(Minghui.org) یک بار که برای قدم‌زدن به پارک رفته بودم، در جایی ایستادم تا درباره فالون دافا به مردم بگویم و مردی مسن را دیدم که روی پله‌های پارک نشسته بود. چهره‌اش رنگ‌پریده و چشمانش مات بود.

کنارش نشستم و شروع به گفتگو کردیم. او 84ساله بود و وضعیت جسمانی خوبی نداشت. باور داشت که سال آینده را نخواهد دید. یک نشان یادبود فالون دافا به او دادم که رویش نوشته شده بود: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» به او پیشنهاد دادم این عبارات را خالصانه تکرار کند تا وضعیت سلامتی‌اش بهبود یابد. پرسید: «واقعاً تأثیر دارد؟» به او اطمینان دادم و گفتم: «حقیقت دارد. بعد از اینکه تمرین فالون دافا را شروع و آنها را خالصانه تکرار کردم، وضعیت سلامتی‌ام بهبود یافت.»

از او پرسیدم که آیا درباره خروج از حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) و سازمان‌های جوانان آن، برای اطمینان از ایمنی خودش شنیده است؟ او اطلاعات بیشتری خواست. برایش توضیح دادم: «ما چینی‌ها، وقتی به سازمان‌های ح‌ک‌چ ملحق شدیم، قسم خوردیم که تا آخر عمرمان برای کمونیسم بجنگیم. کمونیسم هیچ‌چیز خوبی برای ما به ارمغان نیاورد. جامعه‌ای فاسد ایجاد کرده و کارهای بد زیادی انجام داده است. کمپین‌های متعدد آن باعث کشته‌شدن افراد زیادی شده است. کسانی که با سازمان‌های ح‌ک‌چ مرتبط هستند، همدستش شناخته خواهند شد، اما می‌توانید با کناره‌گیری از آن نجات پیدا کنید.»

«ما امروز با هم ملاقات کردیم تا بتوانید حقیقت را بشنوید. آیا می‌توانم به شما کمک کنم که از آن خارج شوید؟» او گفت: «بله، می‌خواهم از سازمان‌های ح‌ک‌چ خارج شوم،» و نامش را به من گفت. وقتی به او گفتم که نجات یافته است، گفت: «خانم جوان، بیا ساعت دو بعدازظهر پانزدهم ژانویه همین‌جا یکدیگر را ببینیم. اگر من آمدم، متوجه می‌شوید که هنوز زنده‌ام.» موافقت کردم و گفتم که نشان یادبود را گرامی بدارد و حتماً عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را خالصانه تکرار کند تا سلامتی‌اش بهبود یابد.

آن قرار ملاقات خاص را به یاد داشتم، اما پارک به‌دلیل بیماری پاندمی بسته شده بود. به پارک نرفتم اما نه به این دلیل که فکر می‌کردم او آنجا نخواهد بود.

پس از بازگشایی پارک، روز بعد به آنجا رفتم تا حقایق درباره فالون دافا را برای مردم روشن کنم، و او آنجا بود! دستانم را با هیجان فشرد و گفت: «کجا بودید؟ طبق قولی که داده بودم به پارک آمدم تا شما را ببینم، اما پیدایتان نکردم.» پاسخ دادم: «متأسفم، پارک به‌دلیل پاندمی بسته شد. فکر می‌کردم نمی‌آیید.»

او گفت: «می‌خواستم به شما بگویم نشان یادبودی که به من دادید کمک کرد. هر روز عبارات "فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است" را خالصانه تکرار می‌کنم و وضعیت سلامتی‌ام بهتر شده است.»

او سالم به‌نظر می‌رسید و بسیار پرانرژی بود و چهره‌ای زیبا داشت. به او گفتم برایش خوشحالم و از اینکه وضعیت سلامتی‌اش بهتر شده خیالم راحت شد. او تشکر کرد. در پاسخ گفتم: «از من تشکر نکنید. از استاد لی، بنیانگذار فالون دافا تشکر کنید. ایشان کسی هستند که جانتان را نجات دادند.» او درک کرد و گفت: «استاد لی، متشکرم.»

وقتی به‌سمت خانه می‌رفتم خوشحال و آرام بودم. آن نشان یادبود کوچک شگفت‌انگیز با آن دو عبارت فرخنده، جان آن مرد را نجات داد. می‌دانستم این نظم و ترتیب استاد است. استاد مهربان، سپاسگزارم!

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.