(Minghui.org) بعد از شروع تزکیه در فالون دافا، گهگاهی جوآن فالون را از بر میکردم اما ادامهاش نمیدادم. بنابراین تصمیم گرفتم ابتدا فقط روی ازبرکردن «درباره دافا» تمرکز کنم. بهمحض انتشار «درباره دافا»ی استاد در سال 2015، نخستین جمله را خواندم: «دافا خرد آفریدگار است.» (درباره دافا، جوآن فالون)
بلافاصله احساس کردم این جملۀ فا، عقاید و تصوراتم را در هم شکست و جوهر زندگیام را احیا کرد. این جملۀ فا اکنون در ذهنم حک شده است. هنگام مطالعه فا، انجام کارهای خانه و حتی وقتی پیادهروی میکردم، مدام «درباره دافا» را از بر میکردم.
هنگام رفتن به محل کار و بازگشت از کار به خانه «درباره دافا» را از بر میکردم. وقتی بهدنبال فرزندم به مدرسه میرفتم دوباره آن را از بر میکردم. با این تلاشها، روند شکلگیری جهان را تجربه و درک کردهام که هر ذره حاوی ویژگیهای حقیقت، نیکخواهی و بردباری است. این سخنان استاد را درک کردم:
«درباره سرمنشأ ماده، در واقع دیگر نمیتوان آن را "ماده" نامید. این قدرت فا یا سرشت جن، شن، رن است که عناصر اصلی را به مواد اولیه تبدیل میکند، و آنها نیز به ترتیب، از طریق جن شن رن لایهلایه سطوح مختلف مواد را تشکیل میدهند، تا اینکه یک لایه بزرگتر از ماده ایجاد شود، و برسد به نوترینوها، کوارکها، هستههای اتم، اتمها، مولکولها تا به تمام مواد سطحی که انسانها اکنون درک میکنند. همه آنها از طریق این سرشت جن، شن، رن با هم ادغام شدند. بنابراین، حقیقت نهایی این جهان، جن، شن، رن است و جوهر فای بودا است.» («آموزش فا در مراسم تأسیس انجمن فالون دافای سنگاپور،» از آموزش فا در کنفرانس- جلد 1»)
هرچه بیشتر «درباره دافا» را تکرار میکنم، بیشتر دوست دارم آن را از بر کنم و عمیقتر بودن دافا را بیشتر احساس میکنم. هرچه بیشتر آن را تکرار میکنم، زیبایی، لذت و آرامش حلشدن خودم را در دافا بیشتر احساس میکنم. گاهی ذهنم بهطور خودکار «درباره دافا» را تکرار میکند.
شب قبل از آزمون ورودی دانشگاه فرزندم، شوهرم او را بهخاطر چیزی سرزنش کرد و او در را محکم کوبید و از خانه بیرون دوید. من و شوهرم با عجله بیرون رفتیم تا پسرمان را برگردانیم. حوالی نیمهشب بود و هیچکس در آن اطراف نبود. باد به حدی شدید بود که درختان و علفها صدای ناله و زاری میدادند. بارها و بارها نام پسرم را صدا کردیم اما هیچ پاسخی دریافت نکردیم. خیلی نگران شده بودیم!
در این زمان، احساس کردم نوعی «چیز بد» از سرم بیرون میآید و عمداً تصور غلطی را ایجاد میکند. آن چیز بد هرچه بود باعث شد دچار توهم بشوم. تمام تلاشم را کردم که آرام باشم و به خودم یادآوری کردم که تمرینکننده دافا هستم و با حمایت استاد و فا همه چیز خوب خواهد بود. ناگهان، این فای استاد در ذهنم ظاهر شد: «دافا خرد آفریدگار است.» بله، باید «درباره دافا» را از بر بخوانم!
بلافاصله افکارم درست شد. درحالیکه به اینطرف و آنطرف میرفتم واقعاً روی ازبرخواندن «درباره دافا» متمرکز بودم و به چیز دیگری فکر نمیکردم. درحالیکه سومین دور ازبرخواندنش را به پایان میرساندم احساس کردم «ماده بد» و توهم از بین میرود. از صمیم قلب از استاد تشکر کردم. خالصانه به استاد اعتراف کردم که اشتباه کردم، و قول دادم که دیگر فرزندم را سرزنش نمیکنم. قول دادم که خودم را بهتر تزکیه کنم. در این زمان تلفن همراهم زنگ خورد. پسرم بود. او گفت حالش خوب است و بهزودی خانه خواهد بود.
