(Minghui.org) من در دهه ۱۹۶۰، در یک منطقه روستایی در چین به‌دنیا آمدم و در سال ۱۹۹۸، تمرین فالون دافا را شروع کردم. سالم شدم، اما برای مدتی طولانی در مصیبت‌های خانوادگی دست و پا می‌زدم. نهایتاً متوجه شدم که بسیاری از مسائل ناشی از وابستگی اساسی من به آرزوی یک زندگی خوب است.

مشکلات خانوادگی

من آرزوی یک ازدواج عاشقانه را داشتم. به حرف شوهرم گوش دادم و هر کاری را که او می‌خواست انجام می‌دادم. به کارهای خانه رسیدگی می‌کردم و بچه‌ها را بزرگ می‌کردم. در خانه، در مزارع و در کوه، همه کارها را به‌تنهایی انجام می‌دادم. پس از شروع تمرین فالون دافا، به‌ندرت فا را مطالعه می‌کردم، بنابراین نمی‌دانستم چگونه به‌طور محکم تزکیه کنم.

یک سال بعد، حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) شروع به آزار و شکنجه فالون دافا کرد. شوهرم از تزکیه من حمایت نکرد. در سال ۲۰۰۰، برای اعتباربخشی به فا به پکن رفتم. بعد از اینکه پلیس محلی مرا به خانه برد، شوهرم مخالفتش را با تزکیه‌ام تشدید کرد.

او در یک واحد نظامی کار می‌کرد، بنابراین خیلی تحت فشار بود. او مرا تهدید به طلاق کرد، اما بعد از اینکه دید به دافا اعتقاد راسخ دارم، از مطرح کردن آن صرف‌نظر کرد. گرچه به تمرین ادامه دادم، اما من و شوهرم در یک جنگ سرد بودیم، زیرا فا را به‌خوبی مطالعه نمی‌کردم و هیچ ایده‌ای درباره بهبود وضعیت خانوادگی‌ام نداشتم.

یادگیری از درس‌ها

در سال ۲۰۱۲، با شوهرم برای تجارت به شهر رفتم و متوجه شدم که او رابطه نامشروع داشته است. احساس کردم آسمان روی سرم خراب شده است. با او مهربانانه رفتار کردم، اما او به من و خانواده‌مان خیانت کرد. وابستگی‌هایم به حسادت، دعوا، منافع شخصی و رنجش از کنترل خارج شد. می‌دانستم که یک تزکیه‌کننده باید این وابستگی‌های بشری را رها کند، اما طی چند سال بعد، مدام او را سرزنش می‌کردم.

علیه رهبر سابق چین، جیانگ زمین، شکایت کردم و در سال ۲۰۱۵، به‌طور غیرقانونی به‌مدت هفت روز در بازداشت بودم. هنوز متوجه نبودم که رابطه خانوادگی خوبی برقرار نکرده‌ام، بنابراین شیطان بهانه‌ای برای سوء‌استفاده از شکاف‌هایم داشت. درسال ۲۰۱۷، یک فرد شرور برایم پروند‌ه‌سازی کرد و به‌مدت دو سال زندانی شدم. استاد بارها از من محافظت و مرا آگاه کردند. متوجه شدم که به‌ندرت فا را مطالعه می‌کنم، بنابراین نمی‌دانستم چگونه تزکیه کنم. مورد آزار و شکنجه قرار گرفتم، زیرا نمی‌دانستم در درگیری‌های خانوادگی چگونه به ‌درونم نگاه کنم و سال‌ها از شوهرم متنفر بودم.

ازبین بردن وابستگی‌های بشری‌ام

در سال ۲۰۱۹، از زندان آزاد شدم. بعد از اینکه به خانه برگشتم، شوهرم از من خواست که پیش او بمانم، اما دیگر به من اجازه نداد که در کار او مشارکت کنم و هیچ پولی به من نمی‌داد. احساس استرس می‌کردم، زیرا همسایه‌ها، اقوام و دوستانم به‌طرز عجیبی به من نگاه می‌کردند. خوشبختانه، دو دخترم می‌دانستند فالون دافا خوب است و از نظر مالی به من کمک می‌کردند.

