(Minghui.org) همه والدین دوست دارند فرزندانشان دستاوردهای بزرگی داشته باشند. اما در دوران پر‌آشوب امروز، و با توجه به هرج‌و‌مرج موجود در جهان امروز، آیا والدین واقعاً می‌توانند با روش‌های عادی به فرزندانشان کمک کنند تا آرزوهایشان را برآورده کنند؟ تجربه می‌گوید که نمی‌توانیم. خیلی اوقات ما تربیت فرزندانمان را وظیفه‌ای در نظر می‌گیریم که باید آن را به انجام برسانیم، درحالی‌که درواقع فقط دافا می‌تواند واقعاً به فرزندانمان کمک کند تا از شر عادت‌های بد خود خلاص شوند و به مریدان دافای جوانی تبدیل شوند که با نگرش مثبت، به استاد در نجات موجودات ذی‌شعور کمک کنند. می‌خواهم چند ماجرا درمورد پسرم را به اشتراک بگذارم.

امروزه، احتمالاً هر پدر و مادری از آسیب‌های ناشی از بازی‌های ویدئویی برای کودکان آگاه است. کودکان اغلب با ذهنی پر از خشونت، برای تمرکز بر درس‌هایشان مشکل دارند و افکار و رفتارشان تحت تأثیر قرار می‌گیرد. کودکانی که به بازی‌های ویدئویی معتاد هستند، اغلب دچار افت کلی در یادگیری و شخصیت اخلاقی می‌شوند. حتی برخی می‌گویند که این‌گونه بازی‌ها می‌تواند زندگی یک کودک را به‌کلی نابود کند. اما چگونه می‌توانیم کودکان را از چنین وسوسه‌های فراگیری دور نگه داریم؟

پسرم در چین، در یک مدرسه خصوصی تحصیل می‌کرد که فضای آموزشی بسیار خوبی داشت و به کودکان اجازه نمی‌داد بازی ویدئویی انجام دهند. اما معلمان نمی‌توانستند مراقب کارهایی که بچه‌ها بعد از مدرسه انجام می‌دادند، مانند فعالیت‌های فوق‌برنامه یا کلاس‌های سرگرمی‌شان، باشند.

پسرم در یک کلاس فوق‌برنامه که نحوه بازی گو (ایگو یا بادوک) را آموزش می‌داد، نحوۀ انجام بازی‌های ویدئویی را یاد گرفت. در آن‌ زمان، ما هیچ اطلاعی از این موضوع نداشتیم. پسرم می‌دانست که ما به او اجازه انجام بازی‌های ویدئویی را نمی‌دهیم، بنابراین حتی پس از اینکه به بازی‌های ویدئویی معتاد شد، این مسئله را از ما پنهان کرد. وقتی بالاخره متوجه شدیم، او به‌قدری مجذوب بازی‌های ویدئویی شده‌ بود که نمی‌توانست خود را کنترل کند. وقتی به او اجازه نمی‌دادیم بازی کند، به‌شدت با ما بحث می‌کرد، انگار که دیگر یک کودک نبود. این واقعاً ترسناک بود. بین والدین و فرزندان درگیری‌های زیادی درمورد این مسئله وجود‌ دارد. درنهایت همسرم آنقدر عصبانی شد که تبلت پسرم را شکست، اما بازهم نتوانست مانع او شود. نمرات پسرم در مدرسه نیز پایین آمده بود.

همسرم ناامید شده بود. سپس با خود فکر کرد: «من تمرین‌کننده دافا هستم. نباید مثل فردی عادی به این موضوع واکنش نشان دهم. فقط استاد و دافا می‌توانند به او کمک کنند.» بنابراین دیگر از دست پسرمان عصبانی نشد و ترتیبی داد که او در جلسات مطالعه گروهی هفتگی فا در خانه یک تمرین‌کننده کوشا شرکت کند. اتاقی که آن‌ها در آنجا، فا را مطالعه می‌کردند به زیبایی با گل‌ها تزئین شده ‌بود و این تمرین‌کننده بعد از جلسه، برای بچه‌ها تنقلات خوشمزه درست می‌کرد. بچه‌ها مطالعه گروهی را دوست داشتند و تجربیات تزکیه‌شان را به اشتراک می‌گذاشتند. پسرم نیز از نگاه به درون و ازبین بردن وابستگی‌هایش صحبت می‌کرد.

یک روز، او تجهیزات کامپیوتری‌ای را که به‌طور مخفیانه برای بازی‌های ویدئویی استفاده می‌کرد، به من داد. اگرچه چند روز بعد، از کارش پشیمان شد، زیرا دیگر نمی‌توانست بازی کند، اما هرگز نخواست آن را پس بگیرد. مطالعه هفتگی فا که در آن شرکت می‌کرد خیلی کمکش کرد و درنهایت بازی‌های ویدئویی را که سال‌ها بر او تأثیر گذاشته بود، کاملاً کنار گذاشت. او یک روز پس از مطالعه فا، به من گفت: «پدر، ناگهان احساس می‌کنم که دیگر هیچ علاقه‌ای به بازی‌های ویدئویی ندارم.»

پس از آن، نمرات پسرم بهبود یافت، و مطالعه فا نیز برای تزکیه آینده او پایه محکمی بنا کرد. در کمتر از شش ماه، او در یک کلاس رقص در یک مدرسه هنر در ایالات متحده پذیرفته شد.

پسرم در 13سالگی به مدرسه‌ای شبانه‌روزی رفت. در ابتدا، در تزکیه و در تمام درس‌هایش بسیار کوشا بود. او هر روز در مدرسه، یک ساعت به مطالعه فا می‌پرداخت و از دانش‌آموزان سال بالاتر می‌خواست که صبح‌ها او را بیدار کنند تا تمرینات را با آن‌ها انجام دهد. معلمان و هم‌کلاسی‌هایش همگی او را دوست داشتند.

اما به مرور زمان، کمی سست شد. برخی از دانش‌آموزان خیلی کوشا نبودند، برخی از آن‌ها فرزندان غیرتمرین‌کنندگان بودند و حتی بعضی از آن‌ها، بازی‌های ویدئویی انجام می‌دادند.

خوشبختانه، مدرسه به‌طور منظم جلسات اولیا را برگزار می‌کرد و معلمان به‌طور مداوم با والدین در ارتباط بودند، مخصوصاً اگر فرزندانشان مشکلاتی مانند تأخیر یا غیبت‌های بی‌دلیل داشتند. معلمان همچنین در صورت عملکرد ضعیف دانش‌آموزان، به والدین ایمیل می‌فرستادند و جزئیات را اطلاع می‌دادند.

پس از مدتی، از معلمان و همکلاسی‌هایش شنیدم که او دیگر مانند ابتدای ورودش به مدرسه، کوشا نیست و به اندازه قبل، به فرصت‌های یادگیری خود اهمیت نمی‌دهد. خیلی نگرانش شدم و فکر می‌کردم که اگر کمک و نظم و ترتیب‌های استاد نبود، پسرم نمی‌توانست در ایالات متحده تحصیل کند. اگر چنین فرصت گرانبهایی برای تزکیه و تحصیلات حرفه‌ای را گرامی نمی‌داشت، چگونه می‌توانست قدردان مهربانی و نظم و ترتیبات نیک‌خواهانه استاد باشد؟

با بسیاری از والدینِ موفق صحبت کردم و از آن‌ها راهنمایی خواستم، و آن‌ها به من گفتند مهم‌ترین چیز این است که فا را با پسرم مطالعه کنم، و بقیه خودبه‌خود حل خواهد شد. با شش تمرین‌کننده دیگر که با هم شن‌یون را تبلیغ می‌کردیم نیز صحبت کردم، و آن‌ها هم همین را گفتند: «پسرت را نزدیک خود نگه دار و او را تشویق کن که فا را بیشتر مطالعه کند.» توصیه‌های آن‌ها را قبول کردم و به نزدیک مدرسه پسرم نقل‌مکان کردم تا بتوانم هر روز بعد از مدرسه، او را به خانه بیاورم.

هر روز، اولین کاری که پس از رسیدن به خانه انجام می‌دادیم مطالعه کتاب جوآن فالون بود. چند روز بعد، هر بار که او را از مدرسه می‌آوردم، او می‌گفت که چقدر سریع در تکنیک‌های رقصش پیشرفت می‌کند و همچنین در درس‌هایش بهتر عمل می‌کند. گاهی می‌گفت که وابستگی دیگری را پیدا‌ و آن را رها کرده ‌است.

وقتی برنامه منظم مطالعه فا را برقرار کردیم، پسرم هرگز نیازی به یادآوری من نداشت. هر روز بعد از اینکه کیف مدرسه‌اش را می‌گذاشت، مرا صدا می‌کرد تا با او فا را مطالعه کنم. نزدیک به دو ماه بعد، معلمان رقصش از او پرسیدند که چگونه توانسته ‌است در مهارت‌های رقصش چنین پیشرفت خوبی داشته باشد. معلمانش در درس‌های تئوری نیز به من گفتند که او به‌زودی قادر خواهد بود به انگلیسی به سؤالات پاسخ دهد و توضیح دهد که چگونه مسائل ریاضی را حل کرده ‌است.

معلمش از او پرسید که آیا بعد از مدرسه، در خانه زمان زیادی را صرف مطالعه می‌کند؟ او به آن‌ها گفت: «نه واقعاً. فقط هر روز یک سخنرانی از جوآن ‌فالون را با پدرم مطالعه می‌کنم، و در آخر هفته‌ها، گاهی اوقات دو یا سه سخنرانی در روز مطالعه می‌کنیم.»

دافا واقعاً می‌تواند همه‌چیز را تغییر دهد. در کمتر از شش ماه، پسرم در یک آکادمی هنری معتبرتر نیز پذیرفته شد. این بسیار درست است که «تزکیه به تلاش خود فرد بستگی دارد، درحالی‌که تبدیل گونگ توسط استاد شخص انجام می‌شود.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)

سپاسگزارم استاد! از شما هم‌تمرین‌کنندگان نیز برای توصیه‌های مهربانانه‌تان متشکرم!

آنچه در بالا ذکر‌شد، درک شخصی من است که می‌خواستم آن را به اشتراک بگذارم. لطفاً اگر هر مورد نادرستی در تبادل تجربه‌ام وجود دارد به من یاد‌آوری کنید.