(Minghui.org) با نگاهی به این زوج عاشق، سخت است که باور کنیم آنها زمانی بهدلیل مسائل مالی و مشاجرات خانوادگی در آستانۀ طلاق بودند. آموزههای فالون دافا (حقیقت، نیکخواهی و بردباری) این خانوادۀ تقریباً ازهمپاشیده را نجات داد و الهامبخش ونلی و شوهرش کِیان شد تا برای ایجاد یک شغل جدید و تغییر سبک زندگیشان با یکدیگر همکاری کنند. اکنون هر دو آنها زندگی رؤیایی خود را دارند در حالی که از نزدیک با یکدیگر همکاری میکنند تا دربارۀ فالون دافا به مردم بگویند.
حالا ونلی و شوهرش کِیان بهلطف تمرین فالون دافا، زوج شادی هستند.
ونلی در خانوادهای ثروتمند و از طبقۀ بالا به دنیا آمد و شغلی ثابت و درآمدی خوب داشت. کیان مدرک دانشگاهیاش را در ایالات متحده گرفت و صاحب یک شرکت بود. چگونه آنها از یک زوج طلایی به زوجی با دعواهای بیوقفه تبدیل شدند که در آستانۀ جدایی بودند؟ تمرین فالون دافای ونلی چگونه ازدواج و زندگیشان را بهبود بخشید و مشکلاتشان را حل کرد؟
یافتن فالون دافا
پدر و مادر ونلی او را میپرستیدند و عاشقش بودند، اما وقتی ونلی 17ساله بود مادرش درگذشت. او مدتهای طولانی دربارۀ اینکه چرا اینجاست شک داشت و هر سال در روز مادر بیوقفه میگریست. زمانی سعی کرد تانتریسم را تمرین کند اما پساز مدت کوتاهی آن را کنار گذاشت.
او پس از فارغالتحصیلی از کالج در آزمون سراسری قبول و حسابرس عمومی شد. عملکرد شغلی و ترفیعاتش براساس تعداد پروندههایی بود که حسابرسی و اصلاحشان میکرد. اکثر افرادی که با آنها کار میکرد به او احترام میگذاشتند و به حرفهایش گوش میدادند و از او فرمان میبردند. او با گذشت زمان، به فردی دیوانسالار و متکبر تبدیل شد. او دربارۀ گذشتهاش گفت: «هر کاری میخواستم انجام میدادم و پر از منیت بودم. هرگز مهربان نبودم و تحمل هیچفرد دیگری را نداشتم. همیشه آنها بودند که باید تحملم میکردند.»
ونلی ساعاتی زیادی را در محل کارش سپری میکرد. تحت فشار و خیلی درگیر رقابتهای کاری بود. پس از کار مجبور بود از فرزندان و خانوادهاش مراقبت کند. زمانی برای خودش نداشت. یکی از سرپرستانش به او پیشنهاد کرد تمرین فالون دافا را امتحان کند. او پس از شرکت در کارگاه رایگان و نٌهروزه سخنرانیها، متوجه شد که فالون دافا به تمام سؤالاتش دربارۀ زندگی پاسخ داده است. با این حال، سبک زندگی پرمشغلۀ این زوج و مشکلات مالی شوهرش مانع از این شد که تزکیهکنندهای واقعی شود تا اینکه آنقدر شدید بیمار شد که در آستانۀ مرگ بود. پس از بهبودی، متوجه شد که باید با پشتکار تزکیه و شروع به انجام سه کاری کند که یک تمرینکنندۀ دافا باید انجام دهد. بهتدریج همهچیز در زندگیاش رو به بهبودی رفت.
دیگر مغرور و سرد نیست
پساز اینکه ونلی شروع به تمرین فالون دافا کرد، انرژی تازهای پیدا کرد و سرشار از شادی شد. اکنون آرام و رفتارش دوستانه و نسبت به سایرین باملاحظه است.
بیماریهای ونلی مرتب بیشتر میشد. سردردهای میگرنی داشت و اغلب سرما میخورد. وقتی وارد فضایی بسته میشد و هوای تازه به او نمیرسید، دچار سردرد شدید و طاقتفرسایی میشد. گاهی آنقدر مریض میشد که اشتهایش را از دست میداد، نمیتوانست بخوابد و بهسختی راه میرفت. پزشکش میگفت هیچچیزی نمیتواند کمکش کند.
پساز شروع تمرین فالون دافا، وضعیت سلامتیاش روزبهروز بهتر شد. همه علائمش پساز مدت کوتاهی، بدون مراجعه به پزشک از بین رفت. حالا سه ساعت در شب میخوابد، اما انرژی زیادی برای ادارۀ روزی پرمشغله دارد. همچنین از فردی سرد و متکبر به فردی گرم و متواضع تبدیل شده است. دوستان شوهرش از تغییرات او متعجب هستند و میپرسند: «چه اتفاقی برای همسرت افتاده است؟» شوهرش تغییرات مثبت او را به آموزههای فالون دافا نسبت میدهد.
