(Minghui.org) همکارم گوو مردی ساده و محبوب است. او در دهه 1980 به دنیا آمد و تحت القاهای الحادی حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) بزرگ شد. وقتی اولین بار در محل کار همدیگر را دیدیم، متوجه شدم که او قبلاً درخواست پیوستن به ح‌ک‌چ را داده بود.

دبیر شاخه حزب به گوو گفت که آنها ابتدا در حال پذیرش درخواست‌های رهبران گروه، رهبران گروه و شرکت‌های صنایع دستی دولتی هستند و از گوو خواست تا درخواست خود را در سال بعد ارائه دهد.

گوو به من گفت: «می‌خواهم در حالی که در کارگاه هستم به ح‌ک‌چ بپیوندم تا وقتی به خانه برگردم منشی حزب در روستا شوم. پس از آن قدرت بیشتری خواهم داشت و راه‌هایی برای کسب درآمد بیشتر پیدا می‌کنم.» فکر  کردم که او خیلی صادق است. ما رابطه خوبی برقرار کردیم و دربارۀ چیزهای زیادی صحبت کردیم. من داستان‌هایی دربارۀ فرهنگ سنتی چین، بودیسم و دائوئیسم را برایش گفتم.

چگونه با دافا آشنا شدم

خیلی قبل از آن، در تعطیلات بعد از امتحانات ورودی دانشگاه بودم و برای کمک به خواهرم به روستای کشاورزی محل زندگی‌اش رفتم. من و شوهرخواهرم به یک طالع‌بین برخوردیم که حرفهایش کاملاً درست بود. او گفت که در مورد امتحان ورودی‌ام خبرهای خوب در روز سوم سپتامبر می‌رسد و او دقیقاً به هدف زد.

بعد از آن اعتقاد داشتم که موجودات الهی وجود دارند. من انواع مختلف تمرینات چی‌گونگ را یاد گرفتم، کتابهای زیادی در زمینه  ادیان خواندم و تجربیات غیرعادی و فوق‌طبیعی داشتم. هدف زندگی‌مان و نحوۀ زیست یک زندگی معنادار را درک کردم. فکر می‌کردم آموزه‌های بودایی و دائوئیستی نسبت به ایدئولوژی‌های کمونیستی در کتاب‌های درسی پاسخ‌های بهتری ارائه می‌دهند.

پس از خواندن جوآن فالون شروع به تمرین فالون دافا کردم. این کتاب به ما می‌آموزد که با پیروی از اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری افراد خوبی باشیم. من سالم هستم و بیش از 20 سال است که هیچ دارویی مصرف نکرده‌ام.

به اشتراک‌گذاری ماجراهای فالون دافا با گوو

گوو تبلیغات ح‌ک‌چ درباره دافا را باور نکرد. یک معلم مدرسه ابتدایی یک بار در کلاس خود گفت: «اگر چیزی دربارۀ فالون دافا نمی‌دانید، بدگویی نکنید.» من توضیح دادم که دافا چیست و چرا ح‌ک‌چ آن را تحت آزار و شکنجه قرار می‌دهد. وقتی گفتم که حادثه خودسوزی میدان تیان‌آن‌من توسط جیانگ زمین، رئیس سابق ح‌ک‌چ صحنه‌سازی شد، پذیرفت و فهمید که این کمپینی برای بدنامی تمرین‌کنندگان دافا بود.

زمستان یک سال، همکارم سون در شیفت عصر مست کرد. به او گفتم استراحت کند و من شیفتش را به عهده گرفتم. کارگاه سرد بود و خوابش برد. ترسیدم سرما بخورد، او را پوشاندم. گوو شاهد این رفتارم بود و مهربانی یک تمرین‌کننده دافا را حس کرد.

اغلب پادکست‌های مینگهویی درباره فرهنگ سنتی چین، داستان‌های تزکیه و نمونه‌هایی از مجازات کارمایی را با گوو به اشتراک می‌گذاشتم. من تجربیات شخصی‌ام را نیز به اشتراک می‌گذاشتم.

من وانگ را ملاقات کردم ، همکاري که گوو هم او را مي‌شناخت. خانواده وانگ نوعی چی‌گونگ را تمرین می‌کردند. ما دی‌وی‌دی هنرهای نمایشی شن یون (که در چین ممنوع بود) را تماشا کردیم  که ما را مسحور داستان‌های رقصندگان فرهنگ باستانی چینی کرد.

