(Minghui.org) با کمال احترام، درود بر استاد و هم‌تمرین‌کنندگان!

به‌مناسبت جشن تولد استاد و سی‌ودومین سالگرد معرفی دافا به عموم می‌خواهم به شما بگویم که چگونه تمرین فالون دافا را شروع و خودم را تزکیه کردم.

قبل ز شروع تمرین دافا، چند بیماری داشتم، بنابراین درباره چی‌گونگ‌ها به‌صورت آنلاین تحقیق می‌کردم، و این‌گونه بود که درباره فالون دافا شنیدم. پنج تمرین را انجام دادم، فیلم‌های سخنرانی استاد را تماشا کردم و سخنرانی‌های استاد را به‌صورت آنلاین خواندم. بعداً متوجه شدم این راهی است که استاد نیک‌خواه برایم ترتیب داده‌اند تا فا را به دست بیاورم.

اولین باری که تمرینات را انجام دادم، بدنم بسیار داغ شد و می‌دانستم استاد در‌حال ازبین ‌بردن چیزهای بد هستند. بعد از اینکه استاد بدنم را پالایش و تنظیم کردند، احساس فوق‌العاده‌ای داشتم و سرشار از انرژی شدم.

بهبود شخصیت و خصوصیات‌ اخلاقی‌ام

کار من شامل تولید آثار هنری زیبا از چوب است. من و برادرم در‌حال تراشیدن و فرم دادن به یک تکه چوب بزرگ بودیم که آن افتاد و به پایم برخورد کرد. وقتی به آن نگاه کردم، دیدم ناخن بزرگ پایم بیرون زده و استخوانم دیده می‌شود. در آن لحظه، به یاد آوردم که تمرین‌کننده دافا هستم، بنابراین فوراً گفتم: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» گفتم: «حالم خوب است، مشکلی نیست. از بانداژ استفاده کردم و ناخن پایم را سر جایش فیکس کردم و طوری به کار ادامه دادم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.

زخم خیلی سریع خوب شد. به‌طرز شگفت‌انگیزی، هیچ دردی نداشتم، درعوض انگشت پایم بی‌حس شده بود. اگر تمرین‌کننده نبودم، حداقل دو هفته طول می‌کشید تا بهبود یابد. متوجه شدم که تزکیه‌کنندگان برای بهبود شین‌شینگ خود، فقط باید فا را دنبال کنند و به استاد و فا ایمان داشته باشند. سپس هر اتفاقی که بیفتد چیز خوبی است. چند روز بعد انگشت پایم به حالت عادی برگشت.

روزی چند تمرین‌کننده برای ریختن بتن و گسترش فضا به خانه تمرین‌کننده دیگری رفتند که آنجا محل مطالعه گروهی فاست. از من خواسته شد کمک کنم. وقتی به آنجا رسیدم، گفتم که نمی‌توانم چون پایم درد می‌کند. چون این را گفتم، آن شب احساس خستگی ‌کردم و انگار توان نداشتم.

استاد بیان کردند:

«اگر تمرین‌کننده‌ای همیشه فکر کند بیمار است، در حقیقت برای آن تقاضا می‌کند. اگر یک بیماری را درخواست کنید، وارد بدنتان می‌شود. سطح شین‌شینگ تمرین‌کننده باید بالا باشد. نباید همیشه نگران باشید که چیزی شما را بیمار می‌کند، زیرا این ترس از بیماری، وابستگی است و مانند سایر وابستگی‌ها می‌تواند برایتان مشکل ایجاد کند.» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)

به درونم نگاه کردم و فهمیدم بهانه آوردم که گفتم پایم درد می‌کند. دیدم که شین‌شینگ من در مقایسه با استانداردهای یک تزکیه‌کننده بسیار پایین آمده است.

استاد نیک‌خواه کارمایم را از بین بردند، اما من بهانه آوردم. وضعیت تزکیه‌ام پس از مطالعه فا بهبود یافت.

وابستگی‌ام به شور و هیجان

ازآنجاکه از دافا بسیار بهره بردم، می‌خواستم آن را به افراد بیشتری معرفی کنم. با چند تمرین‌کننده محلی تماس گرفتم و برای انجام تمرینات به پارکی رفتیم. شور و هیجان داشتم، بنابراین وضعیت خاص منطقه‌ام را نادیده گرفتم [توجه: ویتنام هنوز یک کشور کمونیستی است]. بعد مداخله پیش آمد.

