(Minghui.org) در سال ۱۹۹۸ شروع به تمرین فالون دافا کردم و اکنون حدود ۷۰ سال دارم. قبل از اینکه تمرین کنم به بیماریهای مختلفی ازجمله فتق دیسک، پرکاری تیروئید و مشکلات قلبی مبتلا بودم. تمام این بیماریها مدت کوتاهی پس از شروع تمرین ناپدید شدند. واقعاً به فالون دافا و بنیانگذار آن، استاد لی ایمان دارم. همچنین احساس میکنم کسانی که واقعاً دافا را تمرین میکنند رها از بیماری هستند.
کمک به همتمرینکننده
در ماه مه گذشته، رونگ از من خواست که به تمرینکننده دیگری، مینگ، که محنت شدید بیماری را تجربه میکرد، کمک کنم. وقتی به خانه مینگ رفتیم، دیدیم که نمیتواند از خودش مراقبت کند و روی صندلی چرخدار نشسته است. مینگ بهرغم شرایط جسمانیاش، هنوز افکار درستی داشت. اما نمیتوانست وابستگیهایی را که باعث علائم بیماریاش شده بود شناسایی کند.
او را تشویق کردم که به استاد و دافا اعتماد کند و به او اطمینان دادم که با قاطعیت بر هر محنتی غلبه خواهد کرد. او موافقت کرد. شعر استاد را هم خواندم:
فالون دافا
«تزکیۀ گونگ مسیری دارد، راهش قلب است
در دریای بیکران دافا، سختیها قایق هستند.»(هنگ یین)
پیشنهاد دادم با هم مدیتیشن کنیم. مینگ در تمام مدت درد شدیدی داشت، اما همچنان ادامه داد. من و رونگ از عزم او دلگرم شدیم.
محنتهای من
مدت کوتاهی پس از دیداز با مینگ، در ۳ژوئن در ادرار کردن دچار مشکل شدم. نگران نبودم. احساس میکردم درحال پرداخت کارما هستم، که این یک ظاهر دروغین بیماری و فرصتی برای بهبود تزکیهام است. برنامه روزانهام را حفظ کردم، ازجمله مطالعه آموزههای فا و انجام تمرینات.
خودم را به دستان استاد سپردم. بالاخره حدود ساعت ۱۰ آن شب توانستم ادرار کنم. ورم پاهایم روز بعد برطرف شد و به حالت عادی برگشتم.
دو روز بعد محنت دیگری آمد. با تب شدید از خواب بیدار شدم. بیحال بودم و انرژی و اشتها نداشتم. بعدازظهر وقتی پسرم با من تماس گرفت متوجه شد صدایم ضعیف است و میخواست بیاید و وضعیتم را بررسی کند. به او اطمینان دادم که حالم خوب است و او را از آمدن منصرف کردم. تا صبح روز بعد، تبم فروکش کرد و توانستم غذا بخورم. پسرم هنگام صرف غذا آمد. او متعجب و خیالش راحت شد که به این سرعت بهبود پیدا کردم. به او اطمینان دادم که استاد و دافا را دارم، بنابراین حالم خوب خواهد بود.
اما در دو روز بعد همچنان ضعیف بودم و وضعیت فلاکتباری داشتم. شروع به نگاه به درون کردم و متوجه شدم که عقاید و تصورات بشریام بر تفکرم تسلط دارد. برای مثال، میخواستم غذاهای خاصی بخورم که فکر میکردم به من کمک میکند تا احساس بهتری داشته باشم؛ نمیخواستم دوش بگیرم، چون ممکن بود سرما بخورم. این افکار جزئی نشان میداد که با وضعیتم بهعنوان یک بیماری برخورد میکردم.
با تشخیص اشتباهاتم، فوراً احساس شادابی و طراوت دوباره کردم. بلند شدم، دوش گرفتم و لباسهایم را شستم. بلافاصله پس از آن بهبود یافتم. تزکیه جدی است و هیچچیزی «بیاهمیت» نیست.
سپس آزمون سوم آمد. درد کمرم شروع شد و آنقدر درد داشتم که نمیتوانستم خم شوم. با آن هم بهعنوان ظاهر دروغین یک بیماری برخورد کردم. سپس مأمور تحویل آب با یک ظرف بزرگ به دم در منزلم آمد. از خودم پرسیدم که باید چهکار کنم، زیرا آنها معمولاً آن را دم در میگذاشتند تا خودم به داخل ببرم.
به خودم یادآوری کردم که تمرینکننده فالون دافا هستم. وقتی خم شدم تا ظرف آب را بردارم، کمردردم ناپدید شد. با آن فکر مثبت معجزهای رخ داد. اگر تمرینکننده فالون دافا نبودم، با بیش از ۷۰ سال سن، تصور میکنم حمل آن ظرف آب برایم غیرممکن بود، چه رسد به داشتن کمردرد شدید.
کمک به یکدیگر
در بیش از دو دههای که تزکیه کردهام، هرگز چنین تجربهای را نداشتهام: غلبه بر سه محنت و ازبین بردن کارمای اساسی در طی ده روز. هیچچیز تصادفی در تزکیه وجود ندارد و هر چیزی که ما تجربه میکنیم چیز خوبی است. این محنتها را بهعنوان نظم و ترتیبهای استاد برای خودم، در طی روند کمک به تمرینکننده دیگر در طول آزمون کارمای بیماری، در نظر گرفتم. در ظاهر، من به او کمک میکردم، اما درواقع، این روند به من کمک کرد تا پیشرفت کنم.
وقتی من و رونگ دوباره نزد مینگ رفتیم، او بهبود یافته بود و اکنون میتوانست از خودش مراقبت کند. او روحیه خوبی داشت و حتی مقداری وزن اضافه کرده بود. آنچه را که در طول آزمونهایم تجربه کردم، بازگو کردم و اهمیت ایمان راسخ به استاد و دافا را به اشتراک گذاشتم.
مینگ دو بار درحالیکه به حرف من گوش میداد اشک ریخت و گفت که احساس میکند الهام گرفته است که کوشاتر باشد. از او خواستم که فا را بیشتر مطالعه کند، که منبع افکار درست ماست. ما همدیگر را تشویق کردیم که محکم و استوار باشیم و بهتر عمل کنیم.
مطالب فوق درک شخصیام است. لطفاً به هر چیزی که مطابق با فا نیست اشاره کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه