(Minghui.org) درود استاد نیکخواه! درود همتمرینکنندگان!
وضعیت پاندمی کووید همچنان جدیتر میشد و فعالیتهای روشنگری حقیقت ما در فضای باز را تحت تأثیر قرار میداد، بنابراین به پلتفرم بینالمللی آرتیسی (روشنگری حقیقت ازطریق تلفن) پیوستم تا ازطریق تلفن با مردم چین تماس بگیرم.
مایلم چند تجربه و درکم در مسیر تزکیه را با شما در میان بگذارم.
غلبه بر عقاید و تصورات بشری، و سختیها را لذت درنظر گرفتن
وقتی تازه به پلتفرم آرتیسی ملحق شده بودم بزرگترین مشکلم این بود که وقت کافی نداشتم. به سر کار میرفتم و هر روز باید بیش از ده ساعت از وقتم را در محل کار میگذراندم و زمانی نیز صرف رفتوآمد میشد. بعد از اینکه در صبح تمرینات را انجام میدادم، به سر کار میرفتم. وقتی به خانه برمیگشتم باید به کارهای خانه رسیدگی میکردم، فا را مطالعه میکردم، تمرین نوازندگی میکردم، و غیره. اگر میخواستم در این پروژه همکاری کنم، باید عجله میکردم و قبل از وقتِ خواب مردم در چین، ازطریق تلفن با آنها تماس میگرفتم. این با زمانی که به خواندن فا اختصاص میدادم در تضاد بود. باید چهکار میکردم؟
سپس خوابی دیدم که در آن استاد و چند تمرینکنندۀ مرد، تازه کارشان را تمام کرده و روی نیمکتی مرتفع نشسته بودند. استاد خیلی نیکخواهانه به من نگاه کردند. درست در همان لحظه، تمرینکنندهای وارد حیاط شد و از استاد چند سؤال پرسید. استاد پاسخ دادند: «آنها در اتاق درحال مطالعه فا هستند.» متوجه شدم ردیفی از ساختمانها در سمت راستم وجود دارد. به آنجا رفتم، نگاهی انداختم و تمرینکنندگان زیادی را دیدم، اما هیچکدام از آنها را نمیشناختم. سپس از خواب بيدار شدم.
بعد از اینکه بیدار شدم، فکر کردم: «آیا آن پلتفرم آرتیسی نبود؟ فهمیدم که استاد اشاره میکنند که میتوانم فا را با تمرینکنندگان بینالمللی در این پلتفرم مطالعه کنم. پس از شرکت در جلسه تبادل تجربه گروهی بزرگِ روز بعد با تمرینکنندگان، شنیدم که تمرینکننده مسئول میگوید حالا همه میتوانند برای مطالعه فا بروند! با خوشحالی به آنها ملحق شدم. از آن زمان، هر روز صبح پس از فرستادن افکار درست، به گروههای مطالعه فا در این پلتفرم ملحق میشوم. وقتی به تختم میروم، ساعت از 3 صبح گذشته است، بعد از اینکه از سر کار به خانه برمیگردم تمرینات را انجام میدهم.
بعد از تغییر زمانِ انجام تمریناتم به بعد از کار، مشکلی پیش آمد. وقت نداشتم شام درست کنم. با این حال، میدانم که نجات مردم نمیتواند متوقف شود. بنابراین در روزهایی که سر کار نمیروم غذای بیشتری میپزم و به این ترتیب زمان زیادی برای خودم ذخیره میکنم. در طول این روند، وابستگیام به این عقیده را که آیا طعم غذای منجمد بهخوبی طعم غذای تازه است از بین بردم.
دو سال گذشت. در حالی که سختیها را تحمل میکردم، احساس میکردم ظرفیتم بیشتر میشود. کار روزانهام هم اصلاً تحت تأثیر قرار نمیگیرد.