رابطۀ بسیار سرد با خانوادۀ شوهر بهبود مییابد
خانادۀ شوهر ونلی صاحب کسبوکاری کوچک در روستا هستند. شرایط زندگیشان هیچ شباهتی به محیط مرفهی که ونلی در آن بزرگ شده است ندارد. آنها مانند او سخنور نیستند. در گذشته، او هرگز دوست نداشت به آنها سر بزند و گاهی مدتهای طولانی آنها را نمیدید. هیچ احترامی برایشان قائل نبود که منجر به تعارضهای زیادی بینشان میشد. مادرشوهرش یک بار سعی کرد طریقۀ شستن ظرف را به او نشان دهد، اما ونلی فریاد زد و گفت: «مادربزرگم گفته است به این صورت بشورم!»
او پساز شروع تمرین فالون دافا، یاد گرفت چگونه خود را جای دیگران بگذارد و باملاحظه باشد. از منظری متفاوت به خانوادۀ شوهرش نگاه کرد و متوجه شد که آنها افرادی ساده و درستکار هستند. درنتیجه تعارضهای خانوادگیشان پایان یافت. حالا هرچقدر هم که سرش شلوغ باشد، در تعطیلات مرتب و حتماً به خانوادۀ شوهرش سر میزند. تمام تلاشش را میکند که هر آنچه نیاز دارند برایشان تهیه کند. حالا مادرشوهرش از او تعریف و تحسینش میکند.
یک روز ونلی متوجه شد مادرشوهرش چقدر لاغر و ضعیف است و بهخاطر رفتار بدش در گذشته، احساس گناه کرد. سپس از مادرشوهرش عذرخواهی کرد و گفت: «من سرسخت بودم و مهربان نبودم. مرتکب اشتباهات زیادی شدم و ازدواج ما شما را ناراحت و برایتان دردسر ایجاد کرد. واقعاً متأسفم!» مادرشوهرش ذرهای او را سرزنش نکرد.
رها کردن وابستگی به پول
کیان فردی آسانگیر و باهوش است و در راهاندازی شرکت مشکلی نداشت. با این حال، تجارتش باثبات نبود و شرکتش کمکم پول از دست داد. او هر ماه فقط برای حقوقها، صدهاهزار دلار هزینه میکرد. ونلی بارها مجبور شد برای تأمین سایر هزینهها، مبالغ هنگفتی به شوهرش قرض بدهد. او پایانی برای این روند نمیدید و درنتیجه از شوهرش خواست که آن پولها را به او پس بدهد. کیان آنها را پس داد، اما پساز مدت کوتاهی مجبور شد دوباره از ونلی پول قرض بگیرد. آن مارپیچی روبهپایین بود و ونلی را میترساند. ونلی سعی کرد شوهرش را مجبور کند شرکتش را ببندد و شغلش را تغییر دهد. آنها دائماً بر سر پول دعوا میکردند. ونلی جرئت نداشت دراینباره به پدر و مادرش بگوید چه برسد به بهترین دوستانش. با بیشتر شدن عصبانیت و نارضایتیاش، به شوهرش توهین لفظی میکرد و درنهایت درخواست طلاق داد. این موضوع باعث نگرانی و احساس درماندگی خانوادۀ شوهرش شد.
آموزههای فالون دافا باعث شد ونلی بفهمد وابستگیهایش به منفعت شخصی، منیت، و احساسات علت همۀ درگیریهایش بوده است. وقتی مریض شد، میدانست این هشداری است که در تزکیهاش خوب عمل نکرده است. سپس خودش را جمعوجور کرد و به شوهرش گفت که چه احساسی دارد و برنامهاش برای آینده چیست. شوهرش با او موافقت کرد و آن دو تصمیم گرفتند برای رویارویی با مشکلات با یکدیگر همکاری کنند. پساز مدت کوتاهی کسبوکار شوهرش رونق گرفت. عملکرد کاریاش آنقدر خوب بود که کسبوکار دیگری را نیز راهاندازی کرد و آن نیز بهخوبی پیش رفت. با گسترش شرکتش، ارتباطاتش در جامعۀ جریان اصلی و در میان طبقات بالای تایوان نیز بهبود یافت.
همکاری با هماهنگی
ونلی همایشهای موسیقی برگزار میکند تا شن یون را تبلیغ کند و دربارۀ فالون دافا به مردم بگوید.
وقتی ونلی کوچک بود خانوادهاش او را در کلاسهای موسیقی حرفهای ثبتنام کردند و او در زمینۀ موسیقی تحت آموزش عالی قرار گرفت. بنابراین تصمیم گرفت برای تبلیغ شن یون و معرفی فالون دافا به مردم، همایشهای موسیقی برگزار کند. با وجود تمام ارتباطات شوهرش، ایدههای خوبی برای این کار به ذهنشان خطور کرد.
وقتی آنها بهدنبال مکانی خوب برای برگزاری همایشها بودند، شرکت شوهرش به یک فضای اداری جدید نقلمکان کرد. این فضا بهطور اتفاقی یک اتاق اضافه داشت که 60 نفر در آن جا میشدند. آنها از آن اتاق برای همایش استفاده کردند که خیلی خوب جواب داد. گاهی مردم میخواهند این فضا را برای مقاصد دیگر اجاره کنند، و این زوج خوشحالند که فرصت بیشتری مییابند دربارۀ فالون دافا به مردم بگویند.
اکنون، هر کدام حرفۀ خود را دارند، با این حال از نزدیک با یکدیگر همکاری میکنند تا فالون دافا را وارد زندگی تعداد بیشتری از مردم کنند.
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه