(Minghui.org) من اخیراً در تزکیه‌ام سست شدم، بنابراین تمرین‌کننده دیگری به من پیشنهاد کرد که ازبر کردن فا را شروع کنم. وقتی این پاراگراف را حفظ کردم شوکه شدم:

«یک شخص با سقوط به این سطح، می‌بایستی کاملاً از بین می‌رفت، اما موجودات روشن‌بین بزرگ از روی خیرخواهی تصمیم گرفتند که به مردم یک فرصت دیگر در محیطی بسیار دردناک بدهند؛ درنتیجه این بُعد را آفریدند.» (سخنرانی سوم، جوآن فالون)

متوجه شدم استاد به من اشاره‌ای کردند: «فرصتی دیگر.» در گذشته فقط کلمه «فرصت» را می‌دیدم اما به «دیگر» توجهی نمی‌کردم. همیشه فکر می‌کردم فرصت‌های زیادی دارم. حالا فهمیدم که اینطور نیست.

وضعیت تزکیه‌ام گاهی خوب و گاهی بد بود. بعد از مدتی که به‌طور کوشا تمرین می‌کردم، استراحتی می‌کردم. به‌عنوان مثال، پس از ازبر کردن بخشی از فا، نیاز به استراحت داشتم. بعد از خواندن یک سخنرانی نیاز به استراحت داشتم. اگر فا را مطالعه می‌کردم و تمرینات را برای چند روز انجام می‌دادم، دو روز استراحت می‌کردم و می‌خوابیدم. بعد از چند روز استراحت دوباره احساس فوریت می‌کردم و بیشتر کار می‌کردم. بعد دوباره سست می‌شدم. می‌دانستم که این برای تزکیه‌ام خوب نیست، اما فکری در ذهنم وجود داشت: هنوز فرصت‌های بیشتری دارم. فکر می‌کردم تا زمانی که تزکیه را رها نکنم، استاد (بنیانگذار دافا) فرصت‌های بیشتری به من می‌دهند.بنابراین وقتی کوشا نبودم مضطرب نبودم، زیرا فکر می‌کردم هنوز فرصت‌هایی وجود دارد.

به‌رغم آزار و شکنجه، من همیشه می‌توانستم به جلسات مطالعه گروهی فا بپیوندم، که باعث می‌شد هر روز فا را مطالعه کنم. اما در طول سه سال تعطیلی براثر پاندمی کووید، زمان کمتری را با تمرین‌کنندگان و زمان بیشتری را به‌تنهایی سپری می‌کردم، بنابراین در تزکیه سست شدم. برای مدتی، حتی به رمان‌های آنلاین علاقه‌مند شدم. گاهی چند روز آن‌ها را می‌خواندم تا اینکه چشمانم خشک و دردناک می‌شد. آنگاه، به‌سرعت شروع به مطالعه فا می‌کردم. در عرض چند روز بهبود می‌یافتم. بعد از چند ماه دوباره سست می‌شدم. به موبایلم وابسته شدم. تا دو هفته نمی‌توانستم آن را زمین بگذارم. از خودم ناامید شدم. برخی از روش‌ها را امتحان کردم، ازجمله حذف نرم‌افزار، جایگزینی تلفن هوشمند با گوشی قدیمی‌تر یا رها کردن گوشی هوشمند در محل کار. این‌ها کمی کمک کرد، اما مشکل مرا حل نکرد.

استاد که دیدند می‌خواهم پیشرفت کنم، ترتیبی دادند که یک هم‌تمرین‌کننده با من صحبت کند. او جوآن فالون را ازبر می‌کرد و مرا تشویق کرد که این کار را انجام دهم. در گذشته یک بار کتاب را ازبر کرده بودم، هرچند مسلط نبودم. این بار به‌ سرعتِ پیشرفتم توجهی نکردم. فقط می‌خواستم آرام باشم و فا را ازبر کنم. کم‌کم متوجه شدم به چه دلیل به موبایلم معتاد شدم. اولاً، من به‌اشتباه خواندن رمان را سرگرمی و استراحت می‌دانستم و احساس می‌کردم موضوع مهمی نیست. دوم، من با ترک تلفن همراه مانند ترک الکل رفتار نمی‌کردم. هنگامی ‌که نوشیدن الکل را ترک کردید دیگر نباید الکل بنوشید. اما من بارها و بارها مورد مداخله قرار گرفتم. وقتی نهایتاً از خواب بیدار شدم، متوجه شدم که شکاف بسیار بزرگی در تزکیه بین تمرین‌کنندگان ‌کوشا و خودم وجود دارد. استاد مهربان ما فرصت‌های تزکیه را برای ما ایجاد کرده‌اند. من نیک‌خواهی استاد را جدی نگرفتم و زمانی را که استاد با فداکاری عظیمشان برای همه موجودات ذی‌شعور فراهم کردند تلف کردم! چگونه می‌توانم از فرصت‌هایی که استاد به من دادند به‌عنوان بهانه‌ای برای سستی استفاده کنم؟

استاد بیان کردند:

«فرصت و شانس یک ‌بار در را می‌کوبد. وقتی توهمی که نمی‌توانید آن را رها کنید ناپدید شود، پی خواهید برد که چه چیزی را از دست داده‌اید.» («تزکیه کردن بعد از بازنشستگی»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

با نگاهی به تزکیه‌ام در گذشته، می‌دانم که در وابستگی بزرگم به راحت‌طلبی غرق بودم. متوجه نبودم که کارمای فکری من در کارم مداخله کرده است. روی این واقعیت حساب می‌کردم که استاد بارها به من فرصت می‌دهند. اما اگر به سستی ادامه دهم، ممکن است فرصت اعطاشده ازسوی استاد را از دست بدهم!

استاد یک فرصت دیگر به من دادند و من آن را ارزشمند می‌دانم، با پشتکار تزکیه می‌کنم تا شایسته نجات نیک‌خواهانه استاد باشم.

این درک شخصی من است. لطفاً اگر مورد نامناسبی وجود دارد، آن را اصلاح کنید.