(Minghui.org) خانم راجنا جولی آرایشگر و چهره‌پرداز و صاحب یک سالن زیبایی در بخش مرفه ملبورن است. او رفتاری دوستانه دارد و پرشوروشوق است، شخصیتی سرزنده و شاداب و خانواده‌ای شاد دارد. شادی او به سراسر سالنش ساطع می‌شود و کارمندانش باعث‌ می‌شوند مشتریان احساس راحتی و آرامش کنند.

«فالون دافا هر چیزی را که به‌دنبالش بودم دارد»

خانم جولی گفت: «من همیشه فردی معنوی و درگیر فعالیت‌های معنوی بودم، اما می‌دانستم که نمی‌توانم خودم را به هیچ‌یک از این گروه‌ها بسپارم، زیرا متوجه شدم افرادی که‌ آن‌ها را تمرین می‌کنند، حقیقتی را که به‌دنبالش هستم ندارند.»

«یکی از دوستانم در سال 2009 درباره فالون گونگ (یا همان فالون دافا) به من گفت، و فوراً فهمیدم که هرچه به‌دنبالش بودم در این تمرین وجود دارد.»

او می‌گوید فالون دافا و اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری در او طنین‌ انداختند: «فقط باید آن را بدون توجه به اینکه چه اتفاقی می‌افتاد و به هر قیمتی تمرین می‌کردم، درحالی‌که فهمیدم یادگیری فالون دافا رایگان است.»

او به یاد آورد که چگونه ازطریق سخنرانی‌های استاد لی با فالون دافا آشنا شد. «یکی از دوستانم ابتدا سخنرانی‌های متفاوتی را به اشتراک گذاشت. فکر کردم آن‌ها جذاب هستند و سپس کتاب جوآن فالون را به من قرض داد و گفت که اگر می‌خواهم تمرین کنم باید این کتاب را بخوانم.»

خانم جولی گفت که پس از خواندن جوآن فالون، زندگی‌اش تغییر کرد.

جوآن فالون زندگی‌ام را تغییر‌ داد

او به پیشنهاد دوستش عمل کرد و کتاب را از ابتدا تا انتها خواند. وی گفت: «بعد از اینکه برای اولین بار جوآن فالون را خواندم، زندگی‌ام تغییر کرد. همیشه جذب جنبه معنوی زندگی می‌شدم، اما پس از آن به‌سمت مواد مخدر و الکل کشیده شدم، زیرا خیلی اهل مهمانی بودم. هنگامی که شروع به تمرین فالون دافا کردم، متوجه شدم که اگر می‌خواهم با تمام قلبم تزکیه کنم، باید تغییر کنم. واقعاً‌ می‌خواستم تزکیه کنم، بنابراین بلافاصله الکل و مواد مخدر را کنار گذاشتم.»

«اما سیگار برایم مانند یک دوست قدیمی بود؛ یک عادت که آن قسمت از روز را پر‌ می‌کند. قهوه و سیگار چیزی معمول است. پس از خواندن جوآن فالون‌ می‌دانستم سیگار چیست. هیچ فایده‌ای جز اینکه استراحتی کنیم ندارد. 18 ماه طول کشید تا سیگار را به‌طور کامل ترک کنم.»

الهام گرفتن از جوآن فالون

او گفت: «وقتی کتاب را خواندم، احساس کردم که نویسنده، استاد لی هنگجی، با من صحبت‌ می‌کنند و احساس کردم که بلافاصله با ایشان ارتباط برقرار‌ کردم.»

او گفت وقتی کتاب‌های دیگر را‌ می‌خواند این احساس را نداشت. «این پیوندی است که شما بلافاصله از لحظه‌ای که کتاب را باز‌ می‌کنید ایجاد‌ می‌کنید و فقط اگر آن را باز کنید و از ابتدا تا انتها بخوانید، آن تجربه را خواهید داشت.»

او ویدئوی سخنرانی‌های استاد لی در گوانگژو را در وب‌سایت مینگهویی پیدا کرد. «تماشای ویدئوها درکم را درمورد اینکه تزکیه چیست عمیق‌تر کرد. فکر می‌کنم وقتی برای اولین بار جوآن فالون را خواندم، مثل این بود که نمی‌دانستم چه انتظاری باید داشته باشم.‌ می‌دانستم آنچه‌ می‌خوانم حقیقت است، بااین‌حال، چیزی وجود داشت که هنوز تجربه‌اش نکرده بودم. وقتی آن را در ویدئو شنیدم، ‌توانستم با توضیحات ارتباط برقرار کنم و درکم را عمیق‌تر کنم. البته هرچه بیشتر کتاب را بخوانید، درکتان عمیق‌تر می‌شود و هرچه بیشتر پیش می‌روید، روشن‌تر می‌شوید. خیلی شگفت‌انگیز است.»

پیروی از حقیقت، نیکخواهی‌، بردباری

او درباره آن روزها گفت: «وقتی شروع به تمرین کردم، استاد بدنم را پاکسازی کردند و شروع به پاکسازی افکارم کردند. می‌خواستم تمرین‌کننده‌ای واقعی باشم و در زندگی و کار روزمره، از اصول حقیقت، نیکخواهی، و بردباری پیروی کنم.»

