(Minghui.org) پس از اینکه در سال ۲۰۱۶، تمرین فالون دافا را شروع کردم، فهمیدم معنای زندگی بازگشت به خود اصلی اولیه‌مان است، گفتار و کردارم را با اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری سنجیده‌ام. در پایان سال ۲۰۱۹، شوهرم با مشاهده تغییرات مثبتِ من تصمیم گرفت تمرین دافا را شروع کند.

شوهرم اغلب دور از خانه کار می‌کرد، بنابراین زمان کمی برای انجام تمرینات و مطالعه فا داشت. با وجود این، وضعیت سلامتی‌اش از بیشتر مردم بهتر بود. پس از شروع تمرین فالون دافا، دیگر نیازی به مصرف هیچ دارویی نداشت. او به اصول دافا پایبند بود، کار خود را به‌خوبی انجام می‌داد و اعتماد کارفرمایان خود را به‌دست آورد. همکارانش می‌دانند که او فرد خوبی است، و او اغلب برای آن‌ها به روشنگری حقیقت می‌پردازد و آن‌ها را از عظمت دافا آگاه می‌کند. برخی از همکارانش خواستار مطالعه کتاب جوآن فالون شدند.

شوهرم در مارس۲۰۲۳، به‌منظور ساختن خانه برای پسرش به زادگاهش رفت (ما هردو قبلاً ازدواج کرده بودیم و او از ازدواج اولش یک پسر دارد). او برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها، بیشتر کارها را خودش انجام می‌داد و فقط برای کارهای بزرگ یا زمانی که به مهارت‌های بهتری نیاز بود، افرادی را استخدام می‌کرد. در‌حالی‌که مشغول ساختن خانه بود، تمرینات را انجام نمی‌داد یا فا را به‌طور منظم نمی‌خواند و به‌ندرت افکار درست می‌فرستاد. او همچنین در خانه یکی از اقوام می‌ماند و دستپختش را دوست نداشت.

او در اواسط ژوئن۲۰۲۳ احساس ناخوشی کرد. پس از تکمیل بخش عمده کارهای ساختمانی، به خانه بازگشت. بلافاصله پس از آن، متوجه درد خفیفی در پایین شکمش، در سمت چپ، شد، اما آن را جدی نگرفت. او به مطالعه فا و انجام تمرینات طبق معمول ادامه داد. فکر می‌کرد که به‌زودی خوب می‌شود، اما وقتی به شکمش دست می‌زد بسیار درد داشت.

درد در روز پنجم، تا حد بسیار زیاد و شدیدی افزایش یافت. شدت آن به حدی شد که او نمی‌توانست بدون احساس تهوع، چیزی بخورد یا بنوشد، مدام سکسکه می‌کرد و دو هفته بدون هیچ بهبودی گذشت. وقتی درد تحمل‌ناپذیر می‌شد، به او یادآوری می‌کردم که به‌طور مداوم تکرار کند: «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.»

خواهرشوهرم از وضعیت او مطلع شد و برای کمک آمد. ما سه نفر با هم فا را مطالعه کردیم و افکار درست فرستادیم. با کمک استاد، افکار درستمان تقویت شد و میدان انرژی به‌‌طور خاصی قوی بود. گاهی اوقات، وقتی شوهرم نمی‌توانست درد را تحمل کند، به او کمک می‌کردیم افکار درست بفرستد و تکرار می‌کردیم: «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» همچنین به او پیشنهاد دادیم که بخواند: «وقتی تحمل آن سخت است، می‌توانی آن را تحمل کنی. وقتی انجام آن غیرممکن است، می‌توانی آن را انجام دهی.» (سخنرانی نهم، جوآن فالون)

به‌دلیل درد و ناتوانی شوهرم در غذا خوردن، وزنش از ۵۵ کیلوگرم به ۴۰ کیلوگرم (حدود ۸۸ پوند) کاهش یافت و به‌شدت لاغر شد. پسرم اصرار کرد که او را به بیمارستان ببرند. ازآنجاکه هر دو ما دوباره ازدواج کرده بودیم، گاهی احساسات بشری مانند ترس از شکایت والدین و فرزندانش در من ایجاد می‌شد. به‌خودم یادآوری کردم که ما تزکیه‌کننده هستیم، استاد از ما مراقبت می‌کنند و ما به ایشان، ایمان راسخ داریم.

بسیار مهم بود که شوهرم افکار درستش را حفظ کند. از او پرسیدم: «بیمارستان برویم؟» او با قاطعیت پاسخ داد: «نه، من خودم را به دستان استاد می‌سپارم.» آرام گرفتیم و همه‌چیز را به استاد سپردیم.

