(Minghui.org) سال‌ها پیش در یک کافه تریای کارخانه به‌عنوان آشپز کار می‌کردم. یک سرآشپز آنجا از من خواست که دستیار او باشم. گرچه این پیشنهاد را پذیرفتم، اما این کار را خیلی دوست نداشتم، زیرا احساس می‌کردم با توجه به مهارت‌های آشپزی عالی‌ام، شایسته موقعیت بهتری هستم. به‌دلیل این وابستگی برای اعتبار بخشیدن به‌خودم، اندکی بعد مصیبتی رخ داد.

یک روز، بیست دقیقه از زمان شروع آشپزی گذشته بود و سرآشپز هنوز نیامده بود. با خودم فکر کردم: «آشپزی را خودم شروع می‌کنم. به‌هر حال بهتر از او خواهد بود.»

یک کپسول گاز پیدا کردم و سه بار سعی کردم آن را روشن کنم، اما مشتعل نشد. بار چهارم با یک انفجار بزرگ آتشی شعله‌ور شد. آتش فوراً به سمت من هجوم آورد و من نتوانستم کاری کنم جز اینکه صورتم را با دستانم پاک کنم. وقتی این کار را انجام دادم، یک لایه از پوست صورتم کنده شد. بعد دست و کتفم سوخت و دردش غیرقابل تحمل بود.

به‌عنوان یک تمرین‌کننده فالون دافا، اولین فکر من این بود که از معلم لی هنگجی کمک بخواهم. به‌محض اینکه این کار را کردم، درد از بین رفت! در همین حال، سایر کارگران کافه تریا متوجه آتش شدند و به‌سرعت برای خاموش کردن آن شتافتند.

به خانه رفتم و به‌سرعت به‌درون نگاه کردم که چرا این حادثه در محل کار رخ داد. به این نتیجه رسیدم که ذهنیت رقابت‌طلبی‌ام مرا به این موقعیت خطرناک رساند. اگر حفاظت استاد لی نبود، عواقب آن غیرقابل تصور بود.

وقتی پنج روز بعد به سرکار برگشتم، همکارانم همه از بهبودی سریع من شگفت‌زده شدند و از اینکه دیدند پوست من چقدر زیبا و صاف است غافلگیر شدند. پس از اینکه وابستگی خود را یافتم و خودم را اصلاح کردم، دافا در واقع قدرت معجزه‌آسای خود را دوباره برای من آشکار کرد.