(Minghui.org) تمام خانوادهمان فالون دافا را تمرین میکنند. بیش از دو دهه است که از مزایای دافا بسیار بهرهمند شدهایم و بهسختی میتوانیم سپاسگزاری خود را در قالب کلمات بیان کنیم.
تغییرات چشمگیر پدرم
وضعیت سلامتی پدرم بد بود. او به فشار خون بالا، شانه یخزده و اسپوندیلوز کمر مبتلا بود. بسیار تندخو نیز بود. چیزی پیشپاافتاده میتوانست او را از عصبانیت منفجر کند؛ شروع میکرد به بدوبیراه گفتن و وسایل را به اینطرف و آنطرف پرتاب میکرد و درنهایت حتی مردم را کتک میزد. گویا همیشه خشم پنهانی در درونش شعلهور بود. هر زمان که در خانه بود، همه باید بهشدت محتاط میبودیم از ترس اینکه خشمش را سر ما خالی کند. شخصیت مادرم مهربان و ملایم بود و در سکوت سرزنشها و بدوبیراههای پدرم را تحمل میکرد. کل خانوادهمان هر روز تحت این فضای ترسناک و ظالمانه رنج میکشیدند.
بدتر از آن این بود که در دورهای، هم پدر و هم مادرم تمام فکروذکرشان بازی مایونگ بود. وقتی از مدرسه به خانه برمیگشتم، خانهای پر از دود سیگار و صدای تقتق قطعات مایونگ در انتظارم بود.
به یاد ندارم این وضعیت چقدر ادامه داشت. فقط به خاطر دارم که اعتیاد پدرم به سیگار و مایونگ بیشتر و بیشتر و تندخویی و وضعیت سلامتیاش بدتر و بدتر میشد. او کارهای زیادی برای بهبود سلامتیاش انجام میداد، مانند درمانهای پزشکی و ورزش، اما هیچکدام کمکی نمیکردند.
سپس یک روز پدرم از ورزش در پارک برگشت و خیلی هیجانزده بود. گفت که افرادی را درحال تمرین فالون دافا در پارک دیده و موسیقی تمرینات بسیار خوب است. گفت که قرار است فالون دافا را نیز تمرین کند. یک کتاب فالون دافا را نیز همراهش به خانه آورد. توجه چندانی به این جریان نکردیم اما خیلی زود متوجه تغییرات پدرم شدیم. در گذشته همیشه اخم میکرد، اما حالا لبخند میزد و سرحال بود. هر روز با خوشحالی به ما میگفت که پس از انجام تمرینات فالون دافا چه حس خوبی دارد. اغراق نمیکنم ولی تمام بیماریهایش در عرض دو هفته از بین رفتند. چیزی که بیشتر شگفتزدهمان کرد این بود که گفت دیگر نمیتواند بوی سیگار را تحمل کند، بنابراین سیگار را هم ترک کرد. بازی مایونگ را نیز کنار گذاشت و گفت که تمرینکنندگان دافا نباید قمار کنند. از بین همه تغییراتش، باورنکردنیترین مورد برای کل خانوادهمان این بود که بدخلقی و بدوبیراه گفتنش که دهها سال از آن متنفر بودیم، از بین رفت!
گرچه هنوز نمیدانستیم فالون دافا چیست، احترام زیادی برایش قائل بودیم و تحسینش میکردیم! اینکه فالون دافا آنقدر معجزهآسا بود که میتوانست بیماریها و عادات بد مردم را از بین ببرد، مشخص بود که واقعاً باید فوقالعاده خاص باشد.
بنابراین، خواهرم که در آن زمان برای بهبود وضعیت سلامتیاش چیگونگی را تمرین میکرد، شروع به مطالعه کتاب فالون دافا، فالون گونگ، کرد. نمیتوانست آن را زمین بگذارد و میگفت که به بسیاری از سؤالاتش که قبلاً پاسخی برایشان نیافته بود، جواب داده است. بلافاصله گفت که فالون گونگ (که به نام فالون دافا نیز معروف است) را تمرین خواهد کرد.
