(Minghui.org) اخیراً پلیس تلاش کرد یک هم‌تمرین‌کننده را که قبلاً به‌خاطر تزکیه فالون دافا محکوم و به قرار وثیقه آزاد شده بود، دوباره مورد آزارواذیت قرار دهد. آنها قصد داشتند او را دوباره به دادگاه بکشانند. این هم‌تمرین‌کننده در جستجوی وابستگی‌هایش به درون نگاه کرد و برای متلاشی کردن اهریمن افکار درست فرستاد. تمرین‌کنندگان خارج از چین نیز مکرراً از طریق تلفن با مقامات مربوطه تماس گرفتند و حقیقت فالون دافا را برایشان توضیح دادند. تمرین‌کنندگان به آنها گفتند که حزب کمونیست چین (ح‌‌ک‌‌چ) تمرین‌کنندگان فالون دافا را مورد آزار و شکنجه قرار می‌دهد و اینکه حزب چقدر شرور است. با حمایت استاد و تلاش‌های هم‌تمرین‌کنندگان، تلاش‌های مأموران برای آزار و شکنجه او را خنثی کردیم. در اینجا دو نمونه از عملکردمان را شرح می‌دهم و اینکه چطور برای تحقق آن با یکدیگر همکاری کردیم.

شوق‌واشتیاق بیش از حد را از بین ببرید و خوب و بد را بر اساس فا ارزیابی کنید

پلیس برای تمرین‌کننده مسنی در منطقه ما پرونده‌سازی کرد و در مارس2022 بازداشتش کرد. او اصلاً نترسید و حقایق فالون دافا را برای پلیس روشن کرد. وقتی دو مأمور جوان خانه‌اش را بازرسی می‌‌کردند رفتار مؤدبانه‌ای با او داشتند و حتی یک نسخه از جوآن فالون را برایش باقی گذاشتند. پلیس 6 بار او را برای معاینه پزشکی به بیمارستان برد و هر بار فشار خونش بیش از ۲۲ میلی‌متر جیوه بود. او پس از دو روز قرنطینه در هتل، با قرار وثیقه آزاد شد. هنگام بازگشت به خانه، نامه‌ای نوشت و حقیقت فالون دافا را برای پلیس توضیح داد.

اما متوجه نشد که شوق‌واشتیاق بیش از حدی در او ایجاد شده است. بارها در مقابل شوهر و پسرش از مأموران پلیس تمجید کرد. حتی پس از اینکه هم‌تمرین‌کنندگان به او اشاره کردند، نمی‌توانست متوجه زیاده‌روی‌اش شود.

قبل از روز جهانی فالون دافا در ماه مه، پلیس دور دیگری از آزار و شکنجه را آغاز کرد و تمرین‌کنندگان را هدف قرار داد. دو مأمور پلیس که قبلاً با او مؤدب بودند، در حالی که انگشتشان را مقابل صورت او تکان می‌دادند، تهدید کردند که او را به اداره پلیس و سپس به دادستانی خواهند برد. همچنین درباره فالون دافا بدگویی کردند.

روز بعد پلیس او را به دادستانی برد، اما تعطیل بود. سپس قصد داشتند او را مستقیماً در روز دوشنبه به دادگاه ببرند.

با شیوع محلی کووید، وضعیت قرنطینه برقرار شد. او همچنین روز دوشنبه به‌دلیل فشار خون بالا علائم سرگیجه داشت. مجبور شد در خانه در تختش بماند. به‌خاطر همه اینها، پلیس نتوانست او را مطابق برنامه‌ریزی با خود ببرد.

