(Minghui.org) خوشاقبال بودم که در هفتمین مجموعه سخنرانی استاد فالون دافا در چانگچون شرکت کردم. بهدلیل ظرفیت محدود سالن در دانشگاه جیلین، یک کلاس در روز و کلاس دیگر در شب برگزار میشد. تمرینکنندگانی که از شهر من آمده بودند، در کلاسی که در طول روز برگزار میشد، شرکت کردند.
هنگامی که استاد اولین مجموعه سخنرانی فالون دافا را در پنجمین مدرسه راهنمایی چانگچون در ۱۳مه۱۹۹۲ برگزار کردند، کمتر از ۲۰۰ نفر در آن شرکت کردند. دو سال بعد، بیش از ۲۰۰۰ نفر در هفتمین کلاس فالون دافا حضور داشتند.
استاد مهربان و صمیمی بهنظر میرسیدند و هرکسی احساس میکرد ایشان عضو محبوب خانوادهشان است. فضا در طول سخنرانیها هماهنگ بود و هیچکدام از ما افکار منفی نداشتیم. انرژی نیکخواهانهای که استاد بیرون میفرستادند بدن ما را پاک و تنظیم میکرد. چند روز بعد از شرکت در کلاسها، متوجه شدم رنگ صورتم روشن شده است و در تمام بدنم احساس سبکی و آرامش داشتم.
قبل از اینکه استاد فالون دافا را معرفی کنند، افراد زیادی انواع مختلفی از چیگونگ را تمرین میکردند. اما هیچکس نمیتوانست توضیح دهد که چیگونگ برای چیست. استاد در طول سخنرانیها توضیح دادند که چیگونگ چیست، و اینکه ایشان افرادی را که میخواهند به سطوح بالا تزکیه کنند راهنمایی میکنند. نیکخواهی عظیم استاد و آموزههای ژرف ایشان، افرادی را که مایل به تزکیه حقیقی بودند، جذب کرد.
استاد به ما آموختند:
«در جستجوی استاد برای چندین سال،
نهایتاً آن روز فرا رسیده که او را ملاقات کنید،
کسب فا، تزکیه کردن برای بازگشت،
رسیدن به کمال، بازگشت با استاد.» («تقدیر منجر به ثمره مقدس میشود» هنگ یین)
پس از بازگشت به خانه، برخی از ما میخواستیم به افراد بیشتری درباره این فای سطح بالا اطلاع دهیم، بنابراین استاد نظم و ترتیب دادند تا افرادی با رابطه تقدیری، شروع به تمرین کنند. برخی از همکارانم چیگونگ را تمرین میکردند، بنابراین وقتی درباره فالون دافا به آنها گفتم، علاقهمند به یادگیری آن بودند. بسیاری در سخنرانیها در هاربین و یانجی شرکت کردند و پس از آن، محلهای تمرین گروهی را راهاندازی کردند و فالون دافا را به دیگران معرفی کردند. همچنین به بستگان و دوستان خود درباره فالون دافا گفتند. بسیاری از بستگانم شروع به تمرین کردند، و درباره فالون دافا به دیگران نیز گفتند.
در آن زمان، در شهری در کوهستان زندگی میکردم و زمین ورزشی بزرگ مدرسه ما در دامنه کوه بود. افراد زیادی صبحها و عصرها برای ورزش یا استراحت در آن زمین جمع میشدند. آنهایی از ما که در کلاسهای استاد شرکت میکردیم، تمرینات فالون دافا را در آنجا انجام میدادیم و یک محل تمرین گروهی راهاندازی کردیم. محل ما درنهایت به بزرگترین محل تمرین در شهرمان تبدیل شد که بیش از ۲۰۰ نفر تمرینات را با هم در آنجا انجام میدادند.
با گسترش دافا، هرکسی بر مطالعه فا و تزکیه شینشینگ تأکید داشت. از یکدیگر میآموختیم و سختکوشانه تزکیه میکردیم. نجات نیکخواهانه استاد و قدرتهای بیحدوحصر دافا به افراد بیشتری کمک کرد تا تزکیه را آغاز کنند.
روشنگری حقیقت درباره آزار و شکنجه
در ۲۰ژوئیه۱۹۹۹، جیانگ زمین، رئیس سابق ح.ک.چ (حزب کمونیست چین)، آزار و شکنجه را آغاز کرد و ناگهان رسانههای دولتی مملو از تبلیغاتی شدند که به فالون دافا افترا میزدند. بسیاری از تمرینکنندگان برای اعتبار بخشیدن به فا و روشنگری حقیقت از راههای مختلف اقدام کردند.
ما حقیقت را برای همه کسانی که میشناختیم، مانند اقوام، دوستان و همکارانمان روشن میکردیم. وبسایت مینگهویی خیلی زود بروشورهای قابلدانلود برای روشنگری حقیقت را ارائه کرد، بنابراین برخی از تمرینکنندگان آنها را دانلود و چاپ میکردند. بروشورها را در داخل ساختمانها توزیع میکردیم یا شخصاً به مردم تحویل میدادیم. همچنین پوسترها و بنرها را آویزان میکردیم و نامههای روشنگری حقیقت را پست میکردیم. هر کاری که فکرش را میکردیم انجام میدادیم تا بهخوبی به دافا اعتبار ببخشیم و افرادی را که با دروغهای ح.ک.چ فریب خورده بودند، نجات دهیم.