با دیدن واکنش خواهرم، شروع به خواندن فالون گونگ کردم. یاد گرفتم که فالون دافا نهتنها وضعیت سلامتی فرد را بهبود میبخشد، بلکه می تواند ذهن فرد را نیز پاک کند. این روش به مردم میآموزد که با دیگران با اصول «حقیقت، نیکخواهی، بردباری» رفتار کنند و تأکید میکند که تمرینکنندگان باید به تزکیه شینشینگ توجه کنند. هرگز درباره تمرینی نشنیده بودم که به مردم بیاموزد بر تقوا تمرکز کنند و فهمیدم که چگونه پدرم میتواند با تمرین دافا اینقدر زیاد تغییر کند.
من، خواهر و مادرم همگی شروع به تمرین دافا کردیم. پس از مدت کوتاهی، نوراستنی، کمخونی و سرگیجه خواهرم که سالها اذیتش میکردند، همگی ناپدید شدند. بیخوابی شدیدش نیز از بین رفت و بهمحض تماس سرش با بالش، خوابش میبرد. خیلی خوشحال بود!
من بهخاطر درمان بیماری تمرین دافا را شروع نکردم، اما فارنژیت، ورم مفاصل و کمردردم، همگی ناپدید شدند. قبلاً نمیتوانستم پاهایم را در آب سرد فرو کنم وگرنه زانوانم خیلی درد میگرفت. پس از تمرین دافا، میتوانستم پاهایم را مستقیماً زیر شیر آب بشویم.
مادرم نیز پس از تمرین دافا سالمتر، قویتر و پرانرژیتر شد.
فضای ظالمانه خانهمان کاملاً از بین رفت و خانوادهمان صمیمی و هماهنگ شد. همه مملو از شادی بودند و همگی بهطرزی وصفناپذیر خوشحال بودیم. اغلب دور هم جمع میشدیم و تجربیات تزکیهمان را به اشتراک میگذاشتیم. همه اینها برایم آنقدر باورناپذیر بودند که در گذشته فقط میتوانستم دربارهشان رؤیاپردازی کنم.
یکی دیگر از چیزهایی که در پدرم شاهدش بودیم به ما نشان داد که دافا چقدر قدرتمند و معجزهآسا است.
کاشیهای سقف طبقه دوم خانهمان شکسته بود و پدرم برای صرفهجویی در هزینه میخواست خودش آنها را تعویض کند. برای اینکه دستش به آنها برسد، از نردبان بلندی استفاده کرد، اما پس از مدتی طولانی ایستادن روی نردبان، از ارتفاع حدود سهمتری به روی پلههای بتنی سفت سقوط کرد. همه ترسیده بودیم، چون پدرم پنجاه سال داشت. درد زیادی داشت، صورتش رنگپریده شده بود و نمیتوانست حرف بزند. در حالی که ناله میکرد با عجله او را به تختش بردیم. سعی میکرد حرکت کند اما بیشازحد درد داشت. درنهایت سعی کرد بنشیند و توانست. سپس پاهایش را در حالت لوتوس روی هم گذاشت و مدیتیشن کرد.
بعد از آن حالش بهتر شد و دوباره دراز کشید. از نزدیک مراقبش بودیم. او با ادامه مدیتیشن هر روز بهتر میشد. بعد از سه روز توانست از تختش بلند شود و شروع به انجام چهار تمرین اول کرد. خیلی سریع بهبود یافت و اندکی بعد توانست در خانه قدم بزند. سیزده روز بعد همهچیز به حالت عادی برگشت و او توانست با دوچرخه به محل تمرینات گروهی برود. اگر به چشم خودمان نمیدیدیم، باورش برایمان سخت بود. تمام خانوادهمان شاهد بودند که فالون دافا چقدر معجزهآسا و خارقالعاده است!
با نگاهی به گذشته، میدانم که آن وضعیت بسیار ترسناک بود. بدون حمایت استاد و دافا، پدرم میمرد یا بهشدت مجروح میشد. اما او در عرض فقط 13 روز بهبود یافت و حتی یک استخوانش هم نشکست. همه ما از اینکه مرید دافا هستیم احساس خوشبختی میکنیم و همه از استاد بابت محافظت نیکخواهانهشان بسیار سپاسگزاریم!
