(Minghui.org) تقریباً 24 سال است که فالون دافا را تمرین کرده‌ام. با نگاهی به سفر تزکیه‌ام، از استاد برای مراقبت و محافظتشان از من سپاسگزارم. می‌گویند وقتی فردی در دافا تزکیه می‌کند، کل خانواده‌اش از مزایای آن بهره‌مند می‌شوند.

1. کمک در طول مسیر

من در یک شهر کشاورزی زندگی می‌کنم که جمعیت زیادی دارد. در مقطعی، نمی‌توانستیم به‌اندازۀ کافی مطلب برای توزیع چاپ کنیم.

در آن زمان بیش از 60 سال داشتم و تازه یک مکان چاپ مطالب را در خانه‌ام راه‌اندازی کرده بودم. در زندگی‌ام هرگز از رایانه استفاده نکرده بودم و برای تایپ حروف چینی، به‌سختی می‌توانستم الفبای پین‌یین را به یاد آورم.

با کمک هم‌تمرین‌کنندگان، یاد گرفتم که برای بارگیری و چاپ فایل‌ها ازطریق لپ‌تاپ، به اینترنت وصل شوم. چون درک چندانی از کار با رایانه نداشتم، اغلب مرتکب اشتباهاتی می‌شدم که باعث عصبی شدنم می‌شد.

در طول سال‌ها، یاد گرفته‌ام که خودم تعمیرات ساده را انجام دهم، اما اغلب با مشکلات جدیدی مواجه می‌شوم.

استاد لی هنگجی بیان کردند:

«تمام چیزها در جهان، شامل تمام موادی که کل جهان را پر می‌کنند، موجوداتی زنده و دارای فکر هستند، تمام آن‌ها شکل‌های هستی فای کیهان در سطوح مختلف هستند.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)

متوجه شدم وسایلی که تمرین‌کنندگان دافا از آن‌ها استفاده می‌کنند در بٌعدی دیگر زنده هستند و رابطه‌ای تقدیری با ما دارند. آن‌ها ابزار فا هستند که در طول دورۀ اصلاح فا کمکمان می‌کنند.

آن‌ها دوستان ما هستند، بنابراین برای هریک از آن‌ها نامی انتخاب کرده‌ام. همیشه به آن‌ها می‌گویم که آن‌ها ابزار فا برای نجات مردم هستند، بنابراین باید سخت کار کنند. از آنجا که در استفاده از رایانه مهارت نداشتم، آن‌ها باید سعی می‌کردند خودشان را تعمیر کنند و به یاد داشته باشند که «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است.» آن‌ها ظاهراً درکم می‌کردند و خیلی سخت کار می‌کردند.

متوجه شدم که اگر نتوانم مشکلی فنی را حل کنم، آن‌ها در واقع به من یادآوری می‌کنند که به درون نگاه کنم. معمولاً وقتی عیبی را در خصوصیات اخلاقی‌ام پیدا می‌کنم دستگاه‌ها به حالت عادی برمی‌گردند.

برای مثال، در همین سال نو چینی، همۀ اعضای خانواده‌ام به منزلم آمدند و از من پرسیدند که آیا مایل هستم همراه آن‌ها تلویزیون تماشا کنم. نمی‌توانستم درخواستشان را رد کنم، بنابراین گفتم که می‌توانیم چند نمایش دربارۀ تاریخ سنتی چین را هم تماشا کنیم.

اما وقتی شروع کردم، کل آن قسمت از سریال تلویزیون مرکزی چین را تماشا کردم.

پس از آن، وقتی می‌خواستم چیزی را چاپ کنم، چاپگرهایم درست چاپ نمی‌کردند و کاغذ کج می‌شد.

همه‌چیز را امتحان کردم تا درستش کنم، اما فایده‌ای نداشت. سپس به درون نگاه کردم و متوجه شدم دلیلش این است که کل سریال تلویزیون حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را تماشا کردم که مملو از خشونت، فریب، شهوت و سایر عناصر منحط بود.

به چاپگرهایم گفتم متشکرم که این مسئله را به من یادآوری کردید. مشکل از من بود و دیگر برنامه‌های تلویزیونی ح‌ک‌چ را تماشا نکردم. پس از راه‌اندازی مجدد چاپگرها، همه‌چیز به حالت عادی برگشت.

موضوع دیگر مربوط به گرامی داشتن همۀ تجهیزاتمان است. برای مثال، چاپگرهای لیزری هنگام چاپ گرمای زیادی ایجاد می‌کنند، درنتیجه پس از مدتی کار باید 30 دقیقه استراحت کنند.

بنابراین یک فن صنعتی خریدم تا به خنک کردن چاپگر لیزری کمک کند. الآن فقط باید 2-3 دقیقه آن‌ها را خنک کنم. چاپگرها و رایانه‌ها با من به‌خوبی همکاری و مطالب روشنگری حقیقت تمیزی را برای کمک به نجات مردم آماده می‌کنند.

2. همۀ اعضای خانواده‌ام مورد برکت قرار گرفته‌اند

در خانوادۀ ما چهار نسل با هم زندگی می‌کنند. همه قبلاً حزب و سازمان‌های وابسته به آن را ترک کرده‌اند، و برخی از آن‌ها کتاب‌های دافا را می‌خوانند و به سخنرانی‌های استاد لی گوش می‌دهند.

با وجود این‌که آن‌ها دافا را تمرین نمی‌کنند، کمکم کرده‌اند که مطالب روشنگری حقیقت را تهیه و توزیعشان کنم.

الف. دافا در یک سانحۀ اتومبیل از ما محافظت کرد

من و همسرم پشت یک کامیون سوار اسکوترمان بودیم و چراغ قرمز را ندیدیم. ناگهان اتوبوسی به کنار اسکوتر ما برخورد کرد.

