(Minghui.org) گائو تمرین‌کننده قدیمی است و در سال‌های اولیه در سخنرانی‌های فای استاد شرکت می‌کرد. ابتدا که تمرین فالون دافا را شروع کردم، او را در مکان تمرین محلی‌ام ملاقات کردم. ما در طول بیش از 20 سال گذشته، در جریان آزار و اذیت پیروان این روش به‌دست حزب کمونیست چین (ح‌.ک.چ)، سختی‌های زیادی را پشت سر گذاشتیم. مخصوصاً برای او سخت بوده است، زیرا علاوه‌بر آزار و اذیت به‌دست ح‌.ک.‌چ، دچار حملات شدید آسم هم می‌شد.

گائو خودش را بررسی می‌کرد تا ببیند که آیا می‌تواند وابستگی‌هایی را که رها نکرده بود شناسایی کند و اغلب مشکلاتش را با سایر تمرین‌کنندگان در میان می‌گذاشت. او متوجه شد که ذهنیت رقابت‌طلبی دارد و به منافع شخصی وابسته است. او تلاش زیادی کرد تا افکار درستش را تقویت و این وابستگی‌ها را رها کند. اما وضعیت سلامتی او در طول سال‌ها بهبود چندانی پیدا نکرد و احساس ناامیدی داشت.

دو سال پیش، گائو در یک بازداشتگاه به‌طور غیرقانونی تحت بازداشت قرار گرفت. او پس از آزادی، به سایر تمرین‌کنندگان گفت که از همکاری با نگهبانان درحالی‌که تحت فشار بود بسیار پشیمان است. او به‌محض اینکه به خانه رسید، یک اظهاریه رسمی به وب‌سایت مینگهویی ارسال کرد.

گائو چند روز پیش به خانه‌ام آمد و به من گفت که حملات آسمش بدتر شده است. احساس می‌کرد دلیلش این است که برخی از کارهای بدی را که در گذشته انجام داده بود، فاش نکرده بود. بنابراین اظهاریه رسمی دیگری نوشت و از من خواست قبل از ارائه آن به وب‌سایت مینگهویی، به آن نگاهی بیندازم.

اظهاریه‌اش با کلمه پشیمانی شروع می‌شد که سه بار نوشته شده بود و بعد از هریک از آن‌ها علامت تعجب گذاشته شده بود. می‌دانستم که او باید از ته قلبش احساس پشیمانی عمیقی کرده باشد، اما به او گفتم که نیازی به ابراز پشیمانی نیست. فقط باید به‌وضوح توضیح دهد که چه اشتباهی انجام داده است، مشکلات شین‌شینگ خود را شناسایی کند و تصمیم بگیرد که آن‌ها را اصلاح کند.

گائو دو روز بعد برگشت. خیلی رنگ‌پریده به نظر می‌رسید و نفسش تنگ می‌شد. «آسم من حتی بدتر شده است و واقعاً نگران هستم. از مرگ نمی‌ترسم، اما نمی‌خواهم فالون دافا را بد جلوه دهم. دوستان و خانواده‌ام می‌دانند که من تمرین می‌کنم، و اگر بمیرم چه فکری می‌کنند؟» هنگام صحبت صورتش غمگین بود.

او از من خواست که جدیدترین هفته‌نامه مینگهویی را برایش دانلود کنم، زیرا اینترنت او به‌درستی کار نمی‌کرد. درحالی‌که داشتم آن را دانلود می‌کردم، از من خواست بررسی کنم که آیا جدیدترین «اظهاریه رسمی» او منتشر شده است یا خیر. این کار را کردم، اما فقط یکی را که او سال قبل ارسال کرده بود دیدیم.

درکم هنگام کمک به تمرین‌کننده دیگر

او از من خواست ببینم که آیا اظهاریه‌ای را که در سال 2007 ارائه کرده بود منتشر شده است یا خیر. نتوانستم آن را پیدا کنم - فقط اظهاریه‌ای را که در سال 2008 ارسال کرده بود، پیدا کردم. ناگهان فهمیدم که چرا او در تمام این سال‌ها از حملات آسم رنج می‌برد.

