(Minghui.org) نوهام امسال 15ساله است. مارس گذشته، او ناگهان دیگر حرف نزد و همیشه میخواست گریه کند. پدرش او را نزد پزشک برد، اما پزشک هیچ مشکلی در او پیدا نکرد. معلمش نیز راههای مختلفی را امتحان کرد تا حال او را خوب کند، اما فایدهای نداشت. او برای درمان پزشکی از مدرسه مرخصی گرفت.
پدر و مادرش بعداً نوهام را به خانه من آوردند. او بهمحض اینکه وارد خانهام شد گفت: «مادربزرگ، خانهات عالی است! قلبم را روشن میکند!» از شنیدن حرفش خوشحال شدم و از او خواستم که پیش من بماند.
دستانش را گرفتم و به او یاد دادم که عبارات خوشیمن «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار کند. به او گفتم اگر این عبارات را خالصانه تکرار کند حالش خوب میشود. او قبول کرد که امتحانش کند. طی چند روز بعد، کتابهای دافا را به او معرفی کردم. وقتی کتابها را میخواندم، از او میخواستم همراهیام کند.
نوهام بهسرعت پیشرفت کرد. بعد از هفت روز ماندن در خانهام، وضعیتش عادی شد و به خانه برگشت. وقتی به مدرسه برگشت، معلمش از او پرسید که تحت چه درمانی قرار گرفته است. او درباره دافا به معلمش گفت.
وقتی نوهام دوباره به دیدنم آمد، گفت گاهی که کابوس میدید، عبارات خوشیمن را تکرار میکرد و سپس احساس امنیت و محافظت میکرد. او بابت برکت دافا سپاسگزار است.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.