(Minghui.org) استاد در دو مقاله جدیدشان که اخیراً منتشر شد، به مسائلی درباره تمرین‌کنندگانی اشاره کردند که نیک‌خواهی کافی ندارند. من در ماه مارس، دقیقاً به خاطر همین موضوع، آزمون بزرگی را گذراندم.

من برای شرکت بزرگی کار می‌کنم و با یک مدیر سطح بالاتر به نام کای اختلاف داشتم. بعد از درگیری‌های بیشتر با او، فکر کردم این فرد نجات‌یافتنی نیست و دیگر نمی‌خواهم او را نجات دهم. مدت کوتاهی بعد، کای انواع راه‌ها را برای اخراج من امتحان کرد. تازه آن موقع بود که متوجه جدیت وضعیت شدم. فکر کردم باید یک مشکل شین‌شینگی داشته باشم که چنین محنتی را برایم ایجاد کرد.

به درون نگاه کردم و متوجه شدم که به اندازه کافی به کای نیک‌خواهی ندارم و با او متفاوت از دیگران رفتار می‌کنم. نتوانسته بودم شین‌شینگم را بهبود بخشم و با او اختلاف داشتم، که بر تلاش من برای نجات مردم تأثیر می‌گذاشت. بنابراین در قلبم، از او عذرخواهی کردم و مصمم شدم که تمام تلاشم را برای نجات او به کار گیرم.

بعد خوابی دیدم. بسیاری از مردم در یک سالن بزرگ ایستاده و سه پادشاه کنار هم در آنجا نشسته بودند. پادشاهی که در وسط بود سالخورده و آرام بود و نور آرامش‌بخشی را ساطع می‌کرد. در کنار او دو برادر کوچک‌تر بودند. من و شش نفر دیگر، ازجمله کای کنار آن‌ها ایستاده بودیم. ما همه از بستگان پادشاه سالخورده بودیم.

پادشاه سالخورده هفت تکه آب‌نبات به من داد و از من خواست که آن‌ها را بین خودم و شش نفر دیگر تقسیم کنم. آن موقع به این فکر افتادم که پادشاه سالخورده استاد هستند و رابطه‌ای با کای دارند. متوجه شدم که درخصوص رفتار متفاوت با کای، در مقایسه با دیگران اشتباه کردم، بنابراین تمام رنجش‌هایم از او را کنار گذاشتم. بعد از اینکه قلبم را آرام کردم، او از تلاش برای برکناری من از سِمتم دست کشید.

واقعاً متوجه شدم که استاد همه‌چیز، به‌ویژه ارتباطات با موجودات ذی‌شعور‌شان، را نظم و ترتیب می‌دهند. همچنین این استاد هستند که متحمل کارما برای مردم جهان می‌شوند. من فقط پیام‌رسان هستم تا اطلاعات دافا را به مردم منتقل کنم. اما من درخصوص نجات مردم گزینشی عمل می‌کردم. هر کسی قبلاً، در دوران بازپیدایی خود، عضو خانواده استاد بوده و من نمی‌توانم از تلاش برای نجات آن‌ها دست بکشم.