آرام و صلحجو باقی ماندن
پروژههای خاص به قدرت کل پلتفرم برای ازبین بردن عناصر شیطانی و نجات مردم در مقیاس وسیع نیاز دارند. در طول هر پروژه، همه با مردم در یکی از مناطقی که وضعیت آزار و شکنجه در آنجا جدی است تماس میگیرند. یکی از تمرینکنندگان گفت که وقتی در یک پروژه خاص که هدفش پکن بود همکاری میکرد، عناصر شیطانیای را دید که بالای مقر حکچ در پکن جمع شده بودند. وقتی تماسهای تلفنی را شروع کردیم، شیطان در قلمروهای دیگر از بین رفت تا جایی که آسمان صاف شد!
در یکی از این پروژههای خاص، یک بار با خانمی که صدایش خیلی گستاخانه بود تماس گرفتم. ابتدا سال نو را به او تبریک گفتم. او بلافاصله تلفن را قطع کرد. دوباره تماس گرفتم و او دوباره گوشی را برداشت. به او گفتم: «ببخشید، من از خارج از کشور تماس میگیرم و همین الآن خط قطع شد.» به او گفتم که ویروس کووید درحال جهش است، و گفتم که بسیاری از مردم عبارات «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار میکنند تا از شر این ویروس در امان بمانند. او گفت: «شما فالون دافا هستید؟ دیگر به من زنگ نزنید!» سپس تلفن را قطع کرد.
میدانستم که احتمالاً ذهنش با دروغهای حکچ مسموم شده است، بنابراین دوباره با او تماس گرفتم. برای ازبین بردن درکهای نادرستش درباره فالون دافا، به او گفتم که خودسوزی میدان تیانآنمن یک حقه بود، و خبری جعلی که جیانگ زمین برای افترا زدن به فالون دافا ساخت. او با شنیدن این حرفم، با صدای بلند گفت: «همسایهام تمرینکننده فالون دافا بود. کل خانواده چهارنفرهاش فالون دافا را تمرین میکردند و همگی از ساختمان پایین پریدند تا دست به خودکشی بزنند. شخصاً آن را دیدم و تو میگویی که آن ساختگی است. دیگر زنگ نزن! گم شو!» خیلی عصبانی بود و تلفن را قطع کرد. واقعاً میخواستم کمکش کنم. میدانستم دروغهای حزب کورش کرده است، که واقعاً ترحمبرانگیز بود!
دوباره با او تماس گرفتم و او دوباره گوشی را برداشت. عذرخواهی کردم و گفتم: «متأسفم، خیلی دیروقت است، واقعاً مزاحمتان شدم. حرفی را که همین الآن گفتید شنیدم، باید درباره فالون دافا درکهای عمیقاً نادرستی داشته باشید. فای بودا را دشمن درنظر گرفتن خیلی خطرناک است. واقعاً نگرانتان هستم، به همین دلیل دوباره زنگ زدم. سریع صحبت میکنم تا وقتتان را زیاد نگیرم.» به او گفتم که استادمان در جوآن فالون، بیان کردند:
«ما برای تمرینکنندگان این الزام جدی را مقرر کردهایم: نباید موجودات را بکشند.» (سخنرانی هفتم، جوآن فالون)
استادمان در یکی دیگر از سخنرانیهایشان نیز بیان کردهاند:
«... مرتکب خودکشی شدن گناهآمیز است.» (سخنرانی در سیدنی)
بنابراین یک تزکیهکننده واقعی فالون دافا دست به خودکشی نمیزند. افرادی که خودکشی میکنند قطعاً تزکیهکننده فالون دافا نیستند. پیشنهاد کردم جوآن فالون را بخواند. به او گفتم که چگونه میلیونها نفر در سراسر جهان فالون دافا را تمرین میکنند. از او خواستم خودش این کتاب را بخواند. او گفت: «اگر ایالات متحده آنقدر خوب است، چرا در طول این پاندمی آنهمه مرگومیر در آنجا رخ داد؟ در چین تعداد مرگومیر چندان زیاد نیست.» بعد از آن دوباره تلفن را قطع کرد.
کمی بعد دوباره با او تماس گرفتم و دوباره عذرخواهی کردم: «ببخشید مزاحمتان شدم. چینیهایی که حقیقت را درک میکنند میگویند تماسهای تلفنی ما نجاتبخش هستند. اگر بهدلیل درک نکردن حقیقت نتوانید از فاجعه جان سالم به در ببرید، میدانید چه احساسی خواهم داشت؟ خیلی ناراحت خواهم شد، زیرا نتوانستم به شما کمک کنم.»
