(Minghui.org) زلزله ۷٫۳ریشتری امسال در تایوان، تنها ده نفر را کشت. ساختمانها کج شدند، اما فرو نریختند. بااینحال در شهر فوژو (چین)، و بسیار دور از مرکز زمینلرزه، افراد زیادی کشته شدند و ساختمانها فرو ریختند. در زلزله سال ۱۹۷۶ تانگشان و زلزله ۲۰۰۸ سیچوان در چین که بزرگی مشابهی داشت، دههاهزار نفر جان باختند.
ویرانی گستردهای که در چین رخ داد، نتیجه تداوم تقلب و کوتاهی در استانداردهای صنعت ساختوساز تحت حاکمیت حزب کمونیست چین بوده است. بهعنوان یک تمرینکننده فالون دافا که در زمینه ساختوساز کار میکند، میخواهم ماجرایم را بگویم، به این امید که همه دیدگاه درستی از دافا داشته باشند.
دلایل مختلفی برای کیفیت پایین ساختوساز در چین وجود دارد. بهعنوان مثال، درخصوص میلگردهای فولادی تقویتکننده (میلگرد)، تأمینکنندگان دارای روابطی هستند. وزن کل میلگرد باید با ضرب طول در تعداد میلگردها محاسبه شود. اما اگر وزن واقعاً محاسبه شود، آن ۱۰درصد یا بیشتر، سبکتر از چیزی است که در لیست مواد ذکر میشود.
معمولاً مقاومت بتن باید با استفاده از نمونه بلوک سیمانی آزمایشی اندازهگیری شود که باید توسط شخصی که در نظارت پروژه حضور دارد، مشاهده شود. شرکت ساختمانی باید بلوک بتنی را در محل بریزد و سپس نمونهها برای آزمایش به آزمایشگاه ارسال شوند. اما اغلب، ناظران پروژه خریداری میشوند، بنابراین آنها شاهد این روند نیستند. اگر قطعه آزمایشی قبول نشود، شرکت ساختوساز آن را تا زمانی که قطعه «واجد شرایط» را پیدا کند جایگزین میکند. به بیان صریح، بسیار معمول است که دادههای بازرسی جعل شوند. این فقط نوک کوه یخ در صنعت ساختوساز چین است.
من فالون دافا را مطالعه و سخت کار میکنم. در چین، اکثر مردم میدانند که ح.ک.چ فاسد است، اما برای بسیاری، تصور اینکه تا چه حد فاسد است دشوار است.
یکی از مقامات ح.ک.چ و همسرش در روند انتخاب از سه شرکت مناقصهدهنده شرکت داشتند. داوطلب اول باید یکدهم مبلغ پیشنهادی برنده را عصر همان روز به آنها میپرداخت، در غیر این صورت، روز بعد داوطلب دوم را انتخاب میکردند. سپس برنده مناقصه به بخشهای مختلف مدیریت هدایایی میدهد. تمام این نوع هزینهها به هزینه پروژه اضافه میشود. این پروژه با قرارداد فرعی انجام خواهد شد. تأمینکنندگان و پیمانکاران هر کدام حامیان خود را دارند و لایه به لایه به قرارداد فرعی پروژه ادامه خواهند داد. برخی از پروژهها، دارای چهار یا پنج لایه پیمانکار فرعی هستند. پس از چنین لایههایی از بهرهکشی، بودجه واقعی باقیمانده برای ساختوساز حداقل است.
مقامات ح.ک.چ دوست دارند بخشی از پروژههای زیرساختی در مقیاس بزرگ باشند تا خودشان را غنی کنند، اما اغلب کمبود بودجه دارند. بنابراین پروژهها را به تعویق میاندازند یا حتی پولی نمیدهند. آنها همچنین دوست دارند دستاوردهای خود را به رخ بکشند و خودسرانه دوره ساختوساز را کوتاه کنند. بنابراین حذف کوتاهی در استانداردها و کارهای نامرغوب در ساختوساز رایج است. اما مقامات ح.ک.چ یک سیستم مسئولیت را اجرا میکنند تا تقصیر را به گردن مقامات پایینتر و شرکتهای ساختمانی بیندازند. به صراحت بگویم، هر کسی که مسئلهای را کشف کند و برای حل مشکل پیشقدم شود، اگر هر چیزی اشتباه پیش برود، باید با عواقب آن روبرو شود. بنابراین بسیاری از آنها از چنین مشکلاتی اجتناب میکنند و وانمود میکنند که نمیدانند.
