(Minghui.org) من 78 ساله هستم و دو پسر و سه دختر دارم. خانواده بزرگ ما، از جمله فرزندان و نوه‌هایم، همه می‌دانند که فالون دافا خوب است و همه آنها متبرک شدند. می‌خواهم فقط چند نمونه را بیان کنم.

دامادم پس از برداشتن بخش سرطانی روده بزرگ سلامتی‌اش را به‌دست آورد

داماد دوم من جین لین (نام مستعار است) سخت‌کوش و مهربان است. در سال 2007، زمانی که در گوانگژو، استان گوانگدونگ مشغول به کار بود، دچار دردهای شدید معده شد. او چند روز نتوانست غذا بخورد و علائم بیماری‌اش بدتر و بدتر می‌شد. او در نهایت به سرطان روده بزرگ مبتلا شد.

وقتی بعد از عمل جراحی به خانه بازگشت، یک یادبود دافا به او دادم. او فکر ‌کرد که سعی می‌کنم وادارش کنم تا دافا را تمرین کند و نشان داد که علاقه‌ای ندارد.

خواهرش آن شب آمد و به او گفت: «من مدت‌هاست که «فالون دافا خوب است» را تکرار می‌کنم و از زمانی که آنرا تکرار می‌کنم بیمار نشده‌ام.»

من در ادامه گفتم: «بله، تکرار عبارات خوش یمن می‌تواند بدشانسی را به خوش شانسی تبدیل کند.»

جین لین گفت: «بسیار خب، من هم تکرار می‌کنم.»

جین لین شروع کرد به تکرار عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» کرد تا زمانی که به خواب رفت. روز بعد که از خواب بیدار شد من برای همه فرنی درست کردم و او همه فرنی‌اش را خورد و دیگر شکمش درد نگرفت. همه از اینکه دیدند حالش بهتر شده خیلی خوشحال شدند.

دو روز بعد جین لین برای عمل جراحی رفت. او مدام عبارات خوش یمن را می‌خواند. پزشکان مجبور شدند چند تومور را از روده بزرگ او خارج کنند و عمل جراحی بسیار خوب انجام شد. بعد از آن، جای عمل اصلاً اذیتش نکرد. زمانی که سایر بیماران در بخش و اعضای خانواده‌شان از اینکه جین لین چقدر این جراحی را خوب تحمل کرد، ابراز شگفتی کردند، من حقایق فالون دافا را برایشان روشن کردم.

دختر و نوه‌ام چند روز در بیمارستان ماندند تا از او مراقبت کنند. وقتی بخیه‌ها برداشته شد، ‌توانست خودش به خانه بیاید تا با ما غذا بخورد و خودش برای انجام شیمی‌درمانی برود. پس از شیمی درمانی موهایش را از دست نداد و احساس بدی نیز نداشت.

پانزده روز پس از عمل جراحی، جین لین از بیمارستان مرخص شد. از آنجایی که دخترش برنامه کاری شلوغی داشت، او بر عهده گرفت که برای کل خانواده چهار نفره غذا درست کند. همچنین به تنهایی برای ملاقات بعدی پزشک رفت. فقط یک ماه یا بیشتر پس از عمل، او به اندازه کافی آمادگی داشت که به سر کار بازگردد.

پزشک به او گفت که کارهای بیش از حد سخت و سنگین انجام ندهد، اما او سال‌ها به عنوان کارگر در کاشی‌پزی کار کرده بود. او در نهایت هشت سال کار سبک را در کارخانه پسرش انجام داد و سپس به کاشی‌کاری بازگشت، زیرا کار بهتری داشت و آنها در آن زمان پرسنل کمی داشتند. شگفت‌انگیز است که یک مرد 60 ساله که برای سرطان روده بزرگ تحت درمان قرار گرفته بود، هنوز می‌توانست چنین کارهای سختی انجام دهد. اگر استاد لی (بنیانگذار دافا) از او محافظت نمی‌کردند، ممکن نبود.

این چهاده سال پیش بود و جین لین از آن زمان دیگر هرگز بیمار نشد و به هیچ دارویی نیاز پیدا نکرد. او بسیار خوشحال و سپاسگزار است که استاد و دافا جان او را نجات دادند.

بیماری جدی قلب پسرم درمان شد

پسرم ۵۶ ساله است و کارخانه خودش را اداره می‌کند. او به‌خوبی دافا اعتقاد دارد و از من در روشن کردن حقایق فالون دافا برای مردم حمایت می‌کند.

سال گذشته، در قفسه سینه‌اش احساس گرفتگی و درد کرد. یک معاینه فیزیکی نشان داد که او "چهار مشکل" دارد: کلسترول خون بالا، قند خون بالا، فشار خون بالا و اسید اوریک بالا. او همچنین یک توده روی سرش کمی کوچکتر از یک تخم مرغ داشت. پزشک گفت نیاز به جراحی بای پس قلب دارد. او آماده بود تا برای انجام این عمل به شنژن، شهری توسعه یافته‌تر در استان گوانگدونگ برود.

