(Minghui.org) آقای یونگ و همسرش چِر در دهه 80 متولد شدند و در چین با گوش دادن به تبلیغات حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) بزرگ شدند. آنها آنچه را که در چین در طول همهگیری کووید رخ داد، تجربه کردند و با برخی از تمرینکنندگان فالون دافا وقت گذراندند، بنابراین به درک عمیقی از ماهیت دائماً درحالتغییر ح.ک.چ رسیدند. آنها تصمیم گرفتند به کانادا مهاجرت کنند، زندگی جدیدی را آغاز کنند و از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته آن خارج شوند تا از حزب فاصله بگیرند.
آشنایی با یک تمرینکننده فالون دافا
آقای یونگ در شهری کوچک در شمال غربی چین متولد شد. ازآنجاکه دسترسی کمی به اطلاعات دنیای خارج داشت، روش تفکر وی پیرو تبلیغات و آموزههای ح.ک.چ بود. وی گفت که در امتحانات ورودی مدارس راهنمایی و دبیرستان، سانسور سیاسی وجود دارد. درمورد فالون دافا سؤالاتی وجود داشت و دانشآموزان برای کسب نمرات خوب مجبور بودند پاسخهای معلمانشان را بنویسند که به فالون دافا افترا میزدند. وی گفت آموزشی که در چین دریافت کرد باعث شد دچار ترس از فالون دافا و درکهای نادرستی درباره این روش شود.
در اوایل سال 2000، او و همسرش بهدلیل کار در یک شرکت محلی به پکن نقلمکان کردند. آنها به محیط جدید عادت نداشتند. سپس با یک همسایه که رفتار دوستانهای داشت، خانم جینگ، آشنا شدند. خانم جینگ اغلب به آنها کمک میکرد، حتی گرچه وضعیت مالیاش خوب نبود، و از آنها دعوت میکرد با او غذا بخورند. آقای یونگ او را فردی مهربان و صادق توصیف کرد که با آنها مانند خانواده خودش رفتار میکرد.
یک روز آقای یونگ شنید که پلیس خانم جینگ را دستگیر کرده است، زیرا او مطالب اطلاعرسانی درباره فالون دافا را توزیع کرده و بنرهای فالون دافا را آویزان کرده بود. او نظرش را درباره فالون دافا تغییر داد: «تمرینکنندهای که میشناسم، هیچ شباهتی به آنچه اخبار تلویزیون توصیف میکند ندارد.»
او شروع به زیر سؤال بردن تبلیغات ح.ک.چ علیه فالون دافا کرد.
مطالعۀ نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست
مجموعه سرمقالههای اپک تایمز، }}نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست{{، به چینیها کمک میکند به ماهیت واقعی ح.ک.چ پی ببرند. از زمان انتشار آن در سال 2004، بیش از 400میلیون چینی ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن را ترک کردهاند. آقای یونگ گفت که پس از خواندن نُه شرح و تفسیر، شوکه و احساساتی شد و از جنایاتی مطلع شد که ح.ک.چ از زمان غصب قدرت در چین، مرتکب شده است.
او گفت: «بعد از خواندن نُه شرح و تفسیر به خودم آمدم! حکومت ح.ک.چ بر دو تاکتیک متکی است: فریب و خشونت. اگر حزب بتواند شما را فریب دهد، این کار را خواهد کرد. ح.ک.چ با دانستن اینکه فقط میتواند شما را برای مدت محدودی فریب دهد، به خشونت و ارعاب متوسل میشود تا وقتی مردم از گوش دادن به دروغهای آن دست بکشند، همچنان در قدرت بماند.»
آقای یونگ همزمان متوجه شد که ح.ک.چ همان چین نیست. «هر فرد چینی کشور ما را دوست دارد، اما ح.ک.چ عمداً حزب را با چین یکی میداند. همچنین عمداً مردم را از حقوق خود بهعنوان شهروند ناآگاه نگه میدارد و به آنها نمیگوید که بهعنوان مردم چه حقوقی دارند.»
چر بهخاطر برخی از تجربیاتش در کودکی، مطالب نه شرح و تفسیر را باور دارد. او گفت: «وقتی درمورد برنامهریزی خانواده ح.ک.چ خواندم بیشتر از هر چیز دیگری تحت تأثیر قرار گرفتم. ح.ک.چ از آن بهعنوان یک سیاست مثبت صحبت میکند. درواقع آن بسیار ظالمانه و غیرانسانی است.» مادر شر پس از به دنیا آوردن فرزند دومش، در یک دفتر دهکده با بهداشت ضعیف، بهزور عقیم شد و روی یک درِ چوبی شکسته به خانه منتقل شد. همسایهاش مجبور شد نوزاد هشتماههاش را سقط کند.
او اظهار کرد: «در کودکی درمورد بسیاری از چیزها در ارتباط با ح.ک.چ نظرات منفی داشتم. از اینکه یک چیز میگفت و چیز دیگری را انجام میداد خوشم نمیآمد. من مستقل فکر میکنم و آنچه را که به من گفته میشود بررسی میکنم.»
دسترسی به اطلاعات واقعی، ورای فایروال اینترنت ح.ک.چ
آقای یونگ در ابتدا که به پکن رفت قصد داشت شغلی را در آنجا راهاندازی کند، اما سیاستهای ویرانگر اقتصادی در طول همهگیری کووید، همهچیز را تغییر داد. او گفت: «هر چینیای که آن سه سال را در چین گذراند، میتواند ماجراهای زیادی برایتان تعریف کند. یکی از بستگان بهدلیل نداشتن امکان بستری شدن در بیمارستان فوت کرد، زیرا نتوانست گزارش آزمایش پیسیآر خود را ارائه دهد.»
افرادی بودند که از کشورهای خارجی آمده بودند و هیچ بیماری جدیای نداشتند و در آیسییو ایزوله شدند، اما کسانی که بیماریهای مهلک داشتند، اجازه ورود به بیمارستانها را نداشتند. تعداد بیش از حد زیادی از این دست چیزهای پوچ و بیمعنی وجود دارد.
او اظهار کرد: «قبلاً وقت و انرژی زیادی برای فکر کردن به این چیزها نداشتم، زیرا سخت کار میکردم تا خانوادهام را تأمین کنم. فقط در سه سال همهگیری کووید، چیزهای زیادی دیدهام و ناامید شدهام. در گذشته احساس میکردم در ازای مقداری نان، دست از آزادیام میکشم. بعد از همهگیری، به یک بیداری جسورانه رسیدم. در چین، آزادی وجود ندارد و نان درحال تمام شدن است. به حسی از ناامیدی رسیدهام.»
او در ادامه گفت که چگونه اقتصاد چین فقط از بیرون خوب به نظر میرسد، اما درواقع در داخل پوسیده است. او از روستایی که چر در آن بزرگ شده بود بهعنوان نمونه استفاده کرد و گفت: «اکنون که به این روستا نگاه میکنید، باور نمیکنید که در قرن بیستویکم، پس از اینکه ح.ک.چ ادعا کرده که "فقر را از بین برده است"، آن بخشی از چین بوده است؛ این روستا قدیمی و ویرانه است، گویا چهل پنجاه سال پیش است، انگار زمان متوقف شده است. ساکنانش فقیر هستند.»
شر در ادامه حرفهای او گفت: «سیاستها و پروژههای توسعهیافته ح.ک.چ اغلب خوب به نظر میرسند، اما هیچ سود واقعیای برای مردم نداشتهاند. نسلهای قدیمیتر در روستاها زحمت کشیدند و بهترین سالهای زندگی خود را وقف این کشور کردند. حالا پیر شدهاند و کسی را ندارند که از آنها مراقبت کند. آنها حتی نمیتوانند به فرزندان خود تکیه کنند، زیرا نسلهای جوان راهی برای امرارمعاش ندارند، بهویژه پس از همهگیری.»
سه سال پیش آقای یونگ از نرمافزار ضد سانسور فریگیت استفاده کرد و مقالات زیادی را در وبسایتهای اپک تایمز و مینگهویی خواند. این مقالات حاوی اطلاعاتی بود که با آنچه در رسانههای چین گزارش میشد متفاوت بود و او معتقد است که آنها منعکسکننده وضعیت واقعی چین بودند. این زوج تصمیم گرفتند برای داشتن زندگی بهتر مهاجرت کنند، زیرا امیدشان را به ح.ک.چ از دست داده بودند.
فاصله گرفتن از ح.ک.چ
این زوج به دیدار یکی از بستگان خود در کانادا رفتند و میخواستند زمانی را صرف یادگیری بیشتر درمورد مدارس محلی و بازار کار کنند. آنها مکانی را از خانوادهای از تمرینکنندگان فالون دافا اجاره کردند. وقتی تمرینکنندگان درمورد جنبش ترک ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن، به این زوج گفتند، آنها بلافاصله با ترک ح.ک.چ موافقت کردند. آقای یونگ گفت: «مدتهاست که میخواستم قطع ارتباط کاملی با آن داشته باشم. دلیل اصلی اینکه ما چین را ترک کردیم این بود که دیگر نمیخواستم بخشی از آن باشم. ح.ک.چ با ما مانند زغالسنگِ یک معدن انسانی رفتار میکند. ما را خاکستر میکند، دور میاندازد و سپس به سراغ دسته بعدی میرود. دیگر نمیخواهیم برای آن کار کنیم و برای آن فداکاری کنیم.»
این زوج در طول ماهی که با تمرینکنندگان گذراندند، اطلاعات بیشتری درباره آزار و شکنجه کسب کردند. آقای یونگ اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباریِ فالون دافا را دوست دارد. وی گفت: «هر انسانی حقیقت و نیکخواهی و بردباری را میپذیرد. معتقدم که همه به این اصول نیاز دارند، همانطور که گلها به آب و نور خورشید نیاز دارند. تمرینکنندگانی که ملاقات کردیم بسیار مهربان و درستکار هستند. ما معتقدیم که (با خروج از ح.ک.چ) تصمیم درستی گرفتیم.»
چر پس از گذراندن زمانی با تمرینکنندگانی که در چین متحمل آزار و شکنجه شده بودند گفت تمرینکنندگانی که با آنها ملاقات کردند، انسانهای خوبی بودند، بهتر از اکثر افرادی که میشناسند. او اظهار کرد: «ح.ک.چ دروغ میگفت و تمرینکنندگان حقیقت را میگویند. جای تعجب نیست که ح.ک.چ نمیتواند فالون دافا را تحمل کند. ح.ک.چ میترسید که تمرینکنندگان گروهی برای سرنگونی حکومت آن تشکیل دهند. آن خودش را دست بالا میگیرد. تمرینکنندگان هیچ علاقهای به قدرت ح.ک.چ ندارند.»
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.