با اشتیاق گفت: «به من بگو.»

«در طول سال‌ها، هر از گاهی "اظهاریه‌‌ای رسمی" ارائه ‌دادی و همچنین بارها و بارها دچار حملات آسم شدی، درست است؟»

او با تعجب پرسید: «بله، اما این به چه معناست؟»

«تمرین‌کنندگان آن اظهاریه‌ها را می‌نویسند، زیرا تحت فشار، برخلاف وجدان خود تسلیم شدند و به نگهبانان گفتند که تمرین فالون دافا را کنار خواهند گذاشت. سپس از استاد می‌خواهند که آن‌ها را ببخشند و می‌گویند که به تمرین ادامه می‌دهند. اظهاریه‌های رسمی‌ای که آن‌ها می‌نویسند قول‌هایی به استاد هستند، درست است؟» او حرفم را تأیید کرد.

«اما، آن‌ها بارها به قول‌ خود عمل نکردند و بارها اظهاریه نوشتند. تو هم همین کار را کرده‌ای. اگر استاد همین‌جا ایستاده بودند و از تو می‌پرسیدند که چه زمانی می‌توانی در آزمون موفق شوی، و آیا استاد این بار می‌توانند به اظهاریه رسمی‌ات اعتماد کنند، چه می‌گفتی؟» گائو نمی‌توانست به سؤال من پاسخ دهد و شرمنده به نظر می‌رسید.

پرسیدم: «در تزکیه، اگر ما مدام در آزمون‌ها شکست بخوریم، به این معنی است که در آن زمینه‌ها پیشرفت نکرده‌ایم. سال‌ها گذشته و زمان گرانبهای زیادی هدر رفته است. اگر درباره مسائل حیاتی به اشتباهات مشابه ادامه دهیم، تزکیه ما با شکست روبرو خواهد شد. آیا تلاش‌های ما در این سال‌ها بی‌نتیجه نمی‌ماند؟»

«از زمانی که تزکیه در دافا را شروع کردیم، ازطریق آموزه‌های فای استاد آموختیم که باید خود را با رهاکردن شهرت و نفع شخصی، و زندگی و مرگ، اصلاح کنیم. اما آیا واقعاً بعد از این‌همه سال این چیزها را رها کرده‌ایم؟ تو الان تقریباً 70ساله هستی و من 50 سال دارم. ما خیلی چیزها را پشت‌سر گذاشته‌ایم. باید از خودمان بپرسیم که چه وابستگی‌هایی را رها نکرده‌ایم. آیا آن‌ها آسایش مادی، وابستگی عاطفی به خانواده‌مان و دیگران هستند؟»

«در چین امروزی، میانگین طول عمر حدود 75 سال است، اما بسیاری از مردم، عمدتاً به‌دلیل وضعیت نامناسب سلامتی، آنقدر عمر نمی‌کنند. استاد طول عمر تمرین‌کنندگان واقعی دافا را افزایش داده‌اند، اما این زمان طولانی برای تزکیه ماست. چه اتفاقی می‌افتد اگر در آزمون‌های مسائل مهم رد شویم؟ نیروهای کهن از نزدیک ما را زیر نظر دارند و وقتی ببینند که ما بارها و بارها اظهاریه‌های جدی می‌نویسیم و استاد را فریب می‌دهیم و می‌بینند که بدون هیچ تلاشی برای بهبود خودمان، همان رفتار گذشته را داریم چه می‌کنند؟»

درحالی‌که این را می‌گفتم، احساس می‌کردم که نه‌تنها به گائو یادآوری می‌کنم، بلکه همان سؤالات را از صمیم قلب از خودم هم می‌پرسم.