پیروی از اصول فالون دافا و معلمی برجسته شدن
من معلم دبستان هستم. در طول تدریسم در دو دهه گذشته، متوجه شدم که همهچیز بهتدریج دستخوش تغییرات بسیار بزرگی شده است. بهدلیل محیط اجتماعیای که اخلاقیات در آن بهسرعت درحال نزول است، معلمان در محل کار با فشار بیشتر و انتقاد بیشتری از سوی والدین خود مواجه هستند. درنتیجه معلمان تمایل به عصبانیت و شکایت بسیار بیشتری دارند. بسیاری از والدین با مفاهیم آموزشی سنتی آشنا نیستند و بهدلیل عشق پارانوئیدی نسبت به فرزندانشان، نمیتوانند به شیوههای معلمان برای آموزش فرزندان خود منطقی نگاه کنند و درنتیجه تنش و ناهماهنگی زیادی بین معلم و والدین ایجاد میشود. چنین چیزی در این روزها پدیدهای رایج است که معلمان والدین را نصیحت میکنند و به آنها پند میدهند و والدین از معلمان شکایت میکنند.
من خیلی خوشاقبال هستم که استثنا هستم. والدین دانشآموزانم از صمیم قلب به من احترام میگذارند و واقعاً مایل به همکاری با من هستند. حتی پیشقدم میشوند که کمک کنند و بخشی از حجم کار در کلاسم را به عهده بگیرند. برای کارهایی مانند نظافت اصلی، چیدمان و تزئین کلاس درس، و تهیه لوازم برای همه دانشآموزان، حتی قبل از اینکه وقت لازم برای هماهنگی را داشته باشم، برخی از والدین قبلاً این کار را انجام دادهاند. آنها به من احترام میگذارند و من نیز مانند دوستانم با آنها رفتار میکنم. سایر معلمان همگی خیلی حسادت میکنند.
درواقع، اگر فالون دافا را تمرین نمیکردم، ممکن بود مانند همکارانم در کنار آمدن با والدین مشکل داشته باشم. بهعنوان معلم دبستان، به ویژه مدیر کلاس، باید تدریس کنم و به امور خستهکننده نیز رسیدگی کنم. دانشآموزان خردسال هستند و اغلب خویشتنداری کمی دارند، بنابراین انواعواقسام مشکلات ظاهر میشوند. قبل از شروع تمرین فالون دافا، من نیز بسیار ناشکیبا بودم. وقتی شاگردانم نافرمانی میکردند، اکثراً با داد و فریاد تنبیهشان میکردم، زیرا با وجود آنهمه دانشآموز، کارهای بسیار زیادی داشتم که باید انجامشان میدادم و این سریعترین روش بود. اما اغلب دانشآموزان واقعاً قلباً متقاعد نمیشدند. به والدین خود شکایت میکردند که چگونه بر سرشان فریاد میزنم. والدین هم ناراحت میشدند و از من رنجش به دل میگرفتند. بسیاری از درگیریها و تضادها بین معلمان و والدین از اینجا شروع میشود.
پس از شروع تمرین فالون دافا، به اهمیت تزکیه ذهنم پی بردم. هنگام صحبت و انجام کارها، میدانستم که باید از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری پیروی کنم و احساسات دیگران را در نظر بگیرم. به خودم یادآوری میکردم که نباید بهخاطر ناتوانیام در کنترل احساساتم، احساسات دانشآموزان را جریحهدار کنم. گرچه رسیدن یکشبه به چنین چیزی، آسان نبود، اما تمام تلاشم را کردم تا خودم را کنترل کنم. گاهی که نمیتوانستم عصبانیتم را کنترل کنم، بعد از آن واقعاً پشیمان میشدم و به خودم میگفتم که در آینده دیگر عصبانی نشو.
