(Minghui.org) دونگ مئی حدود 70 سال دارد و در سال 1997، تمرین فالون دافا را آغاز کرد. ازآنجاکه خانوادهاش بسیار فقیر بودند، او تحصیلات کمی داشت و تقریباً بیسواد بود. استاد بدن او را پاکسازی کردند؛ همه بیماریهایش ناپدید و خردش باز شد. او اندکی پس از شروع تمرین توانست کتابها و مقالات فالون دافا را در وبسایت مینگهویی بخواند.
آزادی از بازداشتگاه
وقتی دونگ مئی فهمید که هماهنگکننده محلی صدها بروشور روشنگری حقیقت دارد، پیشنهاد داد که در توزیعشان کمک کند. آنها تصمیم گرفتند بروشورها را در نزدیک کارخانهای بزرگ، در زمان ناهار که کارگران بیرون میآمدند، توزیع کنند.
حراست کارخانه آنها را به پلیس گزارش داد. آنها همه بروشورها را پخش کردند و قصد رفتن داشتند که پلیس رسید و آنها را دستگیر کرد.
دونگ مئی به بازداشتگاهی منتقل شد، اما برای متلاشی کردن عناصر شیطانی در بُعدهای دیگر، مدام افکار درست میفرستاد. او از این فرصت استفاده کرد تا حقیقت را برای نگهبانان و زندانیان روشن و کمک کند آنها از ح.ک.چ (حزب کمونیست چین) و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند. وقتی زندانیان برای استراحت بیرون میرفتند، فریاد میزدند: «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است».
این امر باعث سر و صدا در شهر کوچکشان شد و مقامات محلی آزار و شکنجه را تشدید کردند. رؤسای کمیسیون سیاسی و حقوقی و اداره 610 به بازداشتگاه آمدند.
دونگ مئی به آنها گفت که چگونه از تمرین فالون دافا سود برده است و حقایق مربوط به فالون دافا را برایشان توضیح داد و اینکه چرا ح.ک.چ آن را مورد آزار و شکنجه قرار میدهد. او و تمرینکننده دیگری ده روز بعد آزاد شدند.
بازداشتگاه از پذیرش او خودداری میکند
او در سال 2013، هنگام توزیع مطالب روشنگری حقیقت در طول جشنواره فانوس، توسط پلیس محلی دستگیر شد. حقیقت را برای مدیر و معاون بخش امنیت داخلی و پلیس روشن کرد و تمرینات فالون دافا را به آنها نشان داد.
پلیس از او پرسید که دوبیتی روی آویز دمِ درش را چه کسی نوشته است. او گفت که خودش آن را نوشته است. پلیس حرفش را باور نکرد و گفت: «غیرممکن است. کلمات خیلی خوب نوشته شدهاند.» او خندید و گفت: «پس شاید خدایان آنها را نوشته باشند.» پلیس او را تحت فشار قرار داد تا بگوید چه کسی دوبیتی را به او داده است. وی لبخندی زد و گفت: «آنها از آسمان آمدهاند.» پلیس خندید و از سؤال کردن دست برداشت.
او حقیقت را برای مدیر بخش امنیت داخلی روشن کرد و او با فالون دافا آشنا شد. ازآنجاکه وی ازسوی مافوقهایش تحت فشار بود، قصد داشت خانم دونگ مئی را تحت بازداشت اداری قرار دهد. اما او در معاینه جسمی همکاری نکرد و آنها نتوانستند نمونه خونش را بگیرند.
وقتی او را به بازداشتگاه سطح بالاتر شهر فرستادند، آنها از پذیرش او امتناع کردند، زیرا نمونه خون او را نداشتند و نگران بودند که ممکن است باردار باشد. پلیسی که او را برده بود توضیح داد: «ظاهرش جوان است، اما تقریباً 60 سال دارد.» بازداشتگاه همچنان از پذیرش او خودداری کرد. آنها با هم جر و بحث کردند. درنهایت پلیس آنجا را ترک کرد.
یکی از کارکنان از او پرسید: «آنها رفتند. چرا هنوز اینجایی؟» او فهمید که استاد از او محافظت کردند و به خانه رفت.
مدیر بخش امنیت داخلی به حقیقت آگاه میشود
مدیر و معاون بخش امنیت داخلی دو بار با دونگ مئی دیدار کردند و تحت تأثیر قرار گرفتند. او قبل از سال نو چینی، به آنها تقویم رومیزی فالون دافا داد. آنها تقویمها را پذیرفتند و او را به ایستگاه اتوبوس رساندند.
