(Minghui.org) بیش از 20 سال است که فالون دافا را تمرین می‌کنم. اولین بهره‌مندی من از این تمرین این بود که دیگر بیدارشدن در صبح برایم سخت نیست. در گذشته، وقتی بلند می‌شدم احساس ضعف، سرگیجه و تپش قلب داشتم. بدنم انگار داشت از هم می‌پاشید. اما پس از شروع تمرین فالون دافا، این احساسات کاملاً ناپدید شدند و به‌تدریج، مشکلات دیگر‌م، از‌جمله درد کمر و پا، سردرد، سنگ کیسه صفرا، و برونشیت، همه بدون هیچ مداخله پزشکی ناپدید شدند! از تمام بیماری‌هایم بهبود یافتم و احساس انرژی کردم! همانطور که به مطالعه فا ادامه می‌دادم، شین‌شینگم مدام بهبود می‌یافت و این بهبود به‌تدریج در زندگی روزمره‌ام منعکس شد. می‌خواهم برخی از این تجربیات را به اشتراک بگذارم.

دست‌کشیدن از وابستگی به نفع شخصی و توقف ایجاد کارما

من درمانگاهی را اداره می‌کردم و در کنار تزریق و فروش دارو، جراحی‌هایی ازجمله سقط جنین، زایمان القایی و مانند آن انجام می‌دادم. هر روز سرم شلوغ بود و درآمد خوبی هم داشتم.

پس از اینکه تمرین دافا را شروع کردم، یک روز هنگام خواندن بخش «موضوع کشتن» در جوآن فالون، فکر کردم: «اکنون که تمرین‌کننده فالون گونگ هستم، باید انجام این نوع جراحی‌ها را کنار بگذارم، زیرا موجودات در این حین کشته می‌شوند!» اما تردید داشتم، زیرا اگر دست از کار می‌کشیدم، درآمدم بسیار کاهش می‌یافت. این روش‌ها منبع اصلی درآمد کلینیک بود.

فکر کردم: «ازآنجاکه متوجه شدم چنین جراحی‌هایی موجودات را می‌کشند و کارما ایجاد می‌کنند، باید این موضوع را جدی بگیرم و از انجام کارهایی که برخلاف اصول فاست دست بکشم. هرچند آن‌ها درآمد خوب و ثابتی برایم به ارمغان آورده‌اند، اما اگر انجام آن‌ها را کنار نگذارم، نمی‌توانم حتی یک روز در دافا تزکیه کنم، زیرا کارمای زیادی ایجاد می‌کنم، و این فرصت ابدی را از دست خواهم داد. تمرین‌کنندگان باید تزکیه را در اولویت قرار دهند. می‌خواهم در فالون دافا تزکیه کنم.» بنابراین تصمیم گرفتم این جراحی‌ها را کنار بگذارم.

خواهرم پس از شنیدن تصمیم من گفت: «خواهرم تمام پولش را برای تمرین فالون دافا رها کرد.» نظر او مرا تحت تأثیر قرار نداد. به‌وضوح فهمیدم که یک تمرین‌کننده دافای واقعی باید از آموزه‌های استاد پیروی کند.

پس از اینکه حزب کمونیست چین (ح‌.ک.‌چ) حادثه خودسوزی میدان تیان‌آنمن را برای تهمت‌زدن به فالون دافا صحنه‌سازی کرد، این موضوع را به بستگانم گفتم. توضیح دادم که تمرین‌کنندگان دافا مرتکب قتل نمی‌شوند یا خودکشی نمی‌کنند. ازآنجاکه همه آن‌ها شاهد تغییرات مثبت من بودند، به‌آسانی توضیحاتم را پذیرفتند و متوجه شدند که حادثه خودسوزی برای فریب مردم صحنه‌سازی شد.