ناگهان نگرشش تغییر کرد. او گفت که در کمیته امور سیاسی و حقوقی کار میکند. به او گفتم که جامعه بینالمللی حکچ را بهعنوان یک گروه جنایتکار فراملی میشناسد. آزار و شکنجه فالون دافا بهدست حکچ
قبلاً بهعنوان جنایات علیه بشریت، نسلکشی و شکنجه نامگذاری شده و مشابه جنایات نازیها در نظر گرفته شده است.
گفتم که آزار و شکنجه فالون دافا نیز قبلاً منجر به مجازات از سوی آسمان شده است. برای نمونه این پاندمی را در نظر بگیرید. همه شرکتهای والاستریت، شرکتهای غولپیکر و اتاقهای فکر درباره آزار و شکنجه فالون دافا بهدست حکچ، برداشت اعضای بدن افراد در حالی که هنوز در قید حیات هستند، آزار و شکنجه اویغورها، تبتیها و مسیحیان میدانند. آنها از حادثه میدان تیانآنمن که در 4 ژوئن 1989 رخ داد نیز مطلع هستند. اما بهدلیل سود و منافع خود، درباره این مسائل سکوت کردهاند و وانمود میکنند چیزی نمیدانند. ضربالمثلی غربی میگوید در یک بهمن، هیچیک از دانههای برف هرگز احساس مسئولیت نمیکند. این هم همینطور است. همچنین به او گفتم که حکچ همیشه دروغ میگوید. اگر میخواهید آمار واقعی مرگومیر را بدانید، طبق گزارشهای آنلاین، فقط در ووهان 40هزار کوزه خاکستر (برای بقایای اجساد سوزاندهشده) فروخته شده است. او چیزی نمیگفت و در سکوت گوش میکرد. در پایان، خالصانه گفت که میخواهد به آهنگهای دافا گوش دهد.
در طول کل این روند، تحت تأثیر احساسات مردم عادی قرار نگرفتم. فقط نگرشی متواضعانه و صلحجویانه داشتم.
نگاه به درون
تمرینکنندگان در پلتفرم آرتیسی از سراسر جهان هستند. این محیط گروهی بزرگ فرصت تزکیه بسیار خوبی است. زمانی مسئول یکی از جلسات مطالعه گروهی فا در صبح زود بودم. در آن زمان با موقعیتی مواجه شدم که کمک کرد خودم را بررسی کنم.
نزدیک به صد تمرینکننده در گروه ما وجود دارد. دو هماهنگ کننده وجود دارد که یکی اصلی است و دیگری دستیارش است. من مسئول گروهی هستم که جوآن فالون را مطالعه میکند. یک روز تمرینکننده هماهنگکننده گفت که فکر میکند باید فا در صفحه آخر را بخوانیم. تمرینکنندهای که هماهنگکننده اصلی بود حضور نداشت و یکی از تمرینکنندگان پاسخ داد که در این صورت بیایید آن را بخوانیم. سایر تمرینکنندگان سکوت کردند. گفتم من دوست دارم بخوانم، اما اگر بقیه تمایل ندارند بخوانند باید از خواندنش صرفنظر میکنیم. تمرینکنندهای که دستیار هماهنگکننده بود از من خواست که در گروه چتمان نظر دیگران را بپرسم. در گروه چت پیام فرستادم و تمرینکنندگان در گروه شروع به اظهارنظر کردند.
نظرات متفاوتی وجود داشت. روز سوم، احساس کردم که باید تصمیمی بگیریم، بنابراین برای آخرین بار نظر همه را پرسیدم. این بار، تمرینکنندهای که هماهنگکننده اصلی بود ناگهان گفت: «لطفاً تمامش کن!» ماتومبهوت شده بودم و احساس میکردم تحقیر شدهام. در ذهنم شروع کردم به شکایت کردن. سپس پرسیدم: «در این صورت، آیا همه این موضوع را تأیید میکنید؟» هماهنگکننده اصلی بلافاصله پاسخ داد: «اول شما تمامش کن!»