چند روز بعد، شوهرم را برای انجام تمرینات بیدار کردم، اما او در رختخواب ماند و گفت: «واقعاً نمی‌خواهم بلند شوم.» احساس ناراحتی می‌کردم، نگران بودم که او افکار درستش را از دست بدهد. او را تشویق کردم و گفتم: «بیا همه‌چیز را به استاد بسپاریم، و سپس خوب می‌شوی.» به او کمک کردم لباس بپوشد و مقابل عکس استاد ایستادیم و از ایشان کمک خواستیم. پس از انجام تمرینات، به او کمک کردم دراز بکشد، و به مطالعه فا ادامه دادیم و افکار درست فرستادیم.

او در خواب دید در ناحیه شکمش که درد داشت چیزی وجود دارد که در پلاستیک پیچیده شده است و پنج نقطه سفید روی پلاستیک ظاهر شد. استاد آن چیز را برای او برداشتند و شوهرم حتی در خواب به یاد داشت که بگوید: «استاد، سپاسگزارم!»

صبح به من گفت که فاشن (بدن قانون) استاد در بُعد دیگری علت ریشه‌ای بیماری را از بین برده است. شوهرم می‌دانست که استاد چیز بدی را بیرون کشیدند و دیگر نمی‌ترسید. واضح‌تر درک کردم که استاد دائماً مراقب مریدانشان هستند. با استاد و فا، چیزی برای نگرانی نداریم.

در ۲ژوئیه۲۰۲۳، یک توده بزرگ روی شکم شوهرم ظاهر و به‌سرعت بزرگ‌تر شد که به نظر می‌رسید یک کیسه آب گرم از شکمش آویزان شده است. هر روز که می‌گذشت شکمش ورم و به‌سختی حرکت می‌کرد. سپس متوجه شد که پنج نقطه سفید روی توده ظاهر می‌شود، دقیقاً همانطور که در خواب دیده بود.

متوجه شدیم که استاد درحال بیرون کشیدن همه چیزهای بد از شکمش هستند و این توده طبق سخنان استاد، همان انرژی سیاه باقی‌مانده بود که خودبه‌خود بیرون می‌آمد.

«درحال‌حاضر ریشه بیماری‌تان بیرون آورده شده، و فقط آن مقدار ناچیز چی سیاه باقی مانده که آن هم خودش بیرون می‌آید و باعث می‌شود کمی سختی داشته باشید و از میان کمی دشواری بگذرید (سخنرانی دوم، جوآن فالون)

پس از اینکه استاد شوهرم را نجات دادند، مصمم شدیم که خودمان را با پشتکار بیشتری تزکیه کنیم. با جدیت فا را مطالعه کردیم، افکار درست فرستادیم و به درون نگاه کردیم تا کاستی‌های خود را پیدا کنیم. شوهرم وابستگی‌هایی را که هنگام ساختن خانه برای پسرش از خود نشان داد، مانند ذهنیت رقابت‌جویی، ذهنیت به‌دنبال منفعت شخصی بودن و میل به راحتی را تشخیص داد.

پس از چند روز، سه نقطه سفید روی توده بهبود یافت و تنها دو نقطه باقی ماند. هر روز از آن دو نقطه چرک بیرون می‌آمد: به رنگ سیاه مایل به زرد یا سبز مشکی، با بوی تند، و هر روز دو سه کاسه کوچک را پر می‌کرد. با گذشت زمان، ترشحات عفونی به‌تدریج کاهش یافت و توده شروع به کوچک شدن کرد. هنگامی که چرک متوقف شد، نقاط سفید بهبود یافتند و ناپدید شدند. همه‌چیز به‌حالت عادی برگشت.

قدرت معجزه‌آسای دافا در شوهرم آشکار شد. چنین بیماری شدیدی در کمتر از یک ماه بهبود یافت و ما حتی یک ریال هم خرج نکردیم. این چیزی است که مردم عادی جرئت تصور آن را ندارند. من و شوهرم واقعاً از استاد سپاسگزاریم!

ازطریق بهبودی معجزه‌آسای شوهرم، خانواده ما شاهد قدرت عظیم فالون دافا بودند و درک آنان از این روش تزکیه تغییر کرد. آن‌ها همچنین درکی از ارزشمندی ایمان تزلزل‌ناپذیر تمرین‌کنندگان به‌دست آوردند.

اگر در تبادل تجربه‌ام چیزی مشاهده می‌کنید که مطابق با فا نیست، لطفاً به آن اشاره کنید.