من برای چنین شرکتی کار میکنم. این شرکت برای برندهشدن در گرفتن پروژهها، باید در طول روند مناقصه رشوه بپردازد. وقتی پروژه برنده شود، مدیر شرکت میخواهد از منابع موجود حداکثر بهره را ببرد و کمترین مقدار ممکن را به سایرین بدهد و بخشی از سرمایه را برای خودش میگیرد. سپس به سایر شرکتهای درگیر رشوه میدهد. سرمایههای باقیمانده هرگز کافی نیست، اما او میداند که چگونه با آن کنار بیاید. او کارگران غیرماهر استخدام و از مواد نامرغوب استفاده میکند. برای مثال، او قرار است ورق فولادی ۱۰میلیمتری بخرد، اما درعوض ورقهای با ضخامت ۹ میلیمتر خریداری میکند. صفحات فولادی ساختهشده از سنگآهن گران هستند، بنابراین او صفحات فولادی ارزان را از ضایعات بازیافتی که دارای ناخالصی هستند خریداری میکند. هرچه رنگ ضدزنگ نازکتر باشد برای او بهتر است. وقتی آن تمام شد، آن را با رنگ معمولی جایگزین میکند. همچنین راه خود را برای عبور از روند بازرسی دارد. او به ناظران پاکتهای قرمز (پول رشوه) میدهد و فکر میکند این نشانه توانایی و جایگاه اجتماعی اوست.
طبق مقررات، کارکنان عملیات ویژه مانند داربست و بالابرها نیاز به ارائه پروانه بهرهبرداری دارند. اما واقعیت این است که اکثر اوقات، کارکنان مدیریت در آزمون صدور مجوز شرکت میکنند، درحالیکه کارگران مهاجر که کارکنان عادی نیستند، کار واقعی را انجام میدهند. درخصوص گواهینامههای صلاحیت هم همینطور است. برای کارهای فنی مانند جوشکاری، کادر مدیریت پس از انجام آزمون تئوری، فردی را برای شرکت در آزمون عملی پیدا میکنند. بنابراین اکثر کارگران مهاجر در شرکت، فاقد مهارتهای لازم هستند.
خطر نادیده گرفتهشده: پائینآوردن استانداردها
در پروژه لولهکشی آب یک شهر که بهعنوان یکی از شهرهای متمدن ملی انتخاب شد، فرمانداری دستور داد که این پروژه در عرض چند روز تکمیل شود. پیمانکار درواقع تحت این شرایط پروژه را ترک کرد و مدیر شرکتم از ما خواست که پروژه را نجات دهیم. معمولاً نمیتوان کیفیت این نوع پروژهها را تضمین کرد. شب آخر قرار بود این دو لوله به هم وصل شوند اما طول لولهها چند سانتیمتر اختلاف داشت. بنابراین آخرین بخش لوله فقط بهصورت مورب سوار میشد و برای صرفهجویی در زمان، کارگر لوله را کوتاهتر میکرد، بنابراین بین اتصالات جوش دو تا سه سانتیمتر فاصله وجود داشت. کارگران بههرحال آنها را کنار هم میگذاشتند تا اتمام کار در زمان مقرر را رعایت کنند.
همچنین دیوار گودال نیز در خطر ریزش قرار داشت و تکمیل آن در آن شب تقریباً غیرممکن بود. تضمین کیفیت سخت بود. وقتی سرپرست تیم شرایط را دید ترسید که مسئولیت را بپذیرد و بهانهای آورد و رفت. تنها ما آنجا مانده بودیم. بهجز دستگاه جوش و میلههای جوش هیچ وسیله کمکیای نداشتیم. حتی یک چراغ هم نداشتیم. محل ساختوساز نزدیک یک موزه و پایه آن تماماً شن و ماسه بود. اگر جوشکاری بهخوبی انجام نمیشد، ممکن بود نشتی ایجاد شود. اگر میلههای فولادی برای صرفهجویی در زمان، برخلاف مقررات، در جوشها فرو میشدند یا جوش کامل نمیشد، جوش میتوانست بهراحتی ترک بخورد. این وضعیت در جاهای دیگر هم اتفاق افتاده است. نشت آب بهآرامی فونداسیون را خالی میکرد و پیادهرو بالای لوله مانند ویدئوهای اینترنتی به نظر میرسید، که سطح جاده ناگهان به یک گودال عمیق فرو میریخت و مردم در آن میافتادند.