«اصلاح فا تا به امروز پیشرفت کرده است و می‌تواند در هر زمانی پایان یابد. ما می‌توانیم این را از طریق تغییرات در جامعه عادی نیز ببینیم. اگر استاد بگویند که اصلاح فا فردا به پایان می‌رسد، تعجب نمی‌کنم. تنها حسرت و اضطرابی که احساس می‌کنم این است که هنوز وابستگی‌های بشری زیادی دارم که نمی‌توانم آن‌ها را رها کنم. بنابراین، هر آزمونی که اکنون با آن روبرو می‌شویم، احتمالاً آخرین فرصتی است که داریم. دیگر نباید آسان بگیریم، زیرا فرصت‌هایی که درحال‌حاضر داریم واقعاً اندک است.» وقتی این کلمات را می‌گفتم قلبم خیلی سنگین شده بود.

«یک اظهاریه رسمی به معنای دادن قولی به استاد است. این باید "صادقانه و مستند" باشد، و چنین اظهاریه‌ای فقط یک بار می‌تواند انجام شود. بهتر است اصلاً مجبور به ارائه چنین اظهاریه‌ای نباشیم. ما آن‌ها را فقط زمانی می‌نویسیم که به‌دلیل درک و رفتار ضعیف خود نتوانستیم الزامات فا را برآورده کنیم. استاد بی‌نهایت نیک‌خواه هستند و ما را رها نکرده‌اند. استاد به ما فرصت دیگری داده‌اند تا خودمان را اصلاح کنیم. هرگز نباید با سستی، از نیک‌خواهی استاد استفاده کنیم. باید مسئولیت خودمان را بپذیریم، زیرا تعداد فرصت‌های ما درحال کاهش است.»

«اظهاریه‌های رسمی‌ای را که نوشتی و آسمت را فراموش کن. گذشته‌ها گذشته، آنچه را که استاد گفته‌اند هر روز در ذهن داشته باش و آنچه را که استاد به ما گفته‌اند انجام بده. هر روز ارزشمند است و ما نباید دوباره سستی کنیم. باید تا پایان اصلاح فا، به بهبود خود ادامه دهیم.»

وقتی صحبتم تمام شد نفس عمیقی کشیدم، انگار کار مهمی انجام داده بودم و خیالم راحت شد.

گائو با جدیت گفت: «الان متوجه شدم. احساس می‌کنم استاد ازطریق حرف‌های تو به من اشاره کردند. استاد باید خیلی نگران وضعیت تزکیه من باشند!»

«بله، من هم همین احساس را دارم. استاد این فرصت را فراهم کرده‌اند تا بتوانیم تجربیاتمان را با هم به اشتراک بگذاریم و پیشرفت کنیم.»

درست در آن زمان متوجه شدم که رنگ گائو به‌تدریج گلگون شد و تنفسش با سختی و رنج کمتری همراه بود. این را به او گفتم و او با خوشحالی گفت: «حق با توست. می‌توانم آن را احساس کنم! ناراحتی در گردن و گلویم از بین رفته است.»

پس از رفتن گائو، احساس کردم که بسیاری از عناصر ناخالص از بدنم حذف شده‌اند و در حالتی از احساس پاکی، آرامش و راحتی فرو رفتم.

من صحبت کردن را دوست دارم و درک خوبی از اصول فا دارم. بنابراین وقتی با هم‌تمرین‌کنندگان صحبت می‌کنم، وقتی می‌بینم چیزی مطابق میل من نیست، تمایل دارم صدایم را بالا ببرم و سرسخت باشم یا آن‌ها را مورد انتقاد یا سرزنش قرار دهم و در لحن صدایم، مهربانی وجود ندارد. تمرین‌کنندگان اغلب می‌گویند که صحبت‌ با من استرس‌زاست. اما امروز با وجود اینکه از گائو سؤال پرسیدم، احساس کردم هرچه گفتم به نفع او و از اعماق قلبم بود. همزمان، همان سؤالاتی را که از او پرسیدم، از خودم هم پرسیدم و از صمیم قلب امیدوار بودم که هر دو ما بهتر تزکیه کنیم. از استاد به‌خاطر نیک‌خواهی بیکرانشان و اینکه ما را نجات می‌دهند بی‌نهایت سپاسگزارم.

مطالب فوق درک و تجربیات من در سطح کنونی‌ام هستند. لطفاً به هر چیزی که با فا مطابقت ندارد اشاره کنید.