در آن زمان، یکی از هم‌تمرین‌کنندگان، دستگاه پخش‌ صوت با سخنرانی‌های ضبط شده استاد به او داد و به او گفت که برای سلامتی‌اش بسیار مفید است. پسرم تا شنژن به آنها گوش داد. به‌طور معجزه‌آسایی، او هنگام رفتن به آنجا در قفسه سینه احساس گرفتگی یا درد نمی‌کرد. وقتی به شنژن رسید، پزشک گفت که  به هیچ وجه نیازی به جراحی ندارد. او بسیار خوشحال بود و حتی بیشتر به‌خوبی دافا اعتقاد پیدا کرد.

مسئولین شهرستان و اداره اغلب از کارخانه پسرم بازدید می‌کنند، و او با نوشتن نام (یا نام مستعار) آنها در فهرستی برای ثبت کردن، به آنها کمک می‌کند تا از حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) خارج شوند. یک روز، معاون فرماندار شهرستان موافقت کرد که ح‌ک‌چ را ترک کند و پس از اینکه من حقایق را برای او روشن کردم، یک یادبود دافا را پذیرفت. او گفت: «اگر کسی با فالون دافا مشکلی دارد، فقط با من صحبت کند.» از حمایت او خوشحال شدم.

سال گذشته، این پاندمی بسیاری از کارخانه‌ها را در چین تحت تأثیر قرار داد. پسرم خوشبختانه سفارش بزرگی به ارزش 30 میلیون یوآن دریافت کرد، بنابراین کارگران کارخانه توانستند شغل خود را حفظ کنند. امسال او سفارش بزرگ دیگری گرفت. گرچه او سود چندانی نبرد، اما توانست اطمینان حاصل کند که کارگران همگی منبع درآمدی دارند و از این بابت احساس آرامش بسیار کرد.

نوه‌ام از آدم ربایی فرار کرد

بزرگترین نوه من، یو شین (نام مستعار)، 29 ساله است. او تنها فرزند پسر بزرگ من است که در جای دیگری زندگی می‌کند. پس از شروع آزار و شکنجه فالون دافا در چین، پدرش تبلیغات تهمت‌آمیز ح‌ک‌چ را باور کرد و نفهمید که چرا من همچنان مصمم به تمرین ادامه می‌دادم.

در سال 2000، یو شین، که در آن زمان 9 ساله بود، در راه آمدن به خانۀ من بود. به‌محض پیاده شدن از اتوبوس، مردی گوش راستش را نیشگون گرفت و چیزی داخل آن فرو کرد. او با عجله به طرف دیگر خیابان رفت، جایی که مرد دیگری گوش چپ او را نیشگون گرفت. او خواب‌آلود و گیج شد و احساس کرد که مردان او را با خود می‌برند.

بعد از اینکه آنها حدود یک و نیم کیلومتر راه رفتند، صدای آژیر ماشین پلیس او را مبهوت کرد و مغزش به‌تدریج هشیار شد. او به مردها گفت که پدر بزرگش در منطقه‌ای خاص زندگی می‌کند و سپس به سمت آن منطقه دوید.

یکی از مردها دید که یو شین چرخی زد و  رفت. مرد دیگر او را تعقیب کرد. آنگاه یو شین به‌یاد آورد که پدر بزرگ و مادر بزرگش نقل مکان کرده‌اند، بنابراین گفت: «پدربزرگ من نقل مکان کرده و در یک کارخانه زندگی می‌کند.» بعد برگشت و به سمت مجتمعی که من زندگی می‌کنم دوید. مرد دید که پسر واقعاً هوشیار است و به سرعت از آنجا دور شد.

وقتی به خانه من رسید رنگش پریده بود، نفس نفس می زد و عرق از او می‌چکید. او به من گفت: مادربزرگ، مرا ربوده بودند! و آنچه اتفاق افتاده بود را بازگو کرد.

با اینکه شوکه و ناراحت بودم، او را در آغوش گرفتم و دلداری دادم و به او گفتم این استاد بودند که از او مراقبت کردند. پسرم پس از شنیدن این موضوع، برای قدردانی‌اش، هدایایی خرید تا جلوی عکس استاد بگذارد. از آن زمان، او معتقد است که دافا خوب است و همچنین عبارات خوش یمن دافا را تکرار می‌کند.

یو شین بسیار سخت‌کوش و با استعداد است. او پس از هشت سال کار سخت در کارخانه عمویش، در سن 24 سالگی شرکت خود را راه‌اندازی کرد. او قد بلند و خوش قیافه و مردی با صداقت است. او پس از تأسیس شرکتش، چند بار برای تحصیل در رشته بازرگانی به خارج از کشور سفر کرد و با چند شرکت خارجی معامله کرد. سال گذشته، گرچه پاندمی بسیار جدی بود، اما تأثیری بر معاملات او با آن شرکت‌های خارجی نداشت. یکی از سفارشات او ۵۰ میلیون یوآن بود.

یو شین از تزکیه من در دافا حمایت می‌کند و هر بار که به خانه برمی‌گردد، 500 تا 1000 یوآن به من می‌دهد. من دو بار به شرکت او رفتم و او جرئت کرد علناً از کارمندانش بخواهد که از ح‌ک‌چ خارج شوند: «مادربزرگم داوطلب کمک به خروج از ح‌ک‌چ است. از حزب خارج شو و در امان بمان.»

همه موافقت کردند، گفتند: «یو شین، شما جرئت زیادی دارید که علناً درباره خروج از حزب صحبت می‌کنید.»

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.