(Minghui.org) وقتی برای انجام تمرینات فالون دافا به منزل خواهر بزرگم رفتم، زیرانداز مدیتیشن را روی زمین گذاشتم تا برای انجام حرکات تمرین روی آن بایستم بهجای اینکه روی زمین بایستم.
در حالی که بهتازگی پاشنۀ پای راستم آسیب دیده بود، میدانستم که استاد درحال کمک به من هستند که کارمایم را از بین ببرم و درواقع درحال پاکسازی بدنم هستند.
وقتی چهار مجموعۀ نخست از تمرینات را انجام میدادم، درد پاشنۀ پایم غیرقابل تحمل میشد، زیرا زمان ایستادنش خیلی طولانی است. بنابراین بهجای ایستادن روی زمین برای انجام چهار تمرین ایستاده، تصمیم گرفتم بهجای آن روی زیرانداز مدیتیشن بایستم، به این امید که تا حدی درد پاشنهام را تسکین دهد.
خواهرم گفت: «آیا بعد از مدتی ایستادن روی زیرانداز برای انجام تمرینات، قسمتی از زیرانداز که زیر پاهایت قرار میگیرد نازک نمیشود؟»
با خودم فکر کردم: «درست است، چگونه میتوانم به فکر سایرین نباشم؟ این تشک قرار است برای نشستن همتمرینکنندگان در طول مطالعۀ فا استفاده شود.»
منزل خواهرم مکانی برای جلسات مطالعۀ گروهی فاست. در حالی که پلیس دخترش را با تماسهای تلفنی مداوم مورد آزارواذیت قرار میدهد، برایش آسان نیست که یک محیط مطالعۀ فا برای پنج یا شش تمرینکننده فراهم کند. چگونه میتوانستم به فکر او نباشم؟
در قلبم از استاد عذرخواهی کردم: «استاد کارم اشتباه است. خیلی خودخواهم. فقط به فکر راحتی خودم هستم، بدون اینکه به سایرین فکر کنم.»
«آیا درد پاشنهام را تصدیق نمیکنم؟ وقتی درد پاشنهام را تصدیق میکنم، آیا اذعان نمیکنم که بیماریای در پاشنۀ پایم وجود دارد؟ باید تشک را بردارم و با کفشهایم تمرین کنم.»
خواهرم متوجه شد که زیرانداز را برداشتم و فکر کرد که ناراحت شدهام. بنابراین گفت: «از آنجا که خیلی ظریف هستی، میتوانی برای تمرین روی زیرانداز بایستی.»
چون فقط نیمی از تمرینات را انجام داده بودیم، چیزی نگفتم. بعد از اینکه تمرینات را به پایان رساندیم، افکارم را با خواهرم در میان گذاشتم.
گفتم: «امروز واقعاً باید از تو تشکر کنم و بیشتر باید از استاد تشکر کنم که نیکخواهانه مرا به چیزی روشن کردند. امروز، برداشتن زیراندازم کاملاً بر اساس درکم از فا بود.»
«بعد از اینکه افکارت را دربارۀ این موضوع به من گفتی، متوجه شدم که استاد از دهان تو برای کمک به من بهمنظور ازبین بردن وابستگیام به شکایت کردن استفاده میکنند. در آن لحظه در قلبم به استاد گفتم: "استاد، امروز باید منیتم را رها کنم و کاملاً بر اساس فکر کردن به نیازهای سایرین مشکل را ببینم."»
«باید به حالتی برسم که بتوانم واقعاً به درون نگاه، و شکایت و منیتم را رها کنم.» پرسیدم که آیا میداند در تمرین آن روز چه حسی داشتم؟
«پاشنۀ پایم اصلاً درد نداشت. وقتی مجموعۀ دوم تمرینات را انجام میدادم، احساس میکردم دستهایم اصلاً وجود ندارند. وقتی مدیتیشن را انجام میدادم، حس فوقالعادهای داشتم، حسی از سبکی که قبلاً هرگز تجربهاش نکرده بودم.»
«واقعاً خوشبختی تزکیه در دافا را تجربه کردم. میخواهم از تو هم عذرخواهی کنم. در گذشته همیشه چشمانم به کاستیهای تو بود، سرزنشت میکردم و از تو شکایت میکردم، بدون اینکه خودم را تزکیه کنم.»
خواهرم نیز به بسیاری از کاستیهایش پی برد. آن روز واقعاً یک جلسۀ رشد و بهبود برای هر دو ما بود.
در سفر تزکیهام در آینده، مهم نیست که این سفر چقدر طولانی باشد، باید آموزههای استاد را به خاطر داشته باشم و هر کاری که انجام میدهم یا هر حرفی که میزنم باید بر اساس این باشد که نخست به نیازهای سایرین فکر کنم.
حتی اگر به درون نگاه میکنم، باید حواسم باشد که این رویکردم بر اساس فکر کردن به سایرین باشد تا تمرینکنندهای باشم که بهطور محکم و استوار تزکیه میکند.
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود