(Minghui.org) تمرین‌کنندگان در سن دیگو، به مناسبت تولد استاد و روز جهانی فالون دافا، در 4مه2024، یک کنفرانس تبادل تجربه فالون دافا برگزار کردند. بیست تمرین‌کننده تجربیات تزکیه خود را به اشتراک گذاشتند. در میان ‌آن‌ها تمرین‌کنندگان جدیدی بودند که به‌تازگی شروع به تمرین کردند و تمرین‌کنندگان قدیمی‌ای که به‌مدت 30 سال فالون دافا را تمرین کرده‌اند. ‌آن‌ها درباره تجربیات و ماجراهای خود در زمینه رها کردن وابستگی‌ها، کمک به استاد در اصلاح فا و نجات موجودات ذی‌شعور صحبت کردند.

تمرین‌کنندگان در سن دیگو (کالیفرنیا)، برای گرامیداشت روز تولد استاد و روز جهانی فالون دافا، در 4مه2024، یک کنفرانس تبادل تجربه فالون دافا برگزار کردند

تمرین‌کنندگان در کنفرانس سخنرانی‌ کردند

تمرین‌کنندگان بعد از کنفرانس، عکس دسته‌جمعی گرفتند

رسیدن به بلوغ درحین کار در رسانه

خانم وانگ در سال 2010، شروع به همکاری با بخش فروش برای اپک تایمز چینی کرد. او هیچ تجربه‌ای در فروش نداشت. او یاد گرفت این صنعت چگونه کار می‌کند، و با روش‌های تبلیغاتی و آنچه مشتریان می‌خواهند آشنا شد. مادرش که تمرین‌کننده دافاست به‌مدت یک سال در چین بازداشت بود و پس از آزادی، اجازه خروج از چین را نداشت. او گفت: «اگرچه دوران سختی برایم بود، اما هرگز به تسلیم شدن فکر نکردم. با یادآوری این تجربه، متوجه شدم این فا بود که در تمام مدت از من حمایت کرد.»

او هنگام کار در رسانه، با درگیری‌ها و مشکلاتی روبرو شد. وی تجربیات خود را دراین‌باره به اشتراک گذاشت که چگونه با تحمل این مسائل شروع و سپس درنهایت وابستگی‌هایش را رها کرد.

وی گفت: «وقتی همه‌گیری کووید شروع شد، تزکیه‌ام به نقطه عطفی رسید. شکایت از سایر تمرین‌کنندگان را کاملاً کنار گذاشتم. متوجه جدیت تزکیه شدم و اینکه اگر خودمان را خوب تزکیه نکنیم چقدر خطرناک است. بعد از اینکه وابستگی‌ام به شکایت را کنار گذاشتم، فهمیدم چرا سختی‌ها و درگیری‌هایی داشتم و مشکلاتم چیست. وقتی آنچه را که استاد در جوآن فالون درباره تعارض‌ها گفته‌اند خواندم، فهمیدم که ‌آن‌ها درواقع فرصت‌هایی برای بهبودم هستند. به‌تدریج فهمیدم برای اینکه بتوانم رشد کنم و از شر وابستگی‌هایم خلاص شوم، ممکن است آزمون‌هایی در ارتباط با افراد پیرامونم پیش بیایند؛ یا مشکلات به‌ظاهر معمولی مانند نشتی سقف؛ یا آزمون‌هایی در ارتباط با عناصری که در بدن و میدان‌های بُعدی‌ام پنهان شده بودند، مانند عقاید و تصورات، ترجیحات، روح‌های کمکی و عوامل بیرونی.»

«بنابراین نباید به‌طور سطحی به مشکلات نگاه کنم. اگر فقط چیزها را از منظر بشری ببینم، با آنچه می‌بینم کور خواهم شد. اگر نتوانم چیزها را از منظر فا ببینم، نمی‌توانم نظم و ترتیبات نیروهای کهن را در هم بشکنم. اگر خودم را تغییر ندهم، ارتقا نخواهم یافت.»

رها کردن وابستگی‌ها درحین تبلیغ شن یون

خانم ژانگ درحالی‌که شن یون را در یک مرکز خرید لوکس تبلیغ می‌کرد، با آزمون‌هایی شین‌شینگی روبرو شد. غرفه شن یون در حوالی ظهر در معرض نور مستقیم خورشید قرار داشت. هوا آنقدر گرم بود که صفحه تلویزیون سیاه می‌شد و گاهی اوقات کار نمی‌کرد. صورتش داغ و در حالتی بود که نشان می‌داد راحت نیست. اما بعدازظهر که خورشید ناپدید می‌شد هوا سرد و بادی می‌شد. او احساس می‌کرد زمان در طول چند ساعت بعدازظهر بسیار کند می‌گذرد. متوجه شد که اگر به سراغ غرفه نرود، مردم فرصت دیدن شن یون را از دست خواهند داد و ممکن است شانس نجات را از دست بدهند.