گوشیام را کنار گذاشتم و کمکم آرام شدم. فکر کردم: «اشتباهم چه بود؟»
استاد بیان کردند:
«هر زمان با دیگران تضادی دارید، تضمین میکنم بهخاطر این است که وابستگی شما به سطح آمده و بسیار آشکار است. اگر در آن لحظه این فرصت را درک نکنید و لجباز باشید و درباره نظرات خودتان جروبحث کنید، روند جروبحثِ سرسختانه شما چیزی بیش از این نیست که وابستگی، خود را نمایش میدهد.» (آموزش فا در کنفرانس غرب ایالات متحده)
به یاد آوردم که باید به درون نگاه کنم: آیا همه دلایلی که تمرینکنندگان مطرح کردند درست بود؟ من هم نظرم را گفتم. اگر همه نظرات ما را میخوانند، آیا این همان به هم ریختن فا نیست؟ بازهم به درون نگاه کردم. تمرینکنندگان زیادی در گروه هستند. فقط باید جایی پیدا کنم تا با تمرینکنندگانی که فا را با من میخوانند، دیدار و درباره این وضعیت صحبت کنیم. وقتی این مطالب را در گروه میفرستم، آیا مزاحمتی در محیط تزکیه تمرینکنندگان ایجاد نمیکند؟
بعد از نگاه به درون، قلبم آرام شد. پشیمان شدم و بهسرعت به تمرینکننده هماهنگکننده پیام دادم و گفتم که از یادآوری بهموقع او بسیار سپاسگزارم. از او تشکر کردم که گرچه سرش خیلی شلوغ است، وقت میگذارد تا به حل مشکلات در گروههای مطالعه فا کمک کند.
باید به سر کار میرفتم. ساعت 8 صبح بود. بهمحض اینکه در را باز کردم، نفسم در سینه حبس شد. آسمان خیلی مقدس، عظیم، و زیبا بهنظر میرسید. ابرهای پٌفی مانند جایگاههای نشستن بهشکل نیلوفر آبی بهنظر میرسیدند که در ردیفهای منظم و مرتفع شناور بودند. ابرها از خانه من شروع شده و تا فاصله دور گسترش یافته و کل آسمان را پر کرده بودند.
بعدازظهر که برای ناهار به خانه برگشتم آسمان تغییر نکرده بود. آن صحنه مقدس و عظیم هنوز آنجا بود و آسمان بهطور خاصی آرام و صلحجویانه بهنظر میرسید. میدانستم استاد درحال تشویق کردن من هستند.
فهمیدم اینکه بتوانم در مواجهه با تضادها به درون نگاه کنم، رشد بسیار بزرگی در شینشینگم است. وقتی شینشینگم رشد میکند، تضادها بهسرعت حلوفصل میشوند. همزمان نظم و ترتیبات نیروهای کهن را نیز رد میکنم.
سخن پایانی
بعد از این همه سال تزکیه کردن، آنچه بیشتر از هر چیزی مرا تحت تأثیر قرار میدهد این است که تمرینکنندگان چطور اینقدر سختکوشانه خود را تزکیه میکنند. آنها مانند نورهای مثبت و درخشان هستند. هر تمرینکننده جزئی از این فا است. همه برای نجات مردم و اعتباربخشی به فا، با یکدیگر همکاری میکنند، در حالی که بهسوی بالغ شدن پیشرفت میکنند!
اصلاح فا بهزودی به پایان میرسد و ما همگی میتوانیم احساس کنیم مردم چقدر ارزشمند هستند. استاد میخواهند هریک از مریدانشان در مسیر تزکیه خود بهخوبی عمل کنند. بنابراین باید مسئولیتهایمان را به خاطر داشته باشیم. بدون توجه به شرایط، باید از فا بهعنوان راهنما استفاده کنیم. فقط آنگاه قادر خواهیم بود در برابر محنتها ایستادگی کنیم و تحت کنترل وابستگی به راحتی قرار نگیریم! هرچه به انتها نزدیکتر میشویم، باید کوشاتر باشیم.
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.