ظاهراً نیرویی نامرئی مانع از افتادن ما شد. با این حال، پای همسرم بین سپر جلوی اتوبوس و صندلی اسکوتر گیر کرده بود. در حالی که اتوبوس ترمز می‌کرد، پای همسرم هنوز گیر کرده بود.

او به‌نوعی توانست اتوبوس را 10 متر به عقب هل دهد و پایش را بیرون بکشد. اگرچه پاهایش آزاد شده بود، اما در آن زمان نمی‌توانست راه برود.

رانندۀ اتوبوس به او گفت: «بیا به بیمارستان برویم.» او می‌دانست که استاد از او مراقبت می‌کنند، بنابراین به راننده گفت که حالش خوب است.

راننده دوباره از او پرسید، اما او قبول نکرد. وقتی به خانه رسیدیم، پاهایش ورم کرده بود و حرکت نمی‌کرد. همه به او گفتند نزد پرشک برود. او مثل همیشه در مطالعۀ فا و انجام تمرینات ثابت‌قدم ماند.

صبح روز بعد، پاهایش به حالت عادی برگشت.

ب. پسرم از یک سانحۀ رانندگیِ تقریباً مرگبار جان سالم به در برد

چند سال پیش، پسر دومم اغلب به من پول می‌داد که در برخی مشکلات مالی‌ام به من کمک کند. او برای گذران زندگی‌اش پولی قرض کرد تا یک کامیون باربری بخرد.

اکثر رانندگان کامیون بار زیادی برای حمل ندارند زیرا تعداد رانندگان بسیار زیاد است. اما پسرم همیشه سرش خیلی شلوغ بوده است. خیلی‌ها برای تحویل بارشان به او مراجعه می‌کنند.

هر از گاهی چند تن از دوستانش محموله‌ها را برایش تحویل می‌دادند. او در عرض 2 سال توانست قرضش را پس بدهد.

یک بار در یک سراشیبی در کوه رانندگی می‌کرد که ترمزها از کار افتاد. محموله سنگین بود، بنابراین کامیون شروع به شتاب گرفتن کرد.

یک طرف جاده صخره بود و طرف دیگر کوه. رفتن به هر طرف به معنای مرگ حتمی بود.

مسافر به او گفت که به کوه نزدیک‌تر شود تا اگر جسدشان را پیدا کردند دست‌کم خانواده‌هایشان از سرنوشت آن‌ها باخبر شوند.

ناگهان نیرویی نامرئی به کامیون کمک کرد تا سرعتش را کم و توقف کند. آن‌ها کمی استراحت کردند و دوباره ترمز را امتحان کردند. آن‌ها کار می‌کردند!

چگونه کامیونی با بار سنگین می‌تواند در حین شتاب‌گیری در سراشیبی، بدون ترمزهای درست متوقف شود؟ از او پرسیدم که آیا درحینِ این حادثه عبارات «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را تکرار کرد.

او گفت: «آنقدر ترسیده بودم که به هیچ‌چیزی فکر نمی‌کردم. اما همیشه نشان یادبود دافا دور گردنم آویزان است. دافا ما را نجات داد. استاد، متشکرم!»

ج. بیماری غیرقابل تشخیص

در ماه مارس 2021، نوه‌ام به دیدارم آمد. یک روز ساعت 3 صبح کمردرد گرفت و به‌سختی نفس می‌کشید.

با عجله به بیمارستانی در آن نزدیکی رفتیم، اما پزشک گفت که ابزار معاینه‌اش خراب شده است. بنابراین او را به دو بیمارستان معتبر دیگر در شهر فرستادند.

اما هیچ‌یک از پزشکان نتوانستند دلیل دردش را تشخیص دهند. مقداری مسکن به او دادند و او را به خانه فرستادند. به پسرم گفتم که در صبح دلیلش را می‌فهمیم.

وقتی به خانه رسیدم، سه بار در مقابل پرتره استاد تعظیم کردم و از ایشان خواستم که نوه‌ام را نجات دهند. بعد از روشن کردن عود، به نوه‌ام نگاه کردم.

او گفت: «حالم خوب است. دیگر درد ندارم.» به او گفتم دلیلش این است که به استاد و دافا اعتقاد دارد و کارهای زیادی برای نجات مردم انجام داده است.

نوه‌ام سال اول دبیرستان است. او از شش‌سالگی، فا را مطالعه و در توزیع فلایرها کمکم کرده است. در مدرسه همیشه نمراتش خوب بود و واقعاً در کار با رایانه مهارت داشت.

همچنین می‌داند که چگونه رایانه‌ها را تعمیر و نگهداری کند. یکی از هم‌تمرین‌کنندگان به نصب نرم‌افزار چاپگر نیاز داشت، اما چند تمرین‌کننده نتوانستند آن را نصب کنند.

نوه‌ام حدود 10 دقیقه روی آن کار و نرم‌افزار را نصب کرد. وقتی از او پرسیدند که چگونه انجامش داده است، گفت: «نمی‌دانم. به آن نگاه کردم و فقط می‌دانستم باید چه‌کار کنم.»

او در مشکلات فنی نیز کمکم می‌کند و چیزهایی مانند کار با فتوشاپ و درست کردن کارت تبریک را به من یاد داده است. دافا چیزهای شگفت‌انگیزی را از طریق او نشان داده است.

این‌ها برخی از معجزاتی هستند که دافا در خانواده‌ام نشان داده است. اگر هرگونه مطلب نامناسبی در گزارشم می‌بینید، لطفاً به آن اشاره کنید.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.