ترتیبی دادم که افراد خطر سقوط را زیر نظر بگیرند. برای جوشهایی با شکافهای بزرگ، قراردادن لایه پایه سختترین و کندترین کار است. من از روش خاصی استفاده کردم تا بهسرعت لایه پایه جوش را بچینم و به دیگران اجازه دهم لایه پرکننده را جوش دهند. درنهایت لایه بالایی را جوش دادم تا از ضدآببودن آن اطمینان حاصل کنم. آن یکشبه و بهموقع تکمیل شد.
یک بار دیگر، ما سعی کردیم قطعهای را نصب کنیم که چندین متر طول داشت و وزن آن بیش از ۱۰۰ تن بود. متوجه شدیم که بخشهای قابل جوشکاری در دو صفحه اصلی بال عرضی کمتر از نیمی از اندازه اصلی بودند. از سرپرست تیم پرسیدم که چگونه باید با این وضعیت برخورد کنیم. او گفت که قصد ندارد به آن رسیدگی کند و محل را ترک کرد. بار مسئولیت دوباره بر دوش من افتاد.
کشف راهی برای حل مسئله
برای یک تمرینکننده واقعی دافا، چنین رفتار غیرمسئولانهای هرگز یک گزینه نیست. اما باید چهکار میکردم؟ فکر کردم حتماً راهی هست. سپس به ذهنم رسید که یک سوراخ ورودی را در مکانی خاص برش دهم. این کار اجازه میدهد تا نیمه دیگر روی آن جوش داده شود. آنها حتی تجهیزات پاکسازی لازم برای اطمینان از جوشکاری را نداشتند. داخل شیار پر از رنگ بود و رنگ انتهای دیگر آن فشرده شده بود و پاک نمیشد. اگر آن جوش داده شده بود، درز جوش را مستعد تخلخل و شکستگی ناشی از شکنندگی هیدروژنی میکرد. همچنین میتوانست به همجوشی بد منجر شود. تمام آن مشکلات را برطرف کردم و جوش کاملی ارائه دادم.
مدیر کارگاه برادر همسر معاون رئیس در شرکت محل کار من بود. آنها یک دسته تشکیل دادند و راندمان تولید پایین بود. افراد مافوق جرئت نداشتند از شر او خلاص شوند، بنابراین تعداد افرادی را که برای او کار میکردند محدود کردند یا کارهای تولیدی خاصی را به او واگذار کردند تا در یک جدول زمانی مشخص تکمیل شود. یک بار او را دیدم که از شاگردی میخواست جوش بسیار مهمی را انجام دهد. وزن کل سازه در آن جوش، بیش از ۷۰ تن بود. گرچه این موضوع بهعهده من نبود، اما به او گفتم که قابلقبول نیست. او عصبانی شد و گفت که مدیر شرکت گفته است که آن باید امروز تکمیل شود. منظورش این بود که هیچکسی جز شاگرد برای انجام کار در دسترس نبود. منظورش این بود که اگر مشکلی پیش بیاید به او ربطی ندارد. درواقع او میخواست از مشکلات جلوگیری کند و نمیخواست افراد دیگری را استخدام کند. بعد از اصرار مکرر من، بالاخره یک جوشکار خوب پیدا کرد.
چند بار بود که یک تیر بسیار مهم از مواد ضعیف ساخته شده بود و ترتیب اشتباه جوشکاری باعث تمرکز فشار میشد. اگر ترک میخورد، ترک میتوانست منبسط و باعث فروپاشی کل سازه شود. عواقب احتمالی آن بسیار جدی بود. کارکنان مربوطه وانمود میکردند که نمیدانند، زیرا همه میدانستند که هر کسی تعمیرات را ترتیب دهد، اگر درنهایت مشکلی پیش بیاید، مسئول خواهد بود. به همه افراد مربوطه گفتم که تیر ترک خورده است، اما آنها به من توجهی نکردند. درنهایت از شخصی خواستم آن را بکند و قسمت ترکخورده را کاملاً جدا کند و جوش دهد و فشار را از بین ببرد.
چند سال پیش، ح.ک.چ افتخار میکرد که ساخت ناو هواپیمابر به آسانی و سرعت درستکردن کوفتههاست. ساختن یک ناو هواپیمابر در ایالات متحده معمولاً یازده سال طول میکشد، درحالیکه ح.ک.چ آنها را تنها در دو یا سه سال میسازد. فکر میکنم بهاحتمال زیاد آنها رویههای درست را دنبال نمیکنند. بهعنوان مثال، آن را به چند جزء بزرگ تقسیم میکنند، آنها را جداگانه میسازند و با هم مونتاژ میکنند. اگر اینطور باشد و اگر مهارت درست مانند ولتاژ و جریان، ترتیب جوش، دماهای مختلف و غیره، بدون مقاومت در برابر نیروی خارجی یا حتی تحت یک نیروی خارجی کوچک بهطور دقیق اجرا نشود، فشار داخلی بسیار زیاد درون صفحه فولادی باعث ترکخوردن آن میشود.