این موضوع کوچکی نبود. آیا این فرصتی نبود برای آزمایش اینکه آیا تزکیه او استوار است یا خیر؟ او باید وابستگی به ترس از مشکلات و ترس از تنهایی را رها می‌کرد. این همچنین آزمونی بود که ببیند آیا افکار درستش به‌قدری قوی هست که بر ترسش از رد شدن توسط مردم، وقتی درباره شن یون به ‌آن‌ها می‌گفت، غلبه کند. او ذهنیتش را تغییر داد، افکار درست قوی‌تری فرستاد و فعالانه به مردم نزدیک شد. او به خودش گفت که باید استقامت کند.

با نیک‌خواهی به همه نزدیک شوید‌

ها فام، تمرین‌کننده ویتنامی، تجربه‌اش را در این زمینه به اشتراک گذاشت که چگونه ‌توانست در تمام مدتی که شن یون را در یک مرکز خرید تبلیغ می‌کرد، رفتاری دلپذیر داشته باشد. در ابتدا، مردم فکر می‌کردند شن یون از چین آمده است و حاضر به گوش دادن نبودند. عده‌ای با خصومت به او نگاه می‌کردند. اما او همیشه به ‌آن‌ها لبخند می‌زد. او گفت: «افکار درستم را با مطالعه زیاد فا تقویت کردم. قبل از اینکه به مرکز خرید بروم یا در فعالیت‌های دافا شرکت کنم، افکار درست می‌فرستم. وقتی ذهنم روشن نیست، افکار درست می‌فرستم. وقتی قلبم آرام و شاد است، حالت صورتم به‌طور طبیعی دلپذیر است.»

متصدیان سایر مغازه‌ها از او می‌پرسیدند که چه کسی این آموزش را به او داده و در مدتی که در مرکز خرید بوده چقدر درآمد داشته است. او صادقانه می‌گفت: «من یک داوطلب هستم و برای حضور در اینجا پولی دریافت نمی‌کنم. شن یون فوق‌العاده است. می‌خواهم به مردم اطلاع‌رسانی کنم. مردم برای تغذیه بدن خود به غذا نیاز دارند، اما فراموش می‌کنند که روحشان نیز به تغذیه نیاز دارد. شن یون روح ‌آن‌ها را تغذیه می‌کند و برایشان شادی به ارمغان می‌آورد.»

برخی از مردم از او می‌پرسیدند که چرا حتی زمانی که مردم به او فحش می‌دهند می‌تواند همچنان لبخند بزند. او گفت: «چون فالون دافا را تمرین می‌کنم. بعد از اینکه به‌مدت سه سال فالون دافا را تمرین کردم، احساس آرامش کردم. بعد از ده سال تمرین فالون دافا، احساس شادی درونی کردم. پس از پانزده سال تمرین فالون دافا، قلبم پر از نیک‌خواهی است. خشم، شکایت یا رنجشی ندارم. مردم بر سرم فریاد می‌زنند، زیرا واقعیت‌ها را نمی‌دانند. من اینجا آمده‌ام که چیزی بدهم نه اینکه چیزی بگیرم. اگر ‌آن‌ها بروشور شن یون را قبول کنند، برایشان خوشحال می‌شوم. اگر آن را نپذیرند، هیچ نظری علیه ‌آن‌ها ندارم.»

روشنگری حقیقت در مکان‌های گردشگری

خانم سو پس از مهاجرت به ایالات متحده، به اهمیت روشنگری حقیقت برای گردشگران چینی در نقاط دیدنی سن دیگو پی برد.

او بر ترس خود از رانندگی غلبه کرد. در ابتدا از دخترش می‌خواست که او را با ماشین ببرد. سپس کم‌کم خودش تا آنجا رانندگی کرد. او بعداً با ماشین به‌دنبال تمرین‌کنندگان دیگری می‌رفت. وی گفت: «وقتی به این مکان دیدنی می‌روم، ماشینم پر از تمرین‌کنندگان است. بعد از اتمام کار هم ‌آن‌ها را به خانه می‌رسانم. هر بار بیش از دو ساعت طول می‌کشد.»