یکی از هم‌تمرین‌کنندگان در آن زمان به دیدنش رفت. آنها تجربیات خود را دربارۀ نگاه به درون با او به اشتراک گذاشتند تا ببینند چرا این اتفاقات رخ می‌دهد. او سپس فهمید که مرتکب اشتباه شده است، چراکه خوب و بد را براساس عقاید و تصورات بشری‌اش ارزیابی کرده است، به‌جای اینکه بر اساس فا و همانطور که از یک تمرین‌کننده انتظار می‌رود انجامش دهد. شیطان با سوءاستفاده از نقاط ضعفش، مأموران را به ارتکاب کارهای بد علیه فالون دافا وادار کرد. او فوراً روی اصلاح خودش کار کرد. تمرین‌کنندگان محلی نیز برای کمک به او افکار درست فرستادند.

خانواده‌اش بعداً برای صحبت با مأموران به اداره پلیس رفتند. این اتفاق هم‌زمان بود با تماس تمرین‌کنندگانی از خارج از چین با اداره پلیس. آنها حقیقت را دربارۀ فالون دافا و آزار و شکنجه به پلیس گفتند، و مأموران برای مدتی طولانی به حرف‌های آنها گوش دادند. سپس مأموری که تهدید کرده بود آن تمرین‌کننده موردنظر را به دادگاه خواهد برد، گفت: «خانم، حالت چطور است؟ ما دیگر پیگیر پرونده‌ات نیستیم. بعداً دوباره به دیدنت می‌آییم تا جویای حالت باشیم.» یک اقدام آزار و شکنجۀ به‌ظاهر بی‌رحمانه نفی شد.

هم‌تمرین‌کنندگان به خانمی کمک می‌کنند بر موانع غلبه کند

یکی از هم‌تمرین‌کنندگان به‌نام لی، در منطقه ما با کارمای جدی بیماری مواجه شد. علائم او، ازجمله تب مداوم، بیش از سه ماه ادامه داشت. رنج طولانی اراده او را درهم‌شکست، بنابراین از تلاشش برای غلبه بر سختی از طریق افکار درست دست کشید و تصمیم گرفت دارو مصرف کند.

لی داروهای خانگی، طب سنتی چینی و طب غربی را امتحان کرد. یک پزشک طب چینی به او گفت که به‌شدت بیمار است و تمام اعضای بدنش آسیب دیده است. علائمش روز‌به‌روز بدتر می‌شد. بالاخره آنقدر ضعیف شد که حتی پنج دقیقه هم نمی‌توانست سر جایش بنشیند. نمی‌توانست بدون کمک دیگران غذا بخورد، بنابراین دخترانش مجبور بودند به او غذا بدهند. فقط می‌توانست فرنی بخورد و بیش از 9 کیلو وزن کم کرد.

دختران لی نگرانش بودند، اما آنها نیز برای خود خانواده‌‌ای داشتند که باید از آنها مراقبت می‌کردند. مجبور بودند به درس و تحصیل پسرانشان رسیدگی کنند. یکی از دخترانش پسران دوقلو داشت که در آستانه شرکت در امتحانات ورودی دبیرستان بودند. دختر دیگر یک پسر داشت که او هم برای شرکت در آزمون ورودی دبیرستان آماده می‌شد. دخترانش به‌خاطر مسئولیت‌های متعددشان خیلی فرسوده و خسته شده بودند.

خانواده‌اش هم نگرانش بودند. دو خواهر و برادرش نیز فالون دافا را تمرین می‌کنند و از خارج از شهر برای دیدن او آمدند. آنها تجربیاتشان را با او در میان گذاشتند و تشویقش کردند. او گفت که صحبت‌های آنها را درک می‌کند، اما هنوز نمی‌توانست بر وضعیتش غلبه کند.

تمرین‌کننده مسنی به‌نام چان، در منطقه ما سختی‌های زیادی را تجربه کرده است، و ایمان استواری به استاد و دافا دارد. چان درباره لی شنید و به ملاقاتش رفت. وقتی لی گفت که حتی پنج دقیقه هم نمی‌تواند بنشیند، چان گفت: «این علائم واقعی نیستند. به خانه من بیا. کمکت خواهیم کرد تا از این کارمای بیماری عبور کنی.» لی از این دعوت خوشحال شد و خانواده‌اش از رفتن او حمایت کردند. چان به همه خانواده لی گفت که عبارت «فالون دافا خوب است» را تکرار کنند. همه آنها موافقت کردند.