پس از بازگشت پسرم به خانه، درباره تمام روند جستجویش به او گفتم و شگفتی نیکخواهی استاد و ازبرخواندن «درباره دافا» را با او در میان گذاشتم. سپس تصمیم گرفتیم که دیگر برای کلاسهای مطالعه شخصیِ عصر به مدرسه نرویم. در عوض، در خانه درس بخوانیم. فا را با هم مطالعه کنیم و سپس درسهای مدرسه را بخوانیم. با هم تبادل تجربه میکردیم، واقعاً به درون نگاه میکردیم و خود را تزکیه میکردیم. بعداً، فرزندم موفق و در دانشگاه مهمی قبول شد. او از نتایج برنامه مطالعهمان راضی بود و ما نیز راضی بودیم.
در پاییز2018، نمیتوانستم روی مطالعه فا تمرکز کنم و بنابراین فا را جذب نمیکردم. میدانم که مطالعه فا بسیار مهم است و بنابراین، همیشه یک کتاب دافا در دست داشتم. وقتی هیچ کتاب فایی در دسترس نبود احساس ناراحتی میکردم. روزی بهطور غیرمنتظره، چند مأمور پلیس بهزور وارد خانهام شدند و مرا ربودند و به بازداشتگاه بردند. هیچ کتاب دافایی با خودم نداشتم. سپس یادم آمد که «درباره دافا» را از بر بخوانم. با این حال، اگرچه میتوانستم «درباره دافا» را بهآرامی تکرار کنم، درک درستی از اصول فا که تکرارشان میکردم نداشتم.
استاد بیان کردند:
«وقتی شخص نام بودا را بهصورت ذکر میخواند، بايد آن را بدون هيچ فکر پراکندهای بخواند، نمیتواند هيچ چيزی در ذهنش داشته باشد، او بهصورت ذکر میخواند تا اينکه تمام قسمتهای ديگر مغزش بیحس شوند و آگاهی خود را به همه چيز از دست بدهد، يک فكر جايگزين هزاران فكر شود و هر كلمه "بودا آمیتابا" در جلوی چشمانش ظاهر شود.» (سخنرانی نهم، جوآن فالون)
«زیرا وقتی کتاب را حفظ کنید، پشت هر کلمه بوداها، دائوها و خدایان بیانتهایی وجود دارند، و هر کلمه میتواند اجازه دهد اصول در سطوح مختلف را درک کنید.» (آموزش فا در کنفرانس در اروپا)
بنابراین تصمیم گرفتم «درباره دافا» را با قلبم از بر کنم. اصرار داشتم كه هر كلمه را كاملاً تصور كنم و سپس آن را بنویسم. شخصی که در بازداشتگاه کنارم بود از تمرکزم حیرتزده بود، زیرا احساس میکرد برای همیشه در آنجا نشستهام.
هر وقت فرصتی پیدا میکردم، «درباره دافا» را با صدای بلند برای اطرافیانم میخواندم. یکی از آنها زنی از استان سیچوان بود. او در آغاز، همیشه گریه میکرد گویا رنج میکشید و نمیتوانست خودش را کنترل کند. بعد از اینکه مرتب «درباره دافا» را خواندم و او گوش داد، حالش خیلی بهتر شد و دیگر گریه نکرد. حتی مأموران پلیس نیز از ازبرکردن فای من متعجب بودند.
به این ترتیب، بر مشکل نداشتن کتابهای دافا در بازداشتگاه غلبه کردم. همچنین مشکل جذب فا نشدنم بهدلیل تمرکزنداشتن هنگام مطالعه را حلوفصل کردم.
لطفاً به هر مطلب نامناسبی اشاره کنید.
تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وبسایت مینگهویی منتشر میشوند، توسط وبسایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپیرایت هستند. چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری مشکلی ندارد، اما در این صورت ذکر عنوان مقاله اصلی و لینکش الزامی است.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود