توجه: این مقاله قبلاً در ۱۳سپتامبر۲۰۱۴ در وب‌سایت انگلیسی مینگهویی منتشر شده است.

(Minghui.org) من تمرین‌کننده‌ای کره‌ای هستم. چینی‌های زیادی شامل دانشجویان، کارگران و به‌ویژه گردشگران برای بازدید به مکان‌هایی در نزدیکی خانۀ من می‌آیند.

احساس می‌کنم که هم خوش‌اقبالم و هم مسئول روشنگری حقیقت برای آن‌ها هستم.

خوشحالم که می‌بینم چینی‌ها تغییر کرده‌اند

مدت‌هاست که در مناطق نزدیک خانه‌ام، به روشنگری حقیقت برای مردم چین مشغولم. روزی متوجه شدم که باید این کار را در مقیاس بزرگ‌تر انجام دهم. شنیده‌ام که بسیاری از چینی‌ها ازطریق فرودگاهی در فاصله تقریباً یک‌ساعتی از محل زندگی من، وارد کره می‌شوند یا به چین بازمی‌گردند.

این گردشگران چینی دو گروه مختلف هستند. یک گروه کسانی هستند که به‌تازگی از چین با هواپیما وارد شده‌اند و برای خروج از فرودگاه، منتظر اتوبوس هستند. گروه دیگر کسانی هستند که منتظر سوار شدن به هواپیما برای ترک کره هستند.

ما به‌منظور روشنگری حقیقت برای گردشگران چینی‌ای که تازه وارد کره شده‌اند، قبل از سوار شدنشان به اتوبوس، مطالبی ارائه می‌کنیم. برخی از راهنمایانِ تور آن‌ها را از گرفتن مطالب منع کرده‌اند. اما آن‌ها کم‌کم درحال تغییر هستند. اکنون راهنمایان تور سؤالات زیادی درباره فالون دافا می‌پرسند و گردشگران را از گرفتن مطالب بازنمی‌دارند.

درخصوص چینی‌هایی که درحال ترک کره هستند ما زمان بیشتری برای روشنگری حقیقت داریم، زیرا آن‌ها معمولاً چند ساعت زودتر از زمان پرواز، به فرودگاه می‌آیند. ابتدا درحالی‌که در سالن نشسته بودند مطالب را به آن‌ها می‌دادم. برخی از آن‌ها مطالب را می‌گرفتند، اما برخی دیگر نمی‌گرفتند. همیشه به این فکر می‌کردم که چگونه می‌توانم به آن افراد (که مطالب را نمی‌گیرند) کمک کنم از حقیقت آگاه شوند.

من کره‌ای هستم و چینی صحبت نمی‌کنم، بنابراین نمی‌توانم مستقیماً با چینی‌ها ارتباط برقرار کنم. فرصتی را برای این کار در نظر گرفتم: وقتی مسافران برای گرفتن کارت پروازشان در صف ایستاده‌اند. چند تابلوی دستی حاوی مطالب اطلاع‌رسانی درست کردم و درحالی‌که مسافران منتظر بودند تابلوها را به آن‌ها نشان می‌دادم. چند تابلوی دستی را مثل یک کتاب کنار هم می‌گذاشتم به‌طوری که بتوانم صفحات آن را ورق بزنم تا مردم پیام‌های مختلف را بخوانند.

در ابتدا، گردشگران چینی واکنش نامطلوبی نشان می‌دادند. برخی با عصبانیت به تابلوها چنگ می‌انداختند و به نظر می‌رسید می‌خواهند مرا هل دهند و به روی زمین بیندازند. بعضی‌ها سرم فریاد می‌کشیدند. برخی تابلوها را تکه‌تکه می‌کردند. عده‌ای چرخ حمل چمدانشان را به من می‌زدند. برخی وانمود می‌کردند که به‌طور اتفاقی آب داغ روی من ریختند. گاهی خیلی از آن‌ها طوری دور من جمع می‌شدند که انگار می‌خواهند مرا بزنند.

این باعث ترس و نگرانی من درمورد ازدست دادن وجهه‌ام می‌شد. اما وقتی به یاد می‌آوردم که فاشن استاد و سایر خدایان راستین که به اصلاح فا کمک می‌کنند در اطرافم هستند، می‌توانستم استقامت کنم.

به‌تدریج نگرش چینی‌ها تغییر کرد و بسیاری شروع به خواندن مطالب کردند. من نیز رشد و بهبود داشته‌ام و با کسانی که نگرش منفی دارند با نیک‌خواهی رفتار می‌کنم.

اکنون چینی‌های بیشتری به حقیقت توجه می‌کنند. بسیاری مطالب را برای یک ساعت کامل مطالعه می‌کنند. برخی مطالب مختلف درخواست می‌کنند. آن‌ها تابلوهای اطلاع‌رسانی را نیز به‌دقت می‌خوانند و از من می‌خواهند که بعد از اتمام آن ورق بزنم تا تابلوی جدید را ببینند.