یک روز وقتی دونگ مئی درحال چاپ مطالب روشنگری حقیقت بود، مدیر بخش امنیت داخلی و پنج پلیس بهزور وارد حیاط خانهاش شدند. او نتوانست تجهیزات را پنهان کند.
او از استاد خواست که کمکش کنند. سپس با لبخند به آنها سلام کرد. مدیر از او پرسید که چهکار میکند؟ او گفت: «قصد داشتم برای دیدن شما به شهر بیایم. برای شما هدیه آماده میکنم، اما شما بهطور غیرمنتظره به اینجا آمدید. هدایا قیمتی ندارند. برای هریک از شما یک نسخه آماده کردم.» او نترسید و درحین صحبت کردن بر روی بروشورها کار میکرد.
مدیر گفت: «تو خیلی توانا هستی. در این سن میتوانی از کامپیوتر و چاپگر استفاده کنی. ما هدایایی را که برایمان آماده کردهای میپذیریم.»
وقتی بعداً مدیر را دید، او گفت: «اگر آن روز از تو محافظت نمیکردم، به دردسر بزرگی میافتادی.» او در پاسخ گفت: «متشکرم. شما مورد برکت خواهید بود!» این مدیر همیشه با تمرینکنندگان فالون دافا بهخوبی رفتار میکرد.
آزادی از مرکز شستشوی مغزی
دونگ مئی و هماهنگکننده پس از اینکه بهدلیل توزیع بروشورها بازداشت شدند، در لیست سیاه ح.ک.چ قرار گرفتند. کمیسیون سیاسی و حقوقی، اداره 610 و اداره پلیس برای آنها کلاس شستشوی مغزی برگزار کردند. آنها همچنین از «کارشناسان» شهرستانهای استان دعوت کردند که این دو را تبدیل کنند.
دونگ مئی افکار درست فرستاد تا عناصر شیطانی را در بُعدهای دیگر متلاشی کند. او حقایق مربوط به آزار و شکنجه را به پلیس گفت. پلیس برای تحت فشار قرار دادن وی، شوهر و پسرش را دستگیر کرد. اما دونگ مئی تحت تأثیر قرار نگرفت.
آنها همچنین برادرش را که یک مقام دولتی در سطح شهرستان بود، آوردند و به او گفتند که در تبدیل خواهرش کمک کند. دونگ مئی به او گفت: «فالون دافا به من زندگی دوبارهای بخشید. من حقیقت، نیکخواهی، بردباری را تمرین میکنم که اشتباه نیست. اگر از دستورات تو پیروی کنم، خلاف وجدانم خواهد بود. این من و همچنین تو را نابود خواهد کرد.»
برادرش مدام سرش را تکان میداد و با حرف او موافق بود. برادرش چیز دیگری نگفت. احتمالاً دادستانها راه دیگری نداشتند، یا شاید تحت تأثیر عزم او قرار گرفتند. آن مرکز شستشوی مغزی منحل شد. آنها یک راننده فرستادند تا او را به خانه برساند.
آنها به دونگ مئی خیلی احترام میگذاشتند. «کارشناس» از شهر استانی گفت: «دونگ مئی، تو شگفتانگیزی. تو به من درس دادی. کمکم این سؤال برایم پیش آمده که آیا کاری که انجام میدهم قانونی است یا خیر، و به انجام شغل دیگری فکر میکنم. اگر روزی به منطقه شما سفر کنم، حتماً به دیدنت خواهم آمد.»
خروج از مرکز شستشوی مغزی برای بار دوم
کمپین «حذف کامل» ح.ک.چ در سال 2021، در شهر ما راهاندازی شد. کمیسیونهای سیاسی و حقوقی در سطوح مختلف، بخش امنیت داخلی، پلیس محلی، دولت روستا و شهرستان و کمیسیون دهکده و اداره 610، با هم کار کردند و تمرینکنندگان فالون دافا را مورد آزار و اذیت قرار دادند.
کمپین حذف کامل توسط دبیر ح.ک.چ در سطح دهستان هماهنگ شد، که مردم را در سطح شهرستان و روستا به آزار مکرر دونگ مئی هدایت میکرد.
آنها میدانستند که دونگ مئی مصمم است فالون دافا را تمرین کند و تهدید کردن او بیمعنی است، بنابراین به روشهای «نرم» روی آوردند. آنها تملق او را گفتند و از او خواستند مشکلاتشان را درک کند. از او خواستند همکاری کند و اظهاریهها را امضا کند. آنها قول دادند اگر این بار اظهاریهها را امضا کند، دیگر او را مورد آزار و اذیت قرار ندهند. دونگ مئی قاطعانه امتناع و از فرصت استفاده کرد تا حقیقت را برایشان روشن کند.
وقتی روشهای «نرم» آنها کارساز نبود، مردانی قوی را از روستاهای مجاور استخدام کردند و دونگ مئی را ربودند. او را به مرکز شستشوی مغزی شهر فرستادند.
قبل از اینکه دونگ مئی به آنجا فرستاده شود، دو تمرینکننده از قبل در آن مرکز شستشوی مغزی بودند. تمرینکننده مرد حدود هفتاد سال داشت و شبیه یک مأمور بازنشسته بود. روش او در اعتراض به آزار و شکنجه، سکوت کردن بود. شکنجهگران بسیار عصبانی میشدند. او آنها را نادیده میگرفت و آزارگران نمیتوانستند کاری با او انجام دهند.
در مقابل، دونگ مئی به همه لبخند میزد. او به آزاردهندگان میگفت که چگونه از این تمرین سود برده و چگونه فالون دافا در سراسر جهان گسترش یافته است؛ چگونه ح.ک.چ برای فالون دافا پروندهسازی کرد، حادثه خودسوزی تیانآنمن توسط ح.ک.چ صحنهسازی شد و چرا تمرینکنندگان به پکن رفتند تا بهطور مسالمتآمیز برای حق تمرین فالون دافا دادخواهی کنند.
یک روز ترتیبی دادند که زنی با دونگ مئی صحبت کند. او به دونگ مئی اجازه نمیداد چیزی بگوید. او بر سر دونگ مئی فریاد زد و چیزهای بدی درباره فالون دافا گفت. دونگ مئی برای ازبین بردن عوامل شیطانی پشت سر او افکار درست فرستاد. آن زن گفت: «فردا خواهی دید که چگونه مجازاتت میکنم.» دونگ مئی فکری بیرون فرستاد: «فردا نمیآیی.» آن زن روز بعد نیامد.
یکی از مدیران مرکز شستشوی مغزی برای صحبت با دونگ مئی آمد. او قبلاً حقایق فالون دافا را آموخته بود. او مهربان بود و دروغهای ح.ک.چ را تکرار نمیکرد، درعوض میخواست درباره فالون دافا بیشتر بیاموزد. وقتی دونگ مئی درباره نمونههای زیادی به او گفت که در آنها، افراد خوب در طول کمپینهای سیاسی متعدد ح.ک.چ مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، وی گفت: «حرفت را باور دارم. به تمرینکنندگان ظلم شده است و من احساس بدی دراینباره دارم.»
او روز بعد با فشارسنج آمد و خواست فشار خون دونگ مئی را بگیرد. دونگ مئی نپذیرفت. او ابتدا فشار خون خودش را اندازه گرفت و سپس سعی کرد فشار خون دونگ مئی را اندازه بگیرد. دونگ مئی این بار امتناع نکرد. بهطور غیرمنتظرهای فشار خونش بیش از 200 میلیمتر جیوه بود. او از شخص دیگری خواست که فشار خون دونگ مئی را بگیرد و آن بازهم بیش از 200 میلیمتر جیوه بود.
وی از یک دکتر از بیمارستان شهر خواست که بیاید و فشار خون دونگ مئی را بگیرد. آن بیش از 230 میلیمتر جیوه بود. دکتر گفت: «حتی بیمارستان ما هم از پذیرش او امتناع میکند. چگونه میتوانید خطر نگه داشتن او در بازداشتگاه را بپذیرید؟» دونگ مئی هیچ علامت فشار خون بالا نداشت و فهمید که استاد به او کمک میکنند.
مدیر یک آمبولانس خبر کرد تا دونگ مئی را به خانه برساند.
مدیر و سایر کارکنان بعداً به دیدن او آمدند. دیدند که حالش خوب است و خیالشان جمع شد. آنها دیگر درباره تبدیل او صحبت نکردند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه فرستادن افکار درست