پیرمردی وارد اتاق شد. مبهوت شدم و زبانم بند آمد، چون صورت راسو را به وضوح دیدم! بدن راسو به اندازه بالاتنه مرد بلند بود و دم بزرگش تا ساق پای مرد پایین افتاده بود. وانگ گفت این پدرش است. حرفی نزد و به ما نگاه نکرد و مستقیم به اتاقش رفت.

مدت‌ها بود که می‌دانستم پدر وانگ نوع خاصی از چی‌گونگ را تمرین می‌کند، اما انتظار نداشتم این تمرینی باشد که شخص توسط راسوها تسخیر می‌شود. بعداً متوجه شدم که استاد لی، بنیانگذار فالون دافا، چشم آسمانی مرا در مواقع خطر باز کردند تا از من در برابر ارواح حیوانی محافظت کند.

همچنین تجربه دیگری را با گوو به اشتراک گذاشتم. یک بار با چن، همکار دیگرم، در مورد اینکه چگونه ح‌ک‌چ تمرین‌کنندگان دافا را مورد آزار و اذیت قرار داده است، صحبت کردم. چن عضو یک جامعه مذهبی بود و گفت که ح‌ک‌چ نیز اسقف آنها را زیر نظر داشت و تحت آزار و اذیت قرار داد. او تأیید کرد که آزادی عقیده در چین وجود ندارد. ما گفتگوی مفصلی داشتیم، اما متوجه نشدم که چرا چن هرگز کتاب مقدس را نخوانده بود.

دفعه بعد که چن را دیدم، یک انرژی قوی را احساس کردم که می‌توانست مرا نابود کند. نیروی وحشتناکی مرا به پایین هل داد و احساس ناتوانی کردم. وقتی نزدیک فروپاشی بودم ، چیزی از شکمم بیرون زد و سریعتر چرخید و بزرگتر شد. نیرویی که به من فشار می‌آورد را از بین برد و احساس آرامش کردم. این مانند رمان هنرهای رزمی بود - حرکات رزمی بی‌شماری با سرعت نور انجام و در یک لحظه تمام شد.

استاد در جوآن فالون توضیح دادند که برای محافظت از ما یک فالون (چرخ قانون) را در شکم هر تمرین‌کننده واقعی نصب کرده‌اند. واقعاً آن را تجربه کردم و هرگز آن تجربه را فراموش نمی‌کنم.

گوو با دقت گوش داد. به او گفتم: «استاد نه تنها از تمرین‌کنندگان واقعی، بلکه از غیرتمرین‌کنندگانی که می‌دانند دافا خوب است، محافظت می‌کنند. آنها به‌خاطر مهربانی با تمرین‌کنندگان برکت دریافت خواهند کرد.» به او یک یادبود فالون دافا دادم و پیشنهاد کردم که برای حفاظت خودش از صمیم قلب تکرار کند: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.»

گوو گفت: «از پیش مقدر شده بود که با هم ملاقات کنیم. مضحک است که فکر کنم می‌خواهم به ح‌ک‌چ بپیوندم و یک مقام فاسد باشم.» او فهمید که ح‌ک‌چ به مردم القا می‌کند (از قول حزب) :«با آسمان، زمین و انسان بجنگند» و ح‌ک‌چ جوانان را وادار می‌کند که سوگند یاد کنند که از آن پیروی کنند - موجودی که آسمان سرانجام آن را نابود خواهد کرد. اما بوداها و خدایان نیک‌خواه هستند و از کسانی که روابط خود را با ح‌ک‌چ قطع می‌کنند محافظت می‌کنند.

گوو لیگ جوانان کمونیست و سازمان‌های پیشگامان جوان را که در جوانی به آن ملحق شده بود را ترک کرد و گفت که اگر از او خواسته شود، به ح‌ک‌چ ملحق نمی‌شود. پس از آن، او مثبت‌تر و خوشحال‌تر شد.

در محل کار، من اغلب به سون که کوچک و کُند است کمک می‌کنم. به‌ندرت به گوو کمک می‌کردم، اما به‌نظر می رسید که با این موضوع مشکلی نداشت و در عوض به من کمک می‌کرد. خجالت می‌کشید جلوی من فحش بدهد. از دیدن تحول او خوشحال شدم و می‌دانستم که آموزه‌های استاد باعث این اتفاق شد. این به من اطمینان بیشتری در تزکیه‌ام داد و از استاد سپاسگزارم.

