(Minghui.org) من تمرین فالون دافا را در سال ۲۰۰۹ شروع کردم. اکنون ۶۸ساله هستم، اما زمانی که حدوداً ۵۰ساله بودم به بیماریهای زیادی مانند فشارخون بالا، مشکلات قلبی، آرتروز گردن، کشیدگی عضلات کمر، و هیپرپلازی (افزایش بافت) استخوان در مفاصل مختلف مبتلا و در رنج و عذاب بودم.
دو خواهر کوچکم نیز به بیماریهای زیادی مبتلا بودند، اما پس از شروع تمرین فالون دافا، بیماریهایشان برطرف شد. آنها به من گفتند: «بیا با ما تمرین فالون دافا را امتحان کن.» وقتی دیدم وضعیت سلامتی آنها بهتر شده است، تصمیم گرفتم تمرینش کنم.
۱۴ سال پیش بود و از آن زمان تاکنون هیچ دارویی مصرف نکردهام. از نوههایم مراقبت میکنم و کارهای خانه را برای دخترانم انجام میدهم. هر دو دخترم از اعتقاد من به اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباریِ فالون دافا حمایت میکنند و اغلب میگویند که از استاد لی بسیار سپاسگزار هستند که چنین وضعیت سلامتیای را به من دادهاند. خانوادههای آنها در امنیت و شادی هستند.
سال گذشته، دختر بزرگم یک دستگاه اندازهگیری قند خون خرید و به من پیشنهاد داد که سطح قند خونم را آزمایش کنم. گفتم نیازی ندارم، اما هر دو دخترم به من اصرار کردند که این کار را انجام دهم و گفتند که این طبیعی است که افراد مسن مرتباً وضعیت سلامت خود را بررسی کنند. میدانستم که تفکر آنها از دیدگاه یک فرد عادیست، و بهعنوان یک تزکیهکننده، نیازی به انجام هیچ آزمایش پزشکیای ندارم. اما شوهرم هم اصرار داشت که آزمایش بدهم و من هم قبول کردم. مطمئن بودم ازآنجاکه سالها دافا را تمرین کردهام، قطعاً هیچ مشکلی نخواهم داشت.
بهطور غیرمنتظره، قند خون ناشتا من ۱۳.۰ میلیمول در لیتر بود [هر نتیجه بیش از ۱۰.۰ میلیمول در لیتر بالا در نظر گرفته میشود]. شوکه شده بودم و نمیدانستم که چطور ممکن است این اتفاق بیفتد. به خودم گفتم که این یک نتیجه نادرست است و باید کاملاً آن را نفی کنم، اما خانوادهام نگران بودند و از من خواستند برای آزمایشات بیشتر به بیمارستان بروم. آزمایش در بیمارستان نیز همین نتیجه را نشان داد. شوهرم خیلی مضطرب بود. دختر کوچکم که در بیمارستان کار میکند نیز نگران بود و گفت که باید تحت درمان قرار بگیرم. اما من مصمم بودم که با خودم مثل یک فرد عادی رفتار نکنم. بعد از اینکه دختر بزرگترم عزم مرا دید، گفت که قبل از شروعِ هرگونه درمان پزشکی، چند هفته صبر کنم.
خانوادهام طوری با من رفتار میکردند که انگار یک بیمار هستم. من سعی کردم تحت چنین فشار شدیدی آرام باشم و مصمم بودم که خود را یک تزکیهکننده واقعی بدانم.
آرام شدم و به درون نگاه کردم و به خودم گفتم: «حتماً مشکلی در وضعیت تزکیه من وجود دارد. من باید اعتقادی راسخ به استاد لی و دافا داشته باشم. فقط استاد میتوانند مرا نجات دهند!» با افکار درست و محکم، تصمیم گرفتم نامه زیر را برای خانوادهام بنویسم تا به آنها کمک کنم احساساتم را درک کنند:
«خانواده عزیزم،
اکنون دچار کارمای بیماری هستم که شما را نگران میکند و استرس دارید. میدانم که نگرانی شما ناشی از علاقهتان به من است. درک میکنم و من نیز بهدلیل نتایج آزمایش، فشار زیادی را احساس میکنم. من از ۱۴ سال تزکیهام در دافا بسیار سود بردهام و چیزهای زیادی به دست آوردهام که با پول نمیتوان خرید. قبل از شروع تمرین، بیماریهای زیادی داشتم. همه شما میدانید که من از زمانی که شروع به تزکیه کردم از هیچ دارو و تزریقی استفاده نکردهام و تا به امروز بهآرامی آن را طی کردهام. سلامتی و زندگی آرام من همه بهخاطر استاد است و کلمات نمیتوانند قدردانی مرا به ایشان بیان کنند.
ازآنجاکه این مشکل به وجود آمد، من بهدقت درونم را جستجو کردم و متوجه شدم که الزامات دافا را برآورده نمیکنم. شینشینگم (شخصیتم) بهبود نیافته است. عقاید و تصورات بشری زیادی دارم و به غذا وابستگی شدیدی دارم. این موارد منجر به چنین پیامدی شد. من بارها و بارها فکر کردهام که اگر همانطور که شما میخواهید، تحت درمان پزشکی قرار بگیرم، تزکیه نخواهم کرد، زیرا تمرین تزکیه جدی است. اگر یک دست خود را بهسوی خدا دراز کنم و با دست دیگر وابستگیهای بشری را چنگ بزنم، به هیچچیز نمیرسم. اگر راه فردی عادی را بروم، مساوی است با نابودی خودم و این فکر مرا ناراحت میکند.
میدانم که تنها راهحل این مشکل، تزکیه خودم است. میدانم که تمرین تزکیه آسان نیست، زیرا راهی بهسوی الهی [شدن] است. تصمیم گرفتهام به پیروی از الزامات استاد ادامه دهم و در مسیری که ایشان ترتیب دادهاند، بهطور استوار قدم بردارم. به شما اطمینان میدهم که نتیجه رضایتبخشی خواهم داشت.»
نامه را به گروه چت خانوادهام فرستادم، اما کسی پاسخ نداد. بعد از دو هفته، شوهرم دوباره قند خونم را آزمایش کرد و آن ۷.۰ میلیمول در لیتر بود که در محدوده طبیعی است. میدانستم که استاد مهربان پس از دیدن عزم تزلزلناپذیرم برای تزکیه به من کمک کردند تا کارما را از بین ببرم. در طول آن دو هفته، فا را خواندم، بیشتر افکار درست فرستادم، به درون نگاه کردم و تجربیات تزکیهام را با سایر تمرینکنندگان به اشتراک گذاشتم. همچنین از تمرینکنندگانی که مرا تشویق کردند به استاد و فا صددرصد ایمان داشته باشم و فریب نظم و ترتیب نیروهای کهن را نخورم، کمک دریافت کردم.
تجربه من نشان داد که فالون دافا شگفتانگیز است. من نتیجه آزمایش قند خونم را به گروه چت خانوادهام ارسال کردم و آنها از طبیعی بودن آن خوشحال بودند.
سپاسگزارم استاد! سپاسگزارم دافا!
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود