(Minghui.org) بسیاری از تمرینکنندگان فالون دافا در خارج از چین، به تلاشها برای روشنگری حقیقت پیوستند و بهدنبال جمعآوری امضا برای دادخواستها در حمایت از قانون حفاظت از فالون گونگ، اچ.آر.۴۱۳۲، هستند. میخواهم برخی از تجربیات اخیرم را به اشتراک بگذارم.
هر لامپی را روشن کنید
یک بار متوجه افراد زیادی شدم که منتظر اتوبوس بودند، بنابراین به سراغ پیرمردی رفتم و با او احوالپرسی کردم. گفتم: «من درحال جمعآوری امضا برای دادخواستی، بسهمنظور پایاندادن به حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) هستم. من فالون دافا را تمرین میکنم و این تمرین از سال ۱۹۹۹، توسط ح.ک.چ مورد آزار و شکنجه وحشیانه قرار گرفته است. حزب اعضای بدن تمرینکنندگان را درحالیکه زنده هستند برداشت میکند و بیش از یک قرن است که مردم را میکشد...» همانطور که صحبت میکردم، بروشور را باز کردم و به او نشان دادم. گفتم: «ما امیدواریم با افشای اعمال شیطانی ح.ک.چ، به مردم این فرصت را بدهیم که ماهیت ح.ک.چ را بهوضوح ببینند و آن را رد کنند.» پس از امضای دادخواست، یک نسخه از قانون حفاظت از فالون دافا، اچ.آر.۴۱۳۲، را به او نشان دادم و توضیح دادم که آن چیست. او با رضایت دادخواست را امضا کرد.
وی پس از امضای دادخواست، همچنان ابراز نگرانی کرد و گفت: «آیا متوجه چیزی شدی؟ نتیجه موفقیتآمیز کاری که انجام میدهی مهم است، اما روند آن نیز بسیار اهمیت دارد. هر فردی که با او صحبت میکنی مثل یک لامپ است که درحال روشن کردن آن هستی. باید ادامه دهی و هر لامپی را که میتوانی روشن کنی. در پایان، تأثیر جمعی آن بسیار زیاد خواهد بود.»
با شنیدن حرفهایش، احساس خوشحالی کردم که شخصی چنین درک خوبی دارد. میدانم که انتظارش طی دورههای زیاد زندگی بیهوده نبود و آرزوی بزرگ او برای کمک به دافا برآورده شد. دنیای او با حقیقت، نیکخواهی، بردباری روشن شده است.
اگر مشکل شما حل شود، مشکلات ما نیز ممکن است حل شود
برای نوجوانی از یک قومیت خاص حقیقت را روشن کردم. پس از شنیدن صحبتهایم و خواندن مطالب، گفت: «آیا میدانستید اعضای بدن برخی از جوانان ما نیز برداشته میشود؟ اگر مشکل شما حل شود، ممکن است مشکلات ما نیز حل شود! میخواهم امضا کنم.» او سپس دادخواست پایاندادن به ح.ک.چ و دادخواست حمایت از قانون حفاظت از فالون دافا را امضا کرد.
توانایی نوجوان مزبور در درک مثبت این موضوع، مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد، زیرا برخی از مردم به من میگفتند: «ما نیز مشکلات زیادی داریم، بنابراین نمیتوانیم به مشکلات شما اهمیت دهیم.»
دانستن حقیقت حس شگفتانگیزی است
یک بار پسری غربی را دیدم که منتظر اتوبوس بود. جلو رفتم تا حقیقت را برایش روشن کنم. بروشوری که به او نشان دادم حاوی تصاویری از تمرینکنندگان فالون دافاست که درحال آزار و شکنجه شدن توسط ح.ک.چ هستند و نقلقولی از وکیل حقوق بشر، دیوید ماتاس، دارد که میگوید برداشت اعضای بدن نوع جدیدی از شرارت روی زمین است. پسر جوان پس از خواندن بروشور شوکه شد و برای پایاندادن به رفتار جنایتکارانه ح.ک.چ، دادخواست را امضا کرد. به نظر میرسید حرفهای زیادی برای گفتن دارد، بنابراین آنجا را ترک نکردم.
او گفت: «من فقط بیست و دو سال دارم. تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شدم و قصد دارم چند سفر داشته باشم. حتی قصد رفتن به چین را داشتم. هنوز چیز زیادی از این دنیا نمیدانم. اما اینجا در انتظار اتوبوس بودم که شما آمدید و درباره چنین موضوعی به من گفتید که قبلاً هرگز نشنیده بودم.»
آنقدر تحت تأثیر قرار گرفته بود که صدایش کمی میلرزید. مدتی ساکت بود و سپس بهآرامی گفت: «میدانید، این موضوع خیلی بزرگی است!»
حرفهایش باعث شد اولین باری را به یاد بیاورم که درباره برداشت اعضای بدن تمرینکنندگان فالون دافای زنده به دست ح.ک.چ میشنیدم. هیچ کلمهای نمیتواند دردی را که در قلبم احساس کردم توصیف کند. هر وقت به این فکر میکنم که چگونه ح.ک.چ اعضای بدن تمرینکنندگان را برداشت میکند، به گریه میافتم.
مردم منتظر شنیدن حقیقت هستند
همچنین با برخی از غربیها ملاقات کردهام که فریب مقالات منتشرشده در برخی رسانههای آمریکایی را خورده بودند. وقتی برای مردی حقیقت را روشن کردم، او گفت که گزارشهایی افتراآمیز درباره شن یون را خوانده است. در پاسخ گفتم: «احتمالاً آنها شما را گمراه کردهاند.» او گفت: «چرا بروشور خودتان را به من نشان نمیدهی؟»
خانم سالخوردهای نیز برخی از دروغهایی را که در آن گزارشها خوانده بود تکرار کرد. ظاهراً او آن نوشتهها را باور داشت، زیرا بسیار عصبانی بود. واضح بود که شخص بدی نیست، فقط فریب آن گزارشها را خورده بود. به او گفتم: «مطالب آن مقالات درست نیست. میتواند شما را گمراه کند.» او با عصبانیت گفت: «چطور میتوان گفت مقالهای که توسط یک رسانه بزرگ منتشر شده است، درست نیست؟»
پاسخ دادم: «لطفاً از حقیقت آگاه شوید.» سپس شروع کردم به صحبت با افرادی که نزدیک او ایستاده بودند. او ساکت ایستاده بود و گوش میداد و احساس میکردم که واقعاً گوش میدهد.
با افراد خوبی هم برخورد کردهام. با یک مادربزرگ و دو نوهاش که حدود ۲۰ سال داشتند صحبت کردم. وقتی مادربزرگ بروشور دافا را در دستم دید، دادخواست را گرفت و امضا کرد. دو نوهاش نیز آن را امضا کردند. بانوی مسن گفت: «من حمله به شما ازسوی رسانههای بزرگ را دیدهام. چگونه میتوانند چنین کاری کنند؟! برای حمایت از شما امضا میکنم.»
وقتی ح.ک.چ فالون دافا را بدنام میکند، ما تمرینکنندگان نمیتوانیم ساکت بمانیم و کاری انجام ندهیم. باید قدم پیش بگذاریم، حقیقت را روشن کنیم و مردم را نجات دهیم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.