزادی آنها را امضا کنم؟ امضا نمی‌کنم. تو هم چیزی را امضا نکن. ح‌ک‌چ فقط می‌خواهد به مردم آسیب برساند.»

شوهرش موافقت کرد. او از دست رؤسای محله عصبانی بود و به دفتر آنها رفت. به‌محض ورود به دفتر، سر رئیس فریاد کشید و گفت که بیرون بیاید. او مدام فریاد می‌زد: «بیرون بیا!»

شوهرش در طبقه اول ایستاده بود و مدتی فریاد می‌کشید. اما رئیس در طبقه دوم مخفی شده بود و پایین نمی‌آمد. سرانجام، فرد دیگری که در دفتر بود گفت: «رئیس امروز اینجا نیست. عصبانی نباش. لطفاً به خانه برگرد.» بعد از اینکه شوهر خانم دای در دفتر محله سروصدای زیادی راه انداخت، به خانه برگشت. از آن زمان، هیچ‌کسی از دفتر محله برای آزارواذیت خانم دای مراجعه نکرده است.

حمایت از درستی

وقتی رؤسای محلۀ خانم لین به خانه‌اش آمدند، او از امضای هرگونه اسنادی امتناع ورزید. آنها پسرش را پیدا کردند و به او گفتند: «اگر مادرت امضا نکند او را به مرکز شستشوی مغزی می‌فرستیم.»

پسرش عصبانی شد و گفت: «چه؟! قصد دارید مادرم را به مرکز شستشوی مغزی بفرستید؟ این آدم‌ربایی است! او مجرم نیست و هیچ قانونی را نقض نکرده است. چرا می‌خواهید او را به مرکز شستشوی مغزی بفرستید؟ آیا ح‌ک‌چ ادعا نمی‌کند که جامعه‌ای هماهنگ می‌خواهد؟ اگر افراد بی‌گناه را بربایید، آیا جامعه می‌تواند هماهنگ باشد؟»

آنها زبانشان بند آمده بود. یکی از آنها گفت: «لطفاً دچار سوءتفاهم نشو، ما او را به‌زور به آنجا نمی‌بریم. به مادرت نگو که با هم صحبت کردیم.»

سپس عاملان آزارواذیت استراتژی‌‌شان را تغییر دادند و ترفندهایی را امتحان کردند. رئیس دفتر اداری محله و یکی از کارکنان به پسر خانم لین یک کارت نقدی و هدایایی دادند.

پسر خانم لین گفت: «این چیزها را برایم نیاورید. ما آنها را نمی‌خواهیم. من و همسرم به‌جای مادرم امضا نمی‌کنیم. او می‌گوید هیچ‌کس نمی‌تواند از جانبش امضا کند. بنابراین نمی‌توانیم امضا کنیم. اما شما مدام به اینجا می‌آیید و اذیتم می‌کنید. به شما می‌گویم که اصلاً از جانب او امضا نمی‌کنم.»

رئیس از پسر خانم لین پرسید: «چرا مادرت فالون دافا را تمرین می‌کند؟»

او گفت: «در گذشته وضعیت سلامتی مادرم خوب نبود. بعد از اینکه تمرین فالون دافا را شروع کرد، بیماری‌هایش درمان شد.»

او اشاره کرد: «شما باید سهمیه خود را برآورده کنید، بنابراین می‌خواهید مادرم را مجبور کنم از اینجا برود، درست است؟»

رئیس به‌سرعت گفت: «نه، مقامات مافوقمان می‌خواهند این کار را انجام دهیم. ما فقط دستورات را دنبال می‌کنیم.»

بعداً، پسر خانم لین با شخص مسئول دفتر محله صحبت کرد و گفت: «اگر مادرم را جایی ببرید یا او را مجبور به ترک خانه کنید، خانواده‌ام را از هم می‌پاشید. مادرم از فرزندم مراقبت می‌کند. در آن صورت نمی‌توانم به سر کار بروم. در عوض مجبورم در خانه بمانم و از فرزندم مراقبت کنم و متعاقباً هیچ درآمدی نخواهم داشت.»

وقتی پسر خانم لین این حرف‌ها را می‌زد شخص مسئول عصبی به نظر می‌رسید. او به دفتر اداری محله گفت که خیلی سخت نگیرند.

وقتی پسر خانم لین جریان را برای مادرش تعریف کرد، او تصمیم گرفت با رؤسای محله دیدار کرده و حقیقت را برایشان روشن کند. او با آنها قرار ملاقات گذاشت.

خانم لین درباره فالون دافا چیزهای بیشتری به آنها گفت و اظهار کرد که اگر از تمرین‌کنندگان محافظت کنند، مورد برکت قرار می‌گیرند. آنها گوش دادند و از آزارواذیت خانم لین و پسرش دست کشیدند.

اعضای خانواده در برابر آزار و شکنجه مقاومت می‌کنند

رؤسای محله به دم در منزل تمرین‌کننده خانم کای رفتند. وقتی شوهرش در را باز کرد، مأموران به او گفتند که چرا به آنجا آمده‌اند. شوهر خانم کای عصبانی شد و گفت: «بیرون بروید! دیگر به اینجا نیایید و مزاحم نشوید!» آنها که از جواب شوهرش شوکه شده بودند، با عجله آنجا را ترک کردند و هرگز برنگشتند.

فردی از دفتر اداری محله با دختر تمرین‌کننده خانم دینگ تماس گرفت و ‌گفت: «مقامات مافوق می‌خواهند همه تمرین‌کنندگان اظهاریه تعهد را امضا کنند مبنی بر اینکه این تمرین را رها می‌کنند. مادرت هم باید آن را امضا کند.»

دختر خانم دینگ با صدای بلند گفت: «سرم شلوغ است و وقت ندارم درباره این موضوع صحبت کنم. به من زنگ نزنید و دنبال مادرم نگردید.»

تماس‌گیرنده با شنیدن سخنان قاطعانه او، زبانش بند آمد. متعاقباً دفتر اداری محله از جستجو برای پیداکردن مادرش دست کشید.

تا زمانی که تمرین‌کنندگان ثابت‌قدم باشند، فا را مطالعه کنند، افکار درست بفرستند و حقیقت را روشن کنند، اعضای خانواده‌شان حقیقت را درک می‌کنند. در لحظات حساس، تمرین‌کنندگان می‌توانند به دافا اعتبار ببخشند و اعضای خانواده‌شان نیز در کنار آنها خواهند ماند.

تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وب‌سایت مینگهویی منتشر می‌شوند، توسط وب‌سایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپی‌رایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفاً عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.