(Minghui.org) یویو ششساله است و والدینش تمرینکنندگانی هستند که بهدلیل آزار و شکنجه، مدتی این تمرین را کنار گذشته بودند، اما درنهایت آن را از سر گرفتند. یویو با راهنمایی مادربزرگ مادریاش شروع به تمرین فالون دافا کرد. مادربزرگش به او یاد داد که چگونه پنجمین تمرین فالون دافا، مدیتیشن نشسته، را انجام دهد و در وضعیت لوتوس کامل (نشستن درحالیکه هر دو پا به حالت ضربدر روی هم قرار دارند) بنشیند.
استاد به یویو چشم آسمانی عطا کردند. او میتوانست با بسیاری از چیزهای اطراف خانه ازجمله ساعت، کامپیوتر، اتومبیل و گلها ارتباط برقرار کند. استاد بدن یویو را نیز پاکسازی کردند. قبل از تزکیه در فالون دافا، رفتن به بیمارستان، مراجعه به پزشکان، مصرف داروها و تزریق دارو بخشی از زندگی روزمره او بود. یویو مدتی پس از شروع تزکیه، متوجه لکههای قرمزی روی پوستش شد. مادربزرگش میگفت: «اینها مواد بدی هستند که از بدنش خارج میشوند.» ظاهراً یویو پس از هشت ماه تزکیه، به فردی متفاوت تبدیل شد. سپاسگزاریم استاد بزرگوار.
مادربزرگ یویو یک نسخه از جوآن فالون، متن اصلی فالون دافا، و هنگ یین را خرید. یویو و والدینش یک گروه مطالعه سهنفره فا راهاندازی کردند و هر شب فا را مطالعه میکردند. او صرفاً با گوشدادن به والدینش که فا را مطالعه میکردند شروع کرد و سپس بهآرامی شروع به دنبالکردن حروف چینی کرد و چند صفحه را با مادرش میخواند. استاد به یویو یک چشم آسمانی زیر چشم چپش دادند و قلب یویو تحت تأثیر آن قرار نگرفت.
استاد همچنین به یویو یک جفت بال سفید و بزرگ در بُعدهای دیگر دادند. بالهای او با بهبود تزکیهاش، بزرگتر میشدند. او گفت: «مادر، با شنیدن صدای استاد در موسیقی تمرین، بالهایم باز میشود. آن مانند طلا میدرخشد و تصاویر بسیار زیبایی را روی بالهایم میبینم. شگفتانگیز است.»
یویو انجام تمرینات فالون دافا را دوست ندارد. یک بار که توانست آنها را انجام دهد، متوجه شد که پشت سرش هالهای با شش وجه وجود دارد و روی یک نماد فالون و ابر خوشیمن قدم گذاشت. مادرش توضیح داد که این نوعی تشویق از جانب استاد است. یویو گفت که استاد به او، ابزارهای جادویی زیادی برای نجات مردم دادهاند و همه این ابزارها در یک گل نیلوفر طلایی نگهداری میشوند. وقتی یویو تمام این ابزارهای جادویی را به دست آورد، قلبش هرگز تحت تأثیر قرار نگرفت. معلوم شد که مادرش درخصوص این ابزارها کنجکاو است. او بهتدریج با مطالعه فا، این وابستگی را از بین برد.
یویو یک بار گوجهفرنگیای را خورد که روی درخت انگور رشد کرده بود و گفت که همچنین او را در بُعد دیگری با یک درخت تاک پیچیده بودند. مادرش از این واقعیت آگاه شد که تاک یکی دیگر از ابزارهای جادویی است که استاد به یویو دادهاند تا افراد بد را از بین ببرد. مادرش به او گفت: «استاد ابزارهای جادویی زیادی به تو دادهاند و آنها برای کمک به استاد در ازبین بردن شیطان هستند.» یویو و مادرش شروع به فرستادن افکار درست کردند. در ابتدا، یویو راه درست استفاده از شمشیر جادوییاش را نمیدانست. او از استاد کمک خواست و بلافاصله بسیاری از شیاطین را از بین برد. یویو یاد گرفت که چگونه از شمشیر جادویی قدرتمند خود استفاده کند و میتواند همه شیاطین را از بین ببرد.
وقتی مادر یویو نمیتوانست وبسایت مینگهویی را باز کند، یویو تمام شیطانها را در یک کیسه جادویی میگرفت و آنها را از بین میبرد.
استاد موضوع ایمنی را نیز مطرح کردهاند. یویو در بُعدهای دیگر دید که یک دوربین نظارتی در خانهاش وجود دارد و با تبر جادویی، دوربین را تکهتکه کرد.