متوجه شدم که باید فا را زیاد مطالعه کنم تا از این وضعیت نابسامان خلاص شوم. با افزایش زمان مطالعه آموزه‌ها، استاد نکات زیادی را به من تذکر دادند و فهمیدم که وابستگی اساسی من آرزوی یک زندگی خوب است و باید از این وابستگی بشری رها شوم. به‌تدریج با فرستادن افکار درست شروع به رسیدگی به مصیبت‌های خانواده‌ و انتقادهای اطرافیانم کردم و رابطه بین خانواده و تزکیه را اصلاح کردم.

گرچه شوهرم سعی کرد شرایطی برایم فراهم کند، اما فهمیدم که هم‌تمرین‌کنندگان باید نقش‌های کلیدی را ایفا کنند و زندگی ما نمی‌تواند ازسوی افراد عادی برنامه‌ریزی شود. مسیر تزکیه مرا استاد نظم و ترتیب داده‌اند، بنابراین اولویت اصلی من پیروی از راهنمایی‌های استاد برای انجام سه کار است، ازجمله مطالعه فا، روشنگری حقیقت درباره فالون دافا برای مردم و فرستادن افکار درست.

بعد از اینکه متوجه نقشم به‌عنوان یک تمرین‌کننده شدم، استاد اشارات زیادی درمورد شوهرم به من دادند و متوجه شدم که او به من فرصت‌های تزکیه می‌دهد. دخترم نیز به من گفت که از کتاب‌های دافا محافظت می‌کند. بسیار سپاسگزار بودم، زیرا گرچه او در ابتدا از تمرین من حمایت نکرد، اما در لحظه حساس، صحیح‌ترین تصمیم را گرفت و از کتاب‌های دافا محافظت کرد. پس از به‌دست آوردن درک عمیق‌تر از فا، به‌تدریج ماهیت مصیبت خانواده‌ام را درک کردم. معتقدم که شوهرم نقشی در کمک به من در ازبین بردن وابستگی‌هایم، بهبود شخصیتم، رها کردن شهرت، سود و عواطف در هنگام درگیری‌ها و رهایی از خواسته‌های بشری داشت.

در سال ۲۰۲۰، شروع به مراقبت از مادرشوهرم کردم. کار آسانی نبود و آن فرصت‌های زیادی برای بهبود شخصیتم به من داد. به‌عنوان یک تمرین‌کننده، با افکار درست با او رفتار خوبی داشتم. ازطریق مهربانی من، او و فرزندانش دیدند که فالون دافا خوب است. شوهرم گفت: «اگر تمرین دافا را کنار می‌گذاشتی، با مادرم این‌طور رفتار نمی‌کردی.» سایر فرزندان مادرشوهرم حقایق دافا را از من شنیدند و بیشتر آن‌ها از ح.ک.چ و سازمان‌های آن خارج شدند. آن‌ها مقالات جدید استاد را نیز خواندند.

اکنون هر روز بیشتر وقتم را به مطالعه فا در خانه می‌گذرانم، از مادرشوهر و خانواده‌ام به‌خوبی مراقبت می‌کنم، و بیرون می‌روم تا حقایق دافا را برای مردم روشن کنم. روابط خانوادگی من اکنون هماهنگ است و محیط تزکیه‌ام نیز بهبود یافته است.

در این بیش از ۲۰ سال پرفرازونشیب، به‌خاطر حمایت و راهنمایی استاد، به پیشرفت در مسیر تزکیه‌ام ادامه دادم. هنوز قصورهای زیادی دارم. باید در مسیر باقیمانده تزکیه‌ام به‌خوبی عمل کنم تا بتوانم شایسته نیک‌خواهی استاد باشم.