یک بار دیگر شفتی بود که چند ده متر طول داشت. نصاب سوراخهای نصب را بزرگتر از آنچه باید باشد ساخت. وقتی در آینده از آن استفاده میشد، با چندده تن نیرو، خطای چنددهم میلیمتری میتوانست به انحنای دو یا سهسانتیمتری تبدیل شود. طرف مقابل از من راهحلی خواست. بسیاری از مشکلات را پشت سر گذاشتم و مشکل را حل کردم. طرف مقابل خیلی خوشحال شد. من جدی، مسئولیت پذیر و ماهر هستم، درحالیکه این نصابها همیشه زمان زیادی را تلف میکنند.
ناظر یک کارخانه جوشکاری با نام تجاری معروف، یک بار درباره حادثهای به من گفت. هنگام ساخت یک ساختمان بلند، جوشکارها فرآیند جوشکاری میلگردهای فولادی با استحکام بالا را دنبال نکردند. وقتی میلهها بعد از جوشکاری ترک خوردند، پیمانکار از چیزی برای آویختن در بالای آن استفاده کرد تا آن از دید ناظر پروژه مخفی بماند.
در یک پروژه بتنی با حجم زیاد، قالب برآمده بود. بنابراین بتن بیرون کشیده شد و پیمانکار آن را با برزنت پوشاند تا ناظر آن را نبیند. قالب بعداً دوباره پر شد. درواقع ناظر از آن خبر داشت، اما وانمود کرد که نمیداند.
مسئولیت شخصی: اینکه آیا یک کار بهخوبی انجام شده است یا خیر
کل فالون دافا درباره تزکیه قلب و ذهن مردم است. اینکه یک کار بهخوبی انجام شود یا نه، درنهایت بهعهده خود شخص است. اگر قلب مردم تغییر نکند، وقتی دیگران نمیتوانند آن را ببینند، همچنان همان خواهند بود. مهم نیست که چگونه بررسی میشود، راههایی برای مخفی کرد چیزها وجود دارد، بهخصوص در رابطه با جوشکاری، زیرا دیدن بسیاری از چیزها دشوار است. به عنوان مثال، اگر انرژی خطی، دمای بین لایه، یا فشار و غیره را کنترل نکنیم، سطح جوش ممکن است خوب به نظر برسد، اما بهمحض اینکه تحت فشار قرار میگیرد میشکند یا حتی میتواند خود به خود بشکند. من به بسیاری از کارآموزان آموزش دادهام، اما هرگز چیزی از آنها بهعنوان هدیه یا رشوه نپذیرفتهام. همیشه اول آنها را مشاهده میکنم، افرادی مسئول را پیدا میکنم و بعد به آنها میگویم که فقط یک شرط دارم: چه کسی بداند یا نداند، آنها ابتدا باید همیشه کیفیت را تضمین کنند. اگر موافق باشند شروع به آموزش میکنم.
بهجای اینکه بهطور مکانیکی درخواست کنم که آنها چه کاری باید انجام دهند، اصول را بهصورت گرافیکی به آنها نشان میدهم. بهعنوان مثال، چرا نمیتوانیم از بالا به پایین جوش دهیم؟ چند گوشه را از بالا به پایین جوش دادم و سپس با استفاده از یک فشار، آنها را شکستم تا نشان دهم که در داخل آن، همجوشی وجود ندارد. در مقابل، جوشکاری با استفاده از روش صحیح، تحت فشار شکسته نخواهد شد. بنابراین واکنش طبیعی آنها پیروی از روشهای صحیح جوشکاری خواهد بود.
آنها طبیعتاً دوباره کارهای اشتباه را از عمق قلبشان انجام نمیدهند و من متوجه میشوم که اصلاحات بیشتری لازم نیست. گاهی برایشان قصه میگویم و آنها با علاقه زیاد به آنها گوش میدهند. نهتنها معلمی هستم که به آنها تکنیکها را آموزش میدهم، بلکه در محیط کار نیز یک مربی هستم. به این ترتیب، تدریس بهخوبی پیش میرود و من هم ارتباط خوبی با آنها دارم. هرگز لازم نیست نگران نحوه مدیریت آنها باشم. و هرگز نباید نگران کیفیت کار آنها باشم، زیرا همه آنها بسیار خوب هستند.