پلیس نامه‌ای برایم فرستاد و درخواست ملاقات کرد. به من گفتند که تمرینات را در خانه انجام دهم و برای تمرین گروهی به پارک نروم. من گفتم که حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری را تمرین می‌کنم، و همچنان برای تمرین به آنجا رفتم. آن‌ها یک بعدازظهر کامل با من جلسه گذاشتند. به من گفتند که این یک هشدار است.

چند روز بعد، ساعت 5 صبح با دستگاه پخش موسیقی به پارک رفتم. هوا هنوز تاریک بود. 6 یا 7 مرد جوان را دیدم که چوب و باطوم در دست و لباس شخصی به تن داشتند و جلوی اتومبیلم را گرفتند. فکر می‌کردم که برای دزدی از من آمده‌اند. سپس همه به‌سمتم هجوم آوردند و مرا کتک زدند. آن‌ها به کتک‌زدن من ادامه دادند تا اینکه دیگر نمی‌توانستم حرکت کنم، سپس محل را ترک کردند. هشیاری‌ام را از دست دادم بودم. وقتی هشیار شدم، بدنم بی‌حس بود و احساس کردم انرژی در اطرافم جریان دارد. هیچ دردی حس نکردم. آن موقع بود که متوجه شدم شاید این همان چیزی است که پلیس به من هشدار می‌داد.

روز بعد پیامی دریافت کردم که از طرف ح‌.ک‌.چ بود. متوجه شدم مأموران چینی بودند که به من حمله کردند.

استاد در مقاله «به تمرین‌کنندگان ویتنام» بیان کردند:

«جاسوسانِ حزب کمونیست چین که درون حکومت ویتنام نفوذ کرده‌اند، برای انتقال این فشار به جایی دیگر، از پول، دیپلماسی و علایق تجاری استفاده می‌کنند تا حکومت ویتنام را مجبور به سرکوب تمرین‌کنندگان فالون گونگ کنند، و بدین‌وسیله توجه بین‌المللی را منحرف کرده و فشاری که ح.ک.چ به‌واسطۀ آزار و اذیت فالون گونگ در چین برای خود ایجاد کرده را کاهش دهند.» («به تمرین‌کنندگان ویتنام»)

در آن زمان، درک من از فا هنوز سطحی بود. فکر می‌کردم که مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرم، زیرا کارما بدهکار هستم و باید بدهی‌های دوره‌های زندگی‌ گذشته‌ام را با زندگی‌ام بپردازم. با خوشحالی به سایر تمرین‌کنندگان گفتم که چه اتفاقی افتاد، زیرا فکر می‌کردم بر چرخه زندگی و مرگ غلبه کردم. بعدها، وقتی سخنرانی‌های استاد را دوباره خواندم، متوجه شدم که به‌طور ضمنی نظم و ترتیب نیروهای کهن را تصدیق کرده‌ام. به‌طور واقعی آموزه استاد را نپذیرفته بودم و آن را دنبال نمی‌کردم.

مدتی سعی کردیم محل تمرین را حفظ کنیم، اما با انواع‌ و اقسام مداخله‌ها روبرو شدیم. مهم‌ترین نکته این بود که مردم آنجا از ما حمایت نمی‌کردند، بنابراین نتوانستیم محل تمرین را حفظ کنیم. بعداً، وقتی به درون نگاه کردم، متوجه شدم که از قلب بشری برای اعتباربخشیدن به فا استفاده می‌کنیم؛ ما نیک‌خواه نبودیم.

دو محل تمرین جدید راه‌اندازی کردیم، اما مداخله و آزار و اذیت ادامه یافت. برخی از تمرین‌کنندگان حتی با وجود اینکه در ظاهر ثابت‌قدم به نظر می‌رسیدند، تمرین را کنار گذاشتند. متوجه شدم دلیلش این بود که آن‌ها اصول فا را عمیقاً درک نکرده بودند، که مایه تأسف بود. مکان تمرین دیگری پیدا کردم. توانستیم آن را حفظ کنیم و تمرین‌کنندگان زیادی آمدند.