کنارگذاشتن رنجش

من بر سر مسائل چانه‌زنی و با مردم به‌خصوص با شوهرم بحث می‌کردم. او شخصیتی قوی داشت و اغلب سربه‌سر من می‌گذاشت. وقتی با دیگران تلفنی صحبت می‌کردم، به حرف‌ها گوش می‌داد و بعداً مرا متهم می‌کرد که چیزی گفته‌ام که او با آن موافق نیست. سپس به من می‌گفت که باید چه می‌گفتم. با گذشت زمان، نسبت به او احساس رنجش پیدا کردم. اغلب بر سر چیزهای بی‌اهمیت با او بحث می‌کردم و حتی گاهی اوقات او را مورد سرزنش قرار می‌دادم.

پس از تزکیه در دافا فهمیدم که باید شین‌شینگم را تزکیه و مدارا کنم. به‌تدریج تغییر کردم و دیگر با او بحث نکردم. اما، گاهی اوقات که نمی‌توانستم شین‌شینگم را حفظ کنم، گرچه می‌دانستم اشتباه می‌کنم، همچنان او را در ذهنم مورد سرزنش و پرخاش قرار می‌دادم.

در سال 2023، شروع به ازبر کردن جوآن فالون کردم. به‌خاطر سپردن هرچه بیشتر فا درک من از فا را بیشتر توسعه داد و از آن به بعد، واقعاً از بحث‌کردن با شوهرم دست کشیدم. اهمیتی نداشت که رفتارش چقدر خشن بود، با آرامش با آن روبرو می‌شدم. در طول یک سال گذشته خیلی تغییر کرده‌ام. شوهرم هم تغییر کرده و همه‌چیز هماهنگ شده است.

گذر از محنت‌ها با اعتقاد راسخ به استاد و دافا

یک روز صبح در اکتبر2014، ناگهان احساس تهوع کردم و بالا آوردم. شکمم خیلی درد می‌کرد و نیاز فوری به توالت داشتم. این وضعیت با اسهال همراه بود. به‌محض ورود به توالت، احساس ضعف کردم و تنفسم سخت ‌شد. همه جای توالت بالا آوردم و دفع کردم و لباسم خیس عرق بود. اما در آن زمان، هیچ ترسی نداشتم. فقط یک فکر داشتم: «من از حمایت استاد برخوردارم. درحال ازبین‌بردن کارما هستم.» یادم نیست چگونه به اتاقم برگشتم و خوابم برد، اما وقتی ساعت 11:50 صبح از خواب بیدار شدم، پس از فرستادن افکار درست، حالم خوب شده بود.

واقعاً آنچه استاد را که گفتند تجربه کردم:

«...[اگر] افکار مریدان به اندازه کافی درست باشد
استاد نیروی آسمانی را برمی‌گرداند»
(«پیوند استاد و مرید»، هنگ یین 2)

جان سالم به‌در‌بردن از سانحه اتومبیل

روزی در زمستان گذشته که بیرون رفته بودم تا درباره فالون دافا و آزار و شکنجه به مردم بگویم، درحال عبور از جاده، ناگهان خودرویی ظاهر شد و از روی یکی از پاهایم رد شد. من نه ترسیدم و نه دردی احساس کردم. سرم را پایین انداختم تا پایم را بررسی کنم و دیدم که رد لاستیک به‌وضوح روی کفشم نقش بسته است. استاد، برای محافظتتان سپاسگزارم!

درباره این حادثه با تمرین‌کننده‌ای که بعداً ملاقاتش کردم، صحبت کردم. او اساساً همان چیزی را که من فکر می‌کردم تکرار کرد: «می‌توان گفت یک خودرو از روی پایت عبور کرده است. رد لاستیک هنوز روی کفشت نقش بسته است. استاد در طول محنتی بزرگ از تو محافظت کردند.»

در طول تزکیه‌ام، احساس می‌کنم بدون توجه به اینکه چه زمانی است و کجا هستم، اگر براساس فا رفتار کنم، کارهای اشتباه انجام نمی‌دهم، قلبم از شادی آسوده می‌شود، و هیچ‌یک از مسائل افراد عادی آزارم نمی‌دهد. با ذهنی آرام اجازه می‌دهم هر چیزی مسیر طبیعی‌اش را طی کند. بسیار خوش‌شانس هستم که فالون دافا را تمرین می‌کنم.

استاد، بابت نجات رحمت‌آمیزتان سپاسگزارم!