سپس متوجه شدم که دیگر بهراحتی عصبانی نمیشوم. بدون توجه به اینکه شرایط چقدر آزاردهنده است، اولین واکنشم این است که از دیدگاه دانشآموز به آن جریان فکر کنم: چرا او مرتکب این اشتباه شد؟ متوجه شدهام که وقتی میتوانم احساساتم را رها کنم و اول دیگران را مدنظر قرار دهم، عصبانی نمیشوم و بادرکتر هستم. همچنین وقتی آرام هستم در برخورد با مشکلات کارآمدتر هستم. هنگام آموزش به دانشآموزان، به آنها یادآوری میکنم که نسبت به دیگران باملاحظه و مهربان باشند. دائماً رفتار خودم را برای کارهایی که طبق فا انجامشان ندادهام بررسی میکنم، و همیشه به دانشآموزان فرصت میدهم که اشتباهاتشان را اصلاح کنند. آنها بردباری و محبتم را نسبت به خودشان احساس میکنند و از ته قلبشان دوستم دارند. در عین حال، به احتمال زیاد توصیههایم را میپذیرند.
کمکم با صحبتهای آرامی که با آنها داشتم، رفتار دانشآموزان بهتدریج بهتر و بهتر شد. اغلب داستانهایی درباره ارزشهای سنتی و فرهنگ سنتی چین برایشان تعریف میکنم و آنها با علاقه زیاد گوش میدهند. با گذشت زمان، دانشآموزان کلاسم بامحبت، معقول، مثبت و مهربان شدهاند. معلمان هر درسی، همگی بسیار دوست دارند به دانشآموزان کلاس من درس بدهند و آنها را بهخاطر خوشرفتاری، فعال بودن و لذت بردن از تدریس، تحسین میکنند.
همکارانم اغلب میپرسند: «چگونه دانشآموزان را طوری تربیت کردی که کار کردن با آنها آسان است؟» درواقع ازطریق روشهای سطحی نمیتوان به این مهم دست یافت. این واقعاً از ارتباط قلبی عمیق بین من و دانشآموزانم، باور دانشآموزانم به من، و محبت خالصانه من به آنها ناشی میشود.
برای بسیاری، نمرات دانشآموزان نشاندهنده سطح و عملکرد معلمان است، و بنابراین بسیاری از معلمان دانشآموزان خود را ابزاری برای کسب شهرت و ثروت شخصی میدانند. برخی از معلمان بهمنظور بهبود نمرات دانش آموزان، اصرار دارند که دانشآموزان در کلاسهای اضافۀ خارج از مدرسه شرکت کنند. برخی از معلمان تکالیف زیادی به دانشآموزان میدهند و حتی برخی از معلمان بهطور عمدی پاسخ سؤالات را در طول آزمون به دانشآموزان میرسانند. البته بهعنوان یک مرید دافا، نمیتوانم این کارها را انجام دهم. این نوع رویکردهای جستجوی موفقیت سریع یا کسب سود، برای رشد دانشآموزان یا رشد توانایی یادگیریشان خوب نیست و حتی ممکن است باعث شود از کلاس رنجش به دل بگیرند.
برای اینکه دانشآموزان واقعاً پیشرفت کنند، معلمان باید تلاش بیشتری برای طراحی دروس داشته باشند تا علاقه و اشتیاق دانشآموزان به یادگیری را افزایش دهند و به آنها کمک کنند عادت خوب مطالعه را شکل دهند. من برای هر کلاس بادقت آماده میشوم تا مطمئن شوم دانشآموزان نهتنها به مطالب اصلی تسلط پیدا میکنند، بلکه احساس آسودگی و شادی نیز دارند. زمانی که بتوانند با علاقه زیاد یاد بگیرند و فعالانه فکر کنند، درسها مؤثر خواهند بود. درخصوص تکالیف خانه نیز سعی میکنم تا حد امکان مختصر و موجز تکلیف بدهم. به تکالیف هر دانشآموز با دقت نمره و دربارهاش نظر میدهم و سعی میکنم براساس تکلیف خانه هر دانشآموز، درباره نگرش یادگیری او و عملکرد تحصیلیاش در کلاس به نتایجی برسم و بفهمم کدام دانشآموزان به کمک و توجه بیشتری نیاز دارند.