بهبود محیط روشنگری حقیقت

در ابتدا که شروع کردم در فرودگاه با مردم درباره فالون گونگ صحبت کنم، مقاومتی وجود داشت. به‌عنوان مثال، برخی از نظافتچیان فکر می‌کردند مطالبی که چینی‌ها دور می‌ریزند به حجم کار آن‌ها اضافه می‌کند، بنابراین در ابتدا از ما بدشان می‌آمد. اکنون پس از خروج گردشگران چینی، مطالب را جمع‌آوری و به پاکسازی سایر زباله‌ها نیز کمک می‌کنیم. نظافتچیان شاهد این امر بودند و به‌تدریج نگرششان را تغییر دادند. وقتی خیلی سرمان شلوغ است، مطالبی را که گردشگران دور می‌ریزند جمع می‌کنند و به ما پس می‌دهند.

رانندگان اتوبوس نیز در ابتدا از ما بدشان می‌آمد، زیرا بسیاری از گردشگران پس از پیاده شدن، مطالب را در اتوبوس رها می‌کردند. ما برای رانندگان حقیقت را روشن کردیم و کیسه‌های زباله‌ای را برای استفاده آن‌ها فراهم کردیم. حالا رابطه ما با آن‌ها خیلی بهتر شده است.

وقتی برای اولین بار تابلوها را به چینی‌ها نشان می‌دادم، کارکنان فرودگاه به من اجازه این کار را نمی‌دادند. می‌دانم هرجا مشکلی وجود دارد، همانجاست که باید حقیقت را روشن کنیم. بنابراین به آن‌ها گفتم: «حزب کمونیست چین تمرین‌کنندگان فالون دافا را تحت آزار و شکنجه قرار می‌دهد، و آن‌ها حتی تمرین‌کنندگان در قید حیات را تحت برداشت اعضای بدن قرار می‌دهند. آیا نباید این مطالب را به چینی‌ها بگوییم؟ اگر وانمود کنیم که دربارۀ این شیطان چیزی نمی‌دانیم، آیا ما کره‌ای‌ها مشکلی در وجدانمان نداریم؟

درنهایت کارکنان فرودگاه حرفم را تأیید کردند و تصمیم گرفتند که در فعالیت‌های من مداخله نکنند. حتی برخی مرا تشویق می‌کردند و برایم قهوه می‌آوردند.

ابتدا که این کار را شروع کردم، از طرف خانواده‌ام تحت فشار زیادی قرار داشتم. شوهرم تمرین‌کننده نیست. او نمی‌توانست بفهمد من چه‌کار می‌کنم و مخالف بود. اما وقتی برای نجات موجودات ذی‌شعور قلبی پاک دارید، استاد همه‌چیز را برای شما هماهنگ می‌کنند. حالا شوهرم دیگر مخالف روشنگری حقیقت نیست. حتی گاهی از من می‌پرسد که کارم چقدر مؤثر بوده است.

دخترم با وجود اینکه کم‌سن است، درباره کاری که انجام می‌دهم درک خوبی دارد. یک بار می‌خواستم کمی وقت بگذارم و با او بازی کنم، اما او گفت: «مامان، خوشحال می‌شوم اگر بتوانی با من بازی کنی. اما فکر می‌کنم در این صورت نمی‌توانی برای نجات مردم به فرودگاه بروی، و ناراحت می‌شوم.» حرف‌هایش مرا تحت تأثیر قرار گرفت. می‌دانم که برای نجات موجودات ذی‌شعور باید کوشاتر باشم.

پی‌نوشت

بیش از سه سال است که در فرودگاه در زمینه روشنگری حقیقت فعالیت می‌کنم. بسیاری از چینی‌ها و کره‌ای‌هایی‌ که در آنجا کار می‌کنند از حقیقت آگاه شده‌اند.

در طول سه سال گذشته آزمون‌های شین‌شینگ زیادی را پشت سر گذاشته‌ام. پریشانی، ترس، شکایت، عصبانیت، نارضایتی، احساس ازدست دادن وجهه و آبرو و انواع آزمون‌های دردناک دیگر را تجربه کرده‌ام. بسیار قدردانم که استاد این فرصت را به من داده‌اند تا موجودات ذی‌شعور را نجات دهم. امروزه چینی‌های بیشتری به این فرودگاه می‌آیند؛ روزانه بیش از هزار چینی هستند. احساس می‌کنم مسئولیت بزرگ‌تر و سنگین‌تری دارم. معتقدم که با کمک استاد، ثابت‌قدم خواهم بود و راهم را به‌خوبی طی خواهم کرد.