بعد از مدتی که تمرینات را به‌طور پیوسته در آنجا انجام می‌دادیم، پلیس به خانه‌ام آمد و از من خواست که تمرینات را در خانه انجام دهم. یک بار که داشتیم تمرینات را انجام می‌دادیم، یک مأمور پلیس لباس‌شخصی آمد و گفت: «برو خانه تمرین کن.» گامی به‌سمتش برداشتم که برگشت و رفت. متوجه شدم که شاید با اصرار بر انجام تمرینات در ملاءعام، ذهنیت مبارزه‌طلبی داشته باشم.

استاد گفتند: «... فعلاً تمرکز اصلی خود را بر انجام فردیِ مطالعۀ فا و تمرین‌ها بگذارید و جلسات مطالعه یا تمرین گروهی در مقیاس وسیع را برگزار نکنید.» («به تمرین‌کنندگان ویتنام»)

بهبود به‌عنوان یک گروه

فکر کردم که چون این فا بسیار ارزشمند است، چرا آن را ازبر نکنیم؟ من روی ازبرکردن تمرکز کردم و به‌ندرت در فعالیت‌های گروهی شرکت می‌کردم تا اینکه یک روز سخنرانی اول در جوآن فالون را ازبر کردم، فهمیدم که به‌دلیل خودخواهی خودم به این سطح از هستی پایین آمده‌ام. بدون توجه به اینکه چقدر فا را ازبر می‌کردم، ذهنم را به همکاری با سایر تمرین‌کنندگان معطوف نمی‌کردم.

متوجه شدم که اگر هریک از تمرین‌کنندگان به‌خوبی از نقاط قوت خود در زمینه‌های اعتباربخشی به فا استفاده کنند، و با دیگران برای حمایت از یکدیگر هماهنگ شوند، به‌رغم تبلیغات حزب کمونیست، پایگاهی محکم و قوی ایجاد خواهیم کرد. هیچ میزانی از تهمت نمی‌تواند آن را تغییر دهد، زیرا مردم می‌دانند فالون دافا خوب است.

محیط تغییر می‌کند

یک بار حقیقت را برای یکی از بستگان دور که در اداره تبلیغات کار می‌کرد روشن کردم. می‌دانستم که او توسط تبلیغات ح‌.ک.‌چ مسموم شده است. قبل از ملاقات با او، از استاد خواستم که افکار درست مرا تقویت کنند. وقتی گفتم که فالون دافا را تمرین می‌کنم و چه بهره‌ای از آن بردم، او نمی‌خواست گوش کند. فکر درستم را تقویت کردم و گفتم که تمرین می‌کنم تا در خانواده و جامعه انسان خوبی شوم و این تمرین کاری به سیاست ندارد. او نگرش خود را تغییر داد و دو بار گفت: «بله، از آن حمایت می‌کنم.» او بعداً به من گفت که درباره فالون دافا دروغ‌هایی شنیده و آن‌ها را باور کرده بود.

وقتی تازه فا را به دست آورده بودم، هنوز وابستگی‌های بشری زیادی داشتم که با شرایط مردم عادی سازگار نبود. بعد از اینکه با پشتکار تزکیه کردم، خانواده‌ام به‌تدریج متوجه شدند که دافا بسیار خوب است. برخی از اعضای خانواده شروع به تزکیه کردند، حتی با اینکه قبلاً به‌دلیل رفتار ضعیف من در آن زمان، دیدگاهی منفی به دافا داشتند.

می‌دانم که هنوز وابستگی‌های زیادی دارم که باید از بین بروند. برای رسیدن به استاندارد مریدان دافا در دوره اصلاح فا، باید سخت‌کوشانه خود را تزکیه کنم.

هم‌تمرین‌کنندگان، تبادل تجربه‌ام براساس درک فعلی من است. اگر چیزی وجود دارد که مطابق با فا نیست، لطفاً به آن‌ اشاره کنید.

می‌خواهم از استاد تشکر کنم و از هم‌تمرین‌کنندگان برای گوش‌دادن متشکرم!

(مقاله ارسالی منتخب به‌مناسبت بزرگداشت روز جهانی فالون دافا در وب‌سایت مینگهویی)