یویو همچنین استانداردهای یک تمرینکننده فالون دافا را در مدرسه رعایت میکند. او از اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری پیروی میکرد. یک بار درحالیکه با دوستانش بازی میکرد ناراضی بود. بلافاصله متوجه شد که این وابستگی حسادت است و بلافاصله آن را از بین برد. او تجربیات تزکیهاش را با مادرش در میان میگذاشت. اغلب میتوانست وابستگیاش را پیدا و خودش را اصلاح کند.
مادربزرگ مادری او گفت: «یویو اکنون کودکی متفاوت است. او قبلاً خودخواه و لجباز بود، اما اکنون نوعدوست و مطیع شده است.»
استاد خرد یویو را باز کردند، بنابراین او در تلاشهای آکادمیک خود، نواختن پیانو و طراحی، سرآمد شد. اغلب مورد تمجید معلمان قرار میگیرد. یویو گفت که خجالتی است و دوست ندارد از او تمجید شود. مادرش گفت: «مورد تحسین قرارگرفتن به این معنی است که مردم دافا را تأیید میکنند و میدانند که فالون دافا خوب است. قلبت نباید از این تحسینها تکان بخورد.»
استاد همچنین به یویو مادر واقعیاش را نشان داد که با آغوش باز از او استقبال کرد و به او گفت که به خانه واقعیاش بازگردد.
یک بار که پسرعموی یویو شب را در خانه آنها ماند او نمیخواست پسرعمویش برود. او ناراحت بود و در اتاقش پنهانی گریه میکرد. مادر یویو متوجه شد و تجربیات تزکیهاش را با او به اشتراک گذاشت. یویو تصدیق میکند که وابستگی شدیدی به احساسات دارد و باید آن را رها کند. او آن شب خواب خواهرش را در آسمان دید. خواهر آسمانی پرسید که آیا تمرینات را خوب انجام میدهد یا خیر. یویو خیلی خجالت میکشید که جواب بدهد، چون تمرینات را خوب انجام نمیداد. او به خواهر آسمانیاش گفت که پنج مجموعه تمرین را بهخوبی انجام خواهد داد. خواهر آسمانیاش همچنین به او گفت: «هشت روز همراهت خواهم بود و اگر در تزکیه کوشا بودی، دو روز دیگر خواهم ماند.»
خواهر آسمانیاش هنگام انجام تمرینات مراقب یویو بود و حالتهای دست لوتوس او را در هنگام فرستادن افکار درست اصلاح میکرد. وابستگی احساسات او با رفتن خواهر آسمانی از بین رفت.
والدین یویو یک بار بر سر یک موضوع بیاهمیت با هم دعوا کردند. بدن قانون استاد به یویو، درباره او و پدر و مادرش گفت. هر کودک و والدینش یک توپ کامل را تشکیل میدهند و توپی که یویو و والدینش شکل میدهند از اکثر توپهای دیگر درخشانتر است. این توپ زمانی که آنها با اژدهای شرور قرمز میجنگیدند از آسمان به زمین فرود آمد. درنتیجه، یویو و والدینش در این دوره زندگی به یک خانواده تبدیل شدند. یویو همچنین گفت که هر کودکی برای کسب دافا به زمین فرود آمد و بیشتر این کودکان در دنیای بشری گم شدهاند. یویو احساس خوشبختی میکند که فا را به دست آورده است. او همچنین هر بار که پدر و مادرش دعوا میکردند، ترکهایی روی توپ میدید. ترکها از توپ کنده میشدند و برگشتناپذیر بودند. فقط اگر پدر و مادرش برای مدتی طولانی دعواهایشان را کنار میگذاشتند، توپ قابلتعمیر میبود. والدینش متوجه شدند که هنوز کاستیهای زیادی دارند و باید خودشان را اصلاح کنند. یویو همچنین دید که مادرش هنوز تحت آموزههای القائی حزب کمونیست چین است. مادرش متوجه کمبودهای خود شد. او شروع به گوشدادن به فایلهای صوتی نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست و برنامههایی کرد که درباره ازبینرفتن ح.ک.چ صحبت میکردند.
استاد این صحنههای معجزهآسا از بُعدهای دیگر را آشکار کردند و همین امر باعث شد بسیاری از اعضای خانوادهاش که در اصل در تزکیه کوشا نبودند، در تزکیه استوارتر شوند.
استاد بزرگ و نیکخواه، سپاسگزاریم که ما را نجات دادید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.