کارم را در شرکت فعلیام که بخشی از یک مؤسسه استانی است از دو سال پیش شروع کردم. من بهعنوان مشاور املاک کار میکنم، بنابراین فرصت کمی برای تعامل با سایر کارمندان دارم. شماره تلفن مدیران و کارمندان شرکت را جمعآوری کردم و به تمرینکنندگانی که برای روشنگری حقیقت ازطریق تلفن اقدام میکنند، دادم. امیدوارم همه همکارانم بتوانند حقیقت را بشنوند و نجات پیدا کنند.
در تعطیلات روز کارگر، سعی کردم به یکی از همکارانم کمک کنم از ح.ک.چ و سازمانهای جوانان آن خارج شود. من با مشاور املاک دیگری درحال همکاری بودم. شرکت ما نزدیک یک جاذبه گردشگری محبوب است و تمام پارکینگهای اطراف ساختمان ما پر بود. شرکت ما پارکینگ اختصاصی خود را دارد. ازآنجاکه بقیه کارمندان در تعطیلات مرخصی بودند، پارکینگ ما خالی بود. مشاور دیگر به گردشگران اجازه پارک در پارکینگ را داد و هزینه پارکینگ را از آنها دریافت کرد.
وقتی اتفاقی این کارش را دیدم، پیشنهاد داد که سود را با من تقسیم کند، اما پیشنهادش را رد کردم. او گفت اگر پول درنیاوریم، درحال اتلاف وقت هستیم و هیچکس نمیداند. وقتی از گرفتن پول امتناع کردم، فکر کرد عجیب هستم.
میخواستم حقیقت را برایش روشن کنم، اما تردید داشتم، زیرا بهتازگی در آنجا شروع به کار کرده بودم و آن یک شرکت نسبتاً امنیتی بود. قبل از اینکه این شغل را پیدا کنم، شش ماه بیکار بودم و فکر میکردم بهتر است به کسی اجازه ندهم که بداند فالون دافا را تمرین میکنم.
اما به خودم یادآوری کردم که تمرینکننده هستم و این مسئولیت ماست که به فا اعتبار ببخشیم، حقیقت را روشن کنیم و موجودات ذیشعور را نجات دهیم. نباید هیچ فرصتی را نادیده بگیرم. به او گفتم که فالون دافا را تمرین کردهام، روشی که به مردم میآموزد خوب و مهربان باشند. گفتم که دافا به مردم کمک میکند وضعیت سلامتی خوبی کسب کنند، و در سراسر جهان مورد استقبال قرار گرفته است، اما ح.ک.چ حقه خودسوزی میدان تیانآنمن را ترتیب داد.
بسیار مایل به گوش دادن بود، بنابراین به صحبت ادامه دادم. وقتی توضیح دادم که میلیونها چینی تاکنون از ح.ک.چ و سازمانهای جوانان آن خارج شدهاند، و دلیل آن را توضیح دادم، او با کمال میل با خروج از حزب موافقت کرد.
در محل کار، از معیارهای یک تزکیهکننده پیروی میکنم و با دیگران با مهربانی رفتار میکنم. طی این دو سال، سه بار پست او خالی و مجدداً پر شده است و من حقیقت را برای هر کدام روشن کردم. همه آنها از ح.ک.چ و سازمانهای جوانان آن خارج شدند.
وقتی چند وقت پیش برای تعمیر زیپ به خیاطی نزدیک خانهام رفتم، حقیقت را برای صاحب خیاطی روشن کردم. به نظر نمیرسید گوش کند و احساس بدی داشتم. چرا او اینگونه رفتار میکرد؟ وقتی تزکیهکنندگان با مشکلاتی مواجه میشوند، باید به درون خود نگاه کنند. باید وابستگیهایمان را پیدا کنیم و خودمان را رشد دهیم تا آنها را از بین ببریم. وقتی به درونم نگاه کردم، متوجه شدم که میخواهم او بهسرعت از ح.ک.چ خارج شود تا بتوانم ادعا کنم که به شخص دیگری کمک کردهام از حزب خارج شود. با این وابستگی، کلماتم چگونه میتوانستند او را تحت تأثیر قرار دهند؟ جای تعجب نیست که صاحب مغازه تمایلی به گوش دادن نداشت.
در ۳دسامبر۲۰۲۰، دوباره با آن خیاط ملاقات کردم. این بار مصمم شدم و فقط بر روشنگری حقیقت تمرکز کردم، بدون اینکه به دنبال نتیجه باشم. بعد از اینکه وارد مغازه شدم، دو خانم وارد مغازه شدند. احساس کردم چیزی میخواهد جلوی مرا بگیرد، اما به خودم یادآوری کردم که برای روشنگری حقیقت آنجا هستم. در آن زمان، تازه انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا برگزار شده بود که خیلیها درباره آن بحث میکردند. به آنها درباره برخی از اتفاقات واقعی که مردم در چین معمولاً نمیدانند، گفتم.
آن بعدازظهر خِردم مثل چشمه جاری شد. مدت زیادی صحبت و حقیقت را کاملاً روشن کردم. این بار صاحب مغازه گوش داد و با خروج از حزب موافقت کرد. وقتی به او پیشنهاد دادم از ح.ک.چ خارج شود، متوجه شدم که خانم مسنتر یک بار به سازمان جوانان پیوسته، درحالیکه خانم دیگر، حدوداً ۴۰ساله، به حزب ملحق شده بود. همگی از حزب خارج شدند! از آنها خواستم که به خاطر بسپارند «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» قبل از رفتن آنها، خانم مسنتر از من پرسید که آیا قصد دارم روز بعد به فروشگاه برگردم؟ مردم مشتاقند حقیقت را درک کنند.
دافا درحال نجات مردم است! مردم درحال بیدار شدن هستند!
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه روشنگری حقیقت