پیروی از روند جوشکاری مناسب
هر چیزی قوانین خودش را دارد و در جوشکاری هم همینطور است. ح.ک.چ دوست دارد با طبیعت بجنگد و مکرراً شکست میخورد. ح.ک.چ هدفگیری بالا و همهجانبه را ترویج میکند، شادی از کارهای بزرگ، که اغلب برخلاف قوانین طبیعت است. همه افراد در محافل جوشکاری و مهندسی این را میدانند. اما رهبران مربوطه اغلب دارای پیشینههای اداری هستند. افراد غیرمتخصص کارشناسان را هدایت میکنند. هنگام دریافت رشوه، باید صورت خود را بپوشانند. برای فرد باوجدان سخت است که در این محیط، جای پایی پیدا کند. بنابراین همه آن را میدانند و اهمیتی نمیدهند. یکی از معاونان رئیس سه بار مرا برای مدیریت کیفیت معرفی کرده بود، اما برادر همسر یکی دیگر از معاونان رئیس گفت که اگر کیفیت من خوب است، باید روند کار کند باشد. معاون رئیس به پیشنهاد او عمل نکرد. درواقع با بهبود روند تولید، از رکوردهای بسیاری فراتر رفتهام که برخی از آنها هنوز شکسته نشدهاند.
یک پروژه وجود داشت که در آن کار بهخوبی انجام نمیشد، زیرا کارگران مهارتهای ضعیفی داشتند و مدیریت خوب نبود. مشکلات بسیار زیادی در فرآیند اولیه انباشته شد و افراد در فرآیندهای بعدی خیلی شکایت میکردند. در بازرسی، مشکلات زیادی وجود داشت. انحراف تقریباً ده برابر بیشتر از مشخصات بود، اما هیچکسی حاضر به رسیدگی به آن نبود. بعد از اینکه مسئولیت را برعهده گرفتم، به بهبود آن ادامه دادم و کارایی چند برابر افزایش یافت. کیفیت عالی بود. تمام مشکلاتی را که در گذشته انباشته شده بود حل کردم و حجم کار فرآیندهای بعدی را بهطرز چشمگیری کاهش دادم.
سرپرست من که کارگران او را «بزدل» مینامیدند، بسیار مکار بود و در اشتباه گرفتن درست و نادرست مهارت داشت. او مدام مرا طرد میکرد، هر لحظه همهچیز را برایم سخت میکرد و بهدنبال عیبجویی از من بود. مدیر شرکت این جریان را دید و او را سرزنش کرد. زمانی که این سرپرست در شرف بازنشستگی بود، مدیر شرکت بهطور ویژه ترتیبی داد که او با من کار کند تا بتوانم از او بهخاطر بدرفتاریاش در طی ده سال گذشته انتقام بگیرم. گفتم: «نیازی به خجالتزدهکردن او نیست.» سرپرست بهمدت یک ماه به کارگاه رفت تا روی جوشکاری کار کند. روزی که بازنشسته شد بی سر و صدا رفت.
از آن زمان، نگرش او نسبت به من بهشدت تغییر کرده است. وقتی کسانی که مرا برای منافع شخصی کنار گذاشتهاند، در کار با مشکلاتی مواجه میشوند، برای مشاوره به من مراجعه میکنند و من به آنها کمک میکنم. برادر همسر معاون رئیس بیشتر از همه مرا طرد کرد و چند نفر دیگر وقتی مرا دیدند احساس ناراحتی کردند، اما من با آنها بهخوبی رفتار کردم.
بگذارید جهان شاهد زیبایی دافا باشد
اکثر مردم مرا تحسین میکنند، زیرا هرگز الکل نمینوشم و در غذا افراط نمیکنم. همه میدانند که اخلاقیات امروز درحال سقوط است. برخی از همکارانم مواد مخدر مصرف میکنند یا حتی بهدلیل تنفروشی بازداشت شدهاند. اما آنها بهعنوان اعضای برجسته حزب شناخته میشوند و تعداد بسیار کمی به دیگران رشوه نمیدهند. نتیجهگیری من این است که افراد مختلف روشهای متفاوتی برای زندگی دارند. من در قلبم میدانم که تمرینکننده دافا هستم، و باید برای نسلهای آینده، سبک زندگی درستی داشته باشم و اجازه دهم جهان شاهد زیبایی دافا باشد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.