چان از دو تمرین‌کننده دیگر خواست کمکش کنند. از آنها دعوت کرد که از روز بعد برای مطالعۀ فا با لی به او بپیوندند. چان در مسیرش به خانه این دو تمرین‌کننده برای درخواست کمک، موجی از انرژی را احساس کرد و درنتیجه فهمید که کارش درست است و آسوده‌خاطر شد.

روز بعد لی لباسش را پوشیده بود که چان به دنبالش آمد، اما لی همچنان در تخت بود و می‌گفت که خیلی ضعیف است. دخترانش با نگرانی پرسیدند: «اگر حالت این‌طور است آیا می‌توانی بروی؟» چان از استاد درخواست کرد که به او نیرو ببخشند و افکار درست فرستاد: «مداخله متلاشی می‌شود تا او بتواند با من به خانه‌ام بیاید!» داماد لی کمی بعد از راه رسید و به لی کمک کرد سوار اتوموبیل شود. لی پس از رسیدن به ساختمان محل زندگی چان، در کمال تعجب بدون کمک دامادش به خانه چان در طبقه چهارم رفت. واقعاً مانند چیزی بود که استاد بیان کردند: «فرد فقط نیاز دارد در تزکیه خود تلاش کند و بقیه مسائل را استادش اداره می‌کند.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)

قبل از شروع مطالعه فا، چان به‌طور خلاصه تجربه‌اش را به اشتراک گذاشت. او وضعیت لی را خیلی خوب درک می‌کرد و گفت: «ما نباید تحت تأثیر علائم لی قرار بگیریم. همه باید محکم و استوار به استاد و دافا ایمان داشته باشیم.» در حالی که آنها فا را می‌خواندند، لی مدام وضعیت نشستنش را تغییر می‌داد. گاهی روی مبل می‌نشست و گاهی روی زمین. اما کسی از این موضوع ناراحت نمی‌شد. همه معتقد بودند که او بر مشکلات غلبه خواهد کرد و کل گروه کمکش می‌کرد مداخله را از بین ببرد. آنها هنگ یین و نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر را خواندند، تجارب تزکیه خود را به اشتراک گذاشتند و افکار درست فرستادند. همه در نور بودا غرق بودند.

وقتی زمان انجام تمرینات رسید، لی گفت که ضعیف است و نمی‌تواند تمرینات را انجام دهد. سایر تمرین‌کنندگان تشویقش کردند و از استاد خواستند که به او نیرو ببخشند. او سه روز اول فقط تمرینات اول و سوم و چهارم را انجام داد و باید در فاصله بین تمرین‌ها استراحت می‌کرد. طی چند روز بعد، سعی کرد تمرین دوم، حالت ایستاده فالون، را نیز انجام دهد، اما نمی‌توانست آن را به‌طور کامل انجام دهد. سایر تمرین‌کنندگان همچنان او را تشویق می‌کردند. در نهایت در روزهای هشتم و نهم توانست تمرین دوم را به‌طور کامل انجام دهد.

درحین انجام تمرین حالت ایستاده فالون، دست‌های لی می‌لرزید و لباس‌هایش تکان می‌خورد. برای نیرو بخشیدن به لی، سه تمرین‌کننده دیگر در ذهن خود تکرار می‌کردند: «وقتی تحمل آن سخت است، می‌توانی آن را تحمل کنی. وقتی انجام آن غیرممکن است، می توانی آن را انجام دهی.» (سخنرانی نهم، جوآن فالون) وقتی او تمرین دوم را به پایان رساند، همه اشک می‌ریختند. همه ما نیروبخشیدن استاد را احساس و صمیمانه از ایشان تشکر کردیم.

علائم مداوم بیماری لی ظرف ۹ روز به‌طور کامل ناپدید شد. او به‌طور کامل بهبود یافت. او و خانواده‌اش همگی شاهد قدرت فالون دافا بودند.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.