داستان‌های الهام بخش گوو

وقتی کسی مهربان باشد مسیر زندگی‌اش راه امید و نور خواهد بود. نوبت گوو بود که ماجراهایش را با من در میان بگذارد.

گوئو گفت که یک شب بعد از کارش نزدیک بود تصادف کند. ساعت حدود 11 شب بود و او در لاین سمت راست بزرگراه رانندگی می‌کرد. کامیون بزرگی در لاین سمت راست داخلی حدود ۱۵ متر جلوتر از او بود. سرعت هر دوی آنها حدود ۸۰ کیلومتر در ساعت بود. یک تقاطع در سمت راست بود، اما گوو سرعتش را کم نکرد، زیرا کامیون راهنما نزد که نشان دهد قصد پیچیدن به سمت راست را دارد.

کامیون ناگهان به سمت راست پیچید و به سمت تقاطع حرکت کرد. گوو زمان کافی برای ترمز نداشت و اگر این کار را می‌کرد ماشینش واژگون می‌شد. به ذهنش رسید «فالون دافا می‌تواند مردم را نجات دهد!» به‌محض این که این فکر را کرد، کامیون ناگهان به سمت چپ منحرف شد و مستقیم به حرکت رو به جلو ادامه داد. گوو خود را به کنار جاده کشید و از خودرو  پیاده شد و مدتی چمباتمه زد. بعد از اینکه لرزشش قطع شد به خانه رفت.

به من گفت چه اتفاقی افتاده است و پرسید که آیا از او محافظت می‌شود یا خیر. احساس کردم که هنوز دربارۀ قدرت‌های معجزه‌آسای دافا شک دارد.

یکی از دوستان گوو در ابتدای سال 2021 برای کار به قصبه او آمد. به‌دلیل پاندمی در خانه گوو ماند. بعد از کار برای صرف غذا و نوشیدنی بیرون رفتند. گوو حوالی یک بامداد دچار معده‌درد شدیدی شد. آزمایش کووید برای ویزیت بیمارستان لازم بود.

او حرف‌هایم را به‌خاطر آورد و شروع به تکرار کرد: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» او به خواب رفت و روز بعد حالش خوب بود. این بار به‌نظر می‌رسید که تا حدودی باور کرد که دافا از او محافظت می‌کند.

یک روز گوو حالش بد بود و چهرۀ کینه توزانه‌ای داشت. او توضیح داد که با همسرش دعوا کرده است. آنها قبلاً دعواهای بزرگ و کوچک زیادی داشتند. پدرزنش او را دوست داشت، بنابراین دخترش را نصیحت می‌کرد و اوضاع خوب می‌شد. اما این بار گوو دید که مردی همسرش را با اتوموبیل به خانه رساند. او مشکوک شد و نزدیک بود مرد را بزند. گوو از همسرش دلخور بود و می‌خواست طلاق بگیرد، اما دلش برای پسرشان می‌سوخت.

گفتم: «در بسیاری از فرهنگ‌های سنتی، یک زوج قول می‌دهند تا آخر عمر از یکدیگر مراقبت کنند. در هنگام بروز اختلافات، آنها باید به درون نگاه و خود را اصلاح کنند و نسبت به یکدیگر مهربان، محترمانه و با ملاحظه رفتار کنند. زندگی زمانی بهبود می یابد که هر دو طرف خود را بهبود بخشند. طلاق دادن همسرت به این معنی است که فکر می‌کنی او اشتباه می‌کند و اگر فکر کنی حق با توست، بهبود نخواهی یافت. حتی اگر دوباره ازدواج کنی، ممکن است خوشبخت نشوی.

همچنین درکم را دربارۀ آموزه‌های استاد راجع به روابط بین زن و شوهر و پادکست مینگهویی در مورد موضوعات مرتبط به اشتراک گذاشتم. بسیاری از تمرین‌کنندگان به جستجوی درونی پرداختند و خود را بهبود بخشیدند، همسران و افرادی را که با آنها رابطه داشتند بخشیدند و بحران زناشویی را حل کردند. گوو در نهایت ایده طلاق همسرش را کنار گذاشت و تصمیم گرفت با او آشتی کند. این بار همسرش از پاسخ دادن به پیامک‌ها و تماس‌های او خودداری کرد.