گرچه این فرآیند زمان و انرژی بیشتری نیاز دارد، اما در کمک به پیشرفت دانشآموزان مؤثر است. نمرات آزمون دانشآموزان کلاسم، همیشه بالاترین نمرات است و آنها همیشه به کلاس چینیای که تدریس میکنم علاقه زیادی دارند. حتی بعد از کلاس هم گاهی برای ادامه صحبت دورم جمع میشوند. در مقایسه با دانشآموزان کلاسهای دیگر که همیشه در زیر انبوهی از تکالیف مدفون هستند، دانشآموزان کلاس من بهراحتی و بهخوبی میتوانند یاد بگیرند و بسیار شادتر هستند. آنها هر روز تکالیف خود را زودتر به پایان میرسانند که باعث حسادت دانشآموزان کلاسهای دیگر میشود.
در حال حاضر هدیه دادن والدین به معلمان امری رایج است. من نیز قبل از تمرین فالون دافا، هدایایی را میپذیرفتم، و حتی آنها را با همکارانم مقایسه میکردم و مطمئن میشدم که خیلی کم دریافت نمیکنم. بعد از تزکیه، فهمیدم که این کار درستی نیست. وقتی تأکید معلمان بر منافع شخصی باشد، ناگزیر آنها را بهسمت دانشآموزان خاصی میکشاند. همچنین به والدینی که هدیه نمیدهند فشار وارد میکند. علاوه بر این، از فا، اصل «بدون ازدست دادن چیزی بهدست نمیآید» (سخنرانی دوم، جوآن فالون) را درک کردم، بنابراین دیگر هیچ هدیهای را نپذیرفتم.
از آنجا که این روزها هدیه دادن بسیار رایج است، در ابتدا وقتی از پذیرفتن هدایای والدین امتناع میکردم برخی از آنها درکم نمیکردند و حتی به اشتباه فکر میکردند که بهدلیل کافی نبودن هدیه ردش کردهام. حتی بعد از اینکه بارها برایشان توضیح دادم، همچنان در شک و تردید بودند. اما پس از مدتی، دیدند که با همه دانشآموزان بهسختی کار می کنم، با همه دانشآموزان یکسان رفتار میکنم و هیچ دانشآموزی را بر دیگری ترجیح نمیدهم، سپس متوجه شدند که با معلم خوبی روبرو هستند که واقعاً منحصربهفرد است. درنتیجه از صمیم قلب از من سپاسگزار و برایم احترام قائل شدند.
وقتی شروع کردم هدایای والدین را رد کنم، برخی از همکاران از من متنفر شدند، زیرا احساس میکردند رویکرد من بر منافع آنها تأثیر منفی میگذارد. برخی فکر میکردند که برای معروف شدن اینگونه رفتار میکنم. برخی نگاهی حاکی از خشم و انزجار به من داشتند و برخی حتی از من دوری میکردند.
خیلی ناراحت بودم و فکر نمیکردم اینکه فقط سعی میکنم فرد خوبی باشم، اینقدر سخت باشد. اما دعوا نکردم و همچنان با آنها صمیمانه و با اشتیاق رفتار کردم. در عین حال، در برخورد با هر چیزی در کار و زندگی، اکیداً خود را ملزم به رعایت اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری میکردم. از آنجا که در کارم صمیمی، صادق، مهربان و باوجدان بودم و به منافع شخصی اهمیت نمیدادم، همکارانم بهتدریج فهمیدند که بهدلیل تمرین فالون دافا هدایا را نمیپذیرم. سپس رابطهام با آنها بهتر و بهتر شد.
همچنین متوجه شدم که همکارانم نیز تحت تأثیر من، تغییر کردهاند. آنها در کار خود جدیتر و با دانشآموزان خود مهربانتر شدند. معلم ریاضی از پذیرفتن هدیه از والدین منصرف شد و دیگر عصبانی نمیشود. در گذشته همیشه از شاگردانش ناراضی بود، اما اکنون اغلب از آنها تعریف میکند. محیط کارمان گرم و هماهنگ شده است.