روشنگری حقیقت در دانشگاه

خانم یانگ تجربیات خود را از روشنگری حقیقت در محوطه دانشگاه به اشتراک گذاشت. او گفت که دانشجویان دانشگاه کنجکاو بودند و چیزهای جدید را می‌پذیرفتند. ‌آن‌ها دوست داشتند تحقیق کنند و به‌دنبال دانش باشند. او هزاران بروشور درباره فالون دافا و برداشت اعضای بدن تمرین‌کنندگان زنده به‌دست ح.ک.چ توزیع کرده است. او گفت: «همیشه اول افکار درست می‌فرستم. هر بروشوری باید مأموریت خود را برای بیدار کردن حافظه مردم انجام دهد.»

او بازخوردهای مثبت زیادی دریافت کرد. یک استاد انگلیسی به او گفت که یک مقاله دانشجویی درباره برداشت اعضای بدن به‌دست حزب کمونیست چین دریافت کرده است. او متوجه شد که آن دانشجو این اطلاعات را از او گرفته است. او سؤالات زیادی پرسید و علاقه‌مند به یادگیری فالون دافا بود. وی گفت که می‌خواهد در اینترنت، در این خصوص جستجو کند.

دانشجوی دیگری به او گفت که مقاله‌ای درباره فالون گونگ و برداشت اعضای بدن نوشت و آن را به‌عنوان اظهاریه شخصی خود به‌منظور درخواست برای دانشگاه کالیفرنیا (برکلی) ارائه کرد. مرد جوانی به او گفت که پس از دریافت بروشور از او، شروع به تحقیق درباره فالون گونگ کرد و مقاله فارغ‌التحصیلی خود را درباره تمرین‌کنندگان فالون گونگ و برداشت اعضای بدن تمرین‌کنندگان زنده به‌دست ح.ک.چ نوشت.

تمرین‌کننده جدید: بهره‌مندی از فالون گونگ و روشن کردن حقیقت برای دوستان و اعضای خانواده

تائو هو به‌مدت دو سال فالون دافا را تمرین کرده است. او بلافاصله پس از شروع تمرین فالون دافا، فواید شگفت‌انگیزی را هم از نظر جسمی و هم از نظر ذهنی تجربه کرد. بسیاری از بیماری‌هایش ناپدید شد. او آرام شد. شوهرش شروع کرد همراه او فالون دافا را تمرین کند. وی گفت: «ما از تمرین فالون دافا سود می‌بریم و همه بیماری‌های ما ناپدید شدند. ما در محل کار و زندگی روزمره خود، از اصول فالون دافا پیروی می‌کنیم و زندگی شادی داریم.»

«در سال اول، فقط تمرین‌ها را انجام می‌دادم و گاهی به فا گوش می‌دادم، اما واقعاً فالون دافا را نمی‌فهمیدم. سال دوم، احساس کردم که نمی‌توانم بدون دافا کاری انجام دهم. سال سوم، اگر به فا گوش نمی‌دادم یا تمرینات را انجام نمی‌دادم، خیلی ناراحت بودم.»

«شروع کردم فالون دافا را به دوستان و بستگانم معرفی کنم. ما شگفتی‌های فالون دافا را به مردم می‌گوییم و حقیقت را برایشان روشن می‌کنیم. به خودم قول دادم که طبق اصول فالون دافا زندگی کنم، تمام تلاشم را بکنم تا سه کار را به‌خوبی انجام دهم، در آزمون‌های تزکیه‌ام موفق شوم و سعی کنم هر کاری را که استاد برایم انجام داده‌اند، جبران کنم.»

تمرین‌کننده جدید: مطالعه فا و تغییر رفتارها

گری لین تمرین‌کننده‌ای جدید است. او شروع به تمرین فالون دافا کرد، زیرا همسرش دافا را تمرین می‌کند. در ابتدا او به‌طور حقیقی خود را تزکیه نمی‌کرد. وی با خواندن مکرر سخنرانی‌های جوآن فالون و سایر سخنرانی‌های استاد، رفتارش را تغییر داد. او میل شهوانی خود را کنترل کرد و صلح‌جو‌تر و ملایم‌تر شد. وقتی دیگران او را دست‌کم می‌گرفتند، دیگر آزارش نمی‌داد. او عادت خرید بلیت لاتاری را کنار گذاشت.

وقتی شروع به یادگیری فالون دافا کرد، هنوز فکر می‌کرد که زندگی روزمره مردم کاملاً خوب است و دوست داشت فردی عادی باشد. او دافا را درک نمی‌کرد و نمی‌خواست سبک زندگی‌اش را تغییر دهد. احساس می‌کرد بزرگ‌ترین مشکلش رها کردن عقاید و تصورات مردم عادی و پذیرش آرزوی بازگشت به خود واقعی‌اش است.