او چند روز بعد بانشاط به‌نظر رسید و گفت: «پس بوداها به مردم کمک می‌کنند! فکر می‌کنم آنها حتی به مشکلات جزئی مانند مشکل من اهمیت می‌دهند! یادبود دافا را که به من دادی در دست گرفتم و به همسرم پیام دادم و او پیامک مرا پاسخ داد! صحبت صمیمانه‌ای داشتیم و بالاخره با من آشتی کرد!

«این بار صمیمانه درونم را جستجو کردم و نگرشم را تغییر دادم و همسرم پاسخ مثبت داد. در گذشته بعد از هر درگیری بیشتر احساس ناامیدی می‌کردیم. اما این بار متفاوت بود. ما هر دو بهتر شدیم و روابطمان بهتر از همیشه شده است.»

در گذشته، پس از شب‌کاری ، همسر گوو او را برای ناهار بیدار می‌کرد، حتی زمانی که گرسنه نبود. حالا منتظر می‌ماند تا خودش بیدار شود و غذایش را آماده کند و خانه مرتب و تمیز است.

من برایش خوشحالم و از استاد سپاسگزارم! یک رابطه دشوار پس از یک برخورد از پیش مقدر شده با دافا هماهنگ شد. مثل اینکه استاد فرمودند:

«نور خدایی همه‌جا را روشن و همه‌چیز را هماهنگ می‌کند.» (سخنرانی سوم، جوآن فالون)

آنچه واقعاً گوو را به قدرت دافا متقاعد کرد رخدادی در محل کار بود. شرکت جریمه‌های کارگران بی‌دقت را افزایش داد. برای مثال، اگر قطعه معیوبی به کارگاه مونتاژ می‌رسید، کارگر مسئول  ۵۰۰ یوان یا بیشتر جریمه می‌شد. یک روز، گوو و لیو یک مرحله را جا انداختند و نتوانستند سوراخی به ضخامت یک سیگار در محفظه داخلی جعبه‌ای که با هم روی آن کار می‌کردند، ایجاد کنند.

آنها باعجله رفتند تا جعبه مشکل‌دار را پیدا کنند. در انبار اصلی چند انباری دور از هم وجود داشت. چند بار همه جا را گشتند اما جعبه را پیدا نکردند. آنها خسته و تحت فشار بودند، زیرا اگر مشکل برطرف نمی‌شد ممکن بود 2000 یوان جریمه شوند.

گوو گفت: «این بار صمیمانه «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را تکرار کردم و از استاد کمک خواستم. بعد از مدتی دوباره به جستجو در یک منطقه خاص فکر کردم. فاصله زیاد بود. وقتی به آنجا رسیدیم، متوجه شدم که سوراخی در طبقه سوم در بالا ایجاد نشده است. من آن را به لیو نشان دادم و او هم آن را دید.

جعبه سه طبقه داشت و روی پشته‌ای حدود ۲ متر از زمین فاصله داشت. رنگ مشکی روی آن پاشیده شده بود و باید به اندازه کافی نزدیک می‌شدی تا ببینی سوراخی در محفظه داخلی ایجاد شده است یا خیر. به لیو گفتم که آن را بعد از تکرار «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» توانستم پیدا کنم.

من ماجرای گوو را به‌مناسبت جشن روز فالون دافا گفتم. صمیمانه امیدوارم که مردم در سراسر جهان بتوانند خودشان فکر کنند، فریب دروغ‌های ح‌ک‌چ را نخورند و تصورات نادرست خود را درباره فالون دافا کنار بگذارند.

هر زمان که با مشکلات یا موقعیت‌های ناامیدکننده مواجه شدید، به‌خصوص اکنون با وجود پاندمی، لطفاً قلبتان را بگشایید و از استاد کمک بخواهید. به یاد داشته باشید که «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را تکرار کنید. احتمالاً متوجه می‌شوید که "مشکلات بزرگ کوچک می شوند و مشکلات کوچک ناپدید می شوند" و نور امید را می‌بینید!

داستان‌های زیادی در وب‌سایت مینگهویی درباره افرادی وجود دارد که پس از تکرار «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» از کوید۱۹، سایر بیماری‌ها و حوادث بهبود یافته‌اند. شادی، شگفتی‌ها، و بسیاری از ماجراهای تأثیرگذار برای کشف در انتظار شماست.

مردم جهان روزی واقعیت را می‌فهمند و در رحمت عظیم فالون دافا غرق خواهند شد!

کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.