در این مسیر، گرچه تلاش زیادی کردهام، اما حتی چیزهای بیشتری به دست آوردهام. علاوه بر اینکه احترام و تصدیق دیگران را به دست آوردم، باعث شدم مهربانی اطرافیانم نیز پدیدار شود که بسیار پرمعنا و مهم است.
فرزندم
عملکرد فرزندم در مدرسه هم از نظر تحصیلی و هم در فعالیتهای فوقبرنامه خیلی خوب است. ما چمدانهای زیادی داریم پر از گواهینامهها و جوایزی که او در زمینههای تحصیلی، موسیقی و ورزش کسب کرده است. دوستانم همیشه به شوخی میگویند: «فرزندت همان چیزی است که همه آرزوی آن را دارند.» مردم اغلب از من میپرسند که چگونه فرزندم را تربیت کردهام.
درواقع، ما هرگز بهدنبال روش خاصی برای تربیت فرزندمان نبودیم. تنها کاری که انجام میدهیم این است که کتاب استاد جوآن فالون را با پسرمان میخوانیم و او را راهنمایی میکنیم که کارها را طبق اصول حقیقت،نیکخواهی و بردباری دافا انجام دهد.
امروزه بیشتر والدین نگران هستند که فرزندانشان در جامعه مورد سوءاستفاده قرار گیرند و متحمل ضرر و زیان شوند و همیشه به فرزندان خود یاد میدهند که چگونه باهوش باشند و مورد آزارواذیت دیگران قرار نگیرند. اما ما برعکس عمل میکنیم. به فرزندمان میآموزیم که با دیگران خالص و مهربان باشد، در مواجهه با تضادها بردبار باشد، هنگام انجام کارها احساسات دیگران را در نظر بگیرد و دیگران را مورد آزارواذیت قرار ندهد. دوستانم نگران هستند که نحوهای که فرزندم را تربیت میکنم باعث اذیت شدنش شود، اما واقعیت این است که او با همکلاسیهایش خیلی خوب کنار میآید. کودک بسیار شادی است و همه میخواهند با او دوست شوند.
یادم هست وقتی خیلی کوچک بود دوست داشت کارتون «سفر به غرب» را تماشا کند. برای محافظت از بیناییاش و همچنین آموزش نظم و انضباط به او، از او میخواستم حواسش به ساعت باشد و به من یادآوری کند که تلویزیون را در زمانی خاص خاموش کنم. سپس مشغول کارهای خانه میشدم. بعد از مدتی او میآمد و میگفت: «مادر، عقربه بزرگ به آن شماره رسیده است!» خیلی خوشحال میشدم زیرا میدانستم که او واقعاً دوست دارد آن فیلم را تماشا کند، اما در عین حال میتوانست در برابر وسوسه مقاومت کند زیرا قبلاً عادت صداقت و قابلاعتماد بودن را در خود شکل داده بود.
وقتی کمی بزرگتر شد، به او یاد دادم که جوآن فالون و هنگ یین را بخواند. وقتی پنجساله بود، بسیاری از حروف چینی را میشناخت، و اصول فالون دافا، حقیقت، نیکخواهی، بردباری، در قلبش ریشه ریشه دوانده بود. اغلب به او میگفتیم که بهعنوان یک مرید دافای خردسال، هر جا که باشد، باید فرد خوبی باشد، ازجمله اینکه دانشآموز خوبی در مدرسه باشد. از این رو از مهدکودک، دبستان تا راهنمایی همیشه دانشآموز خوبی بود و همه معلمانش او را دوست داشتند. او از درس خواندن لذت میبَرد، به معلمانش احترام میگذارد و در همه دروس بسیار خوب عمل میکند.