«می‌خواستم (آن اصول) را در کسب‌وکارم بگنجانم، و از سال 2014 مالک کسب‌وکارم بوده‌ام. تمام تلاشم را کرده‌ام و فکر می‌کنم استفاده از اصول فالون دافا، چیزی است که همیشه جای پیشرفت در آن وجود دارد. شروع کار سخت بود، زیرا صاحبان کسب‌وکار فکر‌ می‌کنند شما احمق هستید، مگر اینکه پول در بیاورید و سعی کنید به هر قیمتی که شده، سر یکدیگر کلاه بگذارید تا پول بیشتری کسب کنید.»

خانم جولی همراه مطالعه فا و بهبود جسم و ذهن، اعتمادبه‌نفس بیشتری نیز پیدا کرد.

«واقعاً می‌خواستم آن را در کسب‌وکارم بگنجانم تا بتوانم [با آن‌ها] با کارکنان و مشتریانم برخورد کنم. می‌خواهم همیشه مطمئن شوم که وقتی در کسب‌وکارم از کسی گله دارم، به حقیقت، نیکخواهی و بردباری نگاه می‌کنم تا ببینم مشکل چیست. از این مشتری که خیلی ناراضی است چه‌چیزی یاد نگرفتم؟ کجا الزاماتم به اندازه کافی بالا نبوده که بتوانم به این شخص خدمت کنم؟ چه‌چیزی را باید درمورد خودم بررسی کنم و باید چه وابستگی‌هایی را از بین ببرم؟

«این باثبات‌ترین چیز بوده است، زیرا در مواقعی که همه‌چیز واقعاً ضعیف و سخت بوده است، این اصول بوده است که مرا جذب خود کرده‌اند و به من یاری رسانده‌اند تا وضعیت را به‌روشنی ببینم.»

وقتی مشتریان وارد سالن او در شهری شلوغ می‌شوند، بلافاصله غرق آن فضای گرم و صمیمی می‌شوند. کارمندان به نیازهای مشتریان گوش‌ می‌دهند و لبخند و مهربانی‌ آن‌ها نه‌تنها گرما را منتقل‌ می‌کند، بلکه به مشتریان‌ می‌گوید که همیشه در کنار‌ آن‌ها هستند.

خانم جولی الگویی برای آموزش کارکنانش در رفتار صمیمانه با تک‌تک مشتریان است.

«این کسب خرد از حقیقت، نیکخواهی و بردباری است. می‌توانم کاری کنم که یک مشتری ناراضی به یک مشتری خوشحال تبدیل شود. این همچنین برای آموزش کارکنانم خوب است: باید این‌گونه کار را انجام‌ ‌دهید؛ شما طرف مقابل را سرزنش نمی‌کنید. هر فردی این ظرفیت را دارد که به شما کمک کند درک خود را برای تبدیل شدن به افراد منصف‌تر در شغلتان، در هر شغل یا حرفه‌ای که هستید، بالا ببرید.»

«فالون دافا به من‌ می‌آموزد که چگونه انسان بهتری شوم، چگونه می‌توانم به مردم بهتر خدمت کنم، به‌ویژه در صنعت ما، و من نیاز دارم که کارکنانم واقعاً درک کنند که چگونه با احترام و ادب به مردم خدمت کنند. درحالی‌که من از اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباریِ استاد پیروی‌ می‌کنم،‌ آن‌ها از دستورالعمل‌های من پیروی‌ می‌کنند.»

او شش روز در هفته و 12 تا 15 ساعت در روز کار‌ می‌کند. خانواد‌ه‌ای نیز دارد که باید از‌ آن‌ها مراقبت کند. او هر روز فا را مطالعه‌ می‌کند و مانند یک تمرین‌کننده با مشکلات و مسائل برخورد می‌کند. او گفت که تمام تلاشش را‌ می‌کند تا برای رسیدگی به مسائل در خانواده‌اش، این اصول را دنبال کند.

او خوشبین است و خانواده و دوستانش از کار و مشارکت او در رویدادهای فالون دافا حمایت‌ می‌کنند.

خانم جولی سال نو چینی را به استاد تبریک‌ می‌گوید.

کلام آخر

سالن زیبایی مجلل او در منطقه‌ای ثروتمند در ملبورن واقع شده است، و اغلب افراد مختلف، ازجمله افراد مشهور در صنعت سرگرمی، به آنجا مراجعه می‌کنند. خانم جولی اغلب جوآن فالون را به افرادی که با آن‌ها دیدار می‌کند توصیه‌ می‌کند.

«این کتاب برایم بسیار مهم است، زیرا به من امید‌ می‌بخشد. ای کاش هر انسانی فرصت خواندن آن را داشته باشد. زندگی‌‌شان قطعاً تغییر‌ می‌کند و ذهنشان باز می‌شود، زیرا‌ چیزها را متفاوت‌ می‌بینند.‌ جهان را درک‌ می‌کنند و چیزهایی را‌ می‌فهمند که ناملموس هستند، چیزهایی که معمولاً در این دنیا با‌ آن‌ها برخورد نمی‌کنند. ذهنشان باز‌ می‌شود.»