با عملکرد تحصیلی عالی، در بهترین راهنمایی و بعداً بهترین دبیرستان منطقهمان قبول شد. از آنجا که امروزه رقابت بین دانشآموزان بسیار قوی است، از نظر دیگران، برای رسیدن به چنین دستاوردهایی باید تلاش زیادی میکرد. اما درواقع، او تلاش چندانی نمیکرد و بهنظر میرسید که بهراحتی به چنین چیزی رسیده است. بهعنوان پدر و مادر هرگز نگرانش نبودیم و فقط او را در مسیر درست راهنمایی میکردیم. هرگز مانند بسیاری از والدینی نبودیم که مجبور هستند زمان زیادی را صرف همراهی کردن با فرزندانشان کنند تا آنها درس بخوانند و تکالیفشان را انجام دهند. در قلبمان میدانیم که مطالعه دافا برای فرزندمان بسیار مفید بوده است. براساس تجربهمان میدانیم تا زمانی که از الزامات دافا پیروی کنیم، کارمان بدون مشکل و بسیار روان پیش خواهد رفت، بنابراین میدانیم که برای فرزندمان در تحصیلش نیز همینطور خواهد بود. با اینکه او در مدرسه عالی است، اما بسیار متواضع است و هرگز خودنمایی نمیکند.
ازطریق دافا میدانیم که تحمل برخی سختیها برای مردم چیز بدی نیست، بنابراین هرگز او را لوس نمیکنیم. از روزی که شروع به تحصیل کرده است، همیشه کولهپشتیاش را خودش حمل میکند. اگر خودش بتواند آن را انجام دهد کاری برایش نمیکنیم. بنابراین، او خود را با هر شرایطی بهخوبی وفق میدهد.
او کودک بسیار عاقلی است. وقتی میبیند که وسایلی در دست دارم، آنها را از من میگیرد و کمکم میکند. اغلب از همکارانم میشنوم که میگویند فرزندانشان با شروع تحصیل در مدرسه، چقدر سرکش میشوند. اما فرزند من هرگز اینگونه نبوده است. وقتی با چیزهایی روبرو میشود آنها را خیلی خوب با ما در میان میگذارد. اگر مشکلی وجود داشته باشد، او را با اصول دافا راهنمایی میکنیم، و او تمایل زیادی به پذیرفتن توصیههای ما دارد.
رفتارش با بزرگترها بسیار مؤدبانه است. وقتی پدربزرگ و مادربزرگش به دیدارش میآیند، بلافاصله برای استقبال از آنها از جایش بلند میشود. برای اینکه مادربزرگش را خوشحال کند، با او بازی میکند و عمداً میبازد. در چین، بیشتر کودکان تکفرزند هستند. آنها خیلی مورد توجه خانواده هستند، بنابراین بسیار خودمحور میشوند و بهندرت به دیگران فکر میکنند. اما فرزند ما میتواند هنگام انجام کارها دیگران را در اولویت قرار دهد و نسبت به دیگران باملاحظه است. همه اینها بهخاطر تمرین فالون دافا است.
هر تمرینکنندهای از مزایای فالون دافا، فوقالعاده سود برده است. فالون دافا اکنون در بیش از 100 کشور و منطقه در سراسر جهان تمرین میشود، مورد استقبال همه مردم قرار دارد و جوایز بسیاری از دولتهای مختلف در همه سطوح و سازمانهای غیردولتی دریافت کرده است. کتاب استاد، جوآن فالون، به 40 زبان ترجمه شده است. دافا فقط بهدست رژیم کمونیستی چین سرکوب و آزارواذیت میشود. بسیاری از مردم چین فریب تبلیغات و دروغهای ح.ک.چ (حزب کمونیست چین) را خوردهاند و نسبت به دافا درکهایی نادرست یا حتی احساسات خصمانهای نسبت به تمرینکنندگان دافا دارند.این واقعاً بدبختی بسیار بزرگ برای مردم چین است. امیدوارم ازطریق داستانهای من و خانوادهام، افراد بیشتری بفهمند که چگونه از تمرین دافا خیلی خیلی سود بردهایم و بتوانند حقیقت را درک کنند و درک درستی درباره دافا داشته باشند. فالون دافا واقعاً دارای تقوای زیادی است و بدون هیچگونه جنبه منفی، کاملاً به کشور و مردم سود میرساند. امیدوارم همه مردم مهربان بتوانند دست به انتخابی درست بزنند و آینده درخشانی داشته باشند.
کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.