(Minghui.org) یک روز برای خرید سبزی به بازاری رفتم که کمتر به آن سر میزدم. برای اینکه بیشتر از اسکناسهای روشنگری حقیقت (اسکناسهایی که اطلاعاتی درباره فالون دافا رویشان چاپ شده است) برای خرید استفاده کنم، سعی کردم از غرفههای مختلف سبزیجات بخرم. وقتی به وسط بازار رسیدم، زن میانسالی را دیدم که سرش پایین بود و سبزیها را مرتب میکرد. فکر کردم که گریه میکند، اما بعد از نگاهی دقیق فهمیدم که عضلات سمت چپ صورتش تکان میخورد، مدام پلک میزد و گوشههای دهانش مرتب میلرزید. بهنظر میرسید که در کنترل حرکات صورتش مشکل دارد. در طول چند دقیقهای که به او توجه کردم، سمت چپ صورتش مدام دچار کشش و لرزش میشد، سمت راست صورتش صاف بهنظر میرسید، درحالیکه سمت چپ چروک بهنظر میرسید. درنتیجه دهان و چشمانش کج شده بود. احساس همدردی و ترحم نسبت به او داشتم و فکر کردم: «امروز باید کمکش کنم.»
از او پرسیدم: «صورتت چه مشکلی دارد؟» او گفت که این اسپاسم (گرفتگی عضلات) صورت است که سالها روشهای مختلفی را برای درمانش امتحان کرده است. اما آن بهتر نشد و درنتیجه او دلسرد شد. گفتم: «من راهی برای کمک به تو دارم. دو جمله به تو میگویم که بسیار مؤثر است. آیا میخواهی آن را امتحان کنی؟»
او گفت: «البته.» از او پرسیدم که آیا در دوران دبستان، شال قرمز [که بچهها در پیشگامان جوان دور گردن میبندند] به دور گردنش آویخته بود؟ پاسخش مثبت بود. سپس پرسیدم که آیا هرگز به لیگ جوانان [یکی از سازمانهای جوانان حزب کمونیست چین (ح.ک.چ)[ پیوسته است؟ پاسخش منفی بود.
گفتم: «تو به پیشگامان جوان پیوستی، یعنی به سازمان ملحد ح.ک.چ پیوستی. حالا یک علامت چکش و داس روی پیشانیات وجود دارد. اگر از پیشگامان جوان خارج شوی و هرگز نخواهی دیگر بخشی از آن باشی، علامت چکش و داس پاک میشود و خدایان و بوداها از تو محافظت میکنند. و به تو کمک میکنند تا از بلایا و مشکلات خلاص شوی. بیماریات نیز بهتدریج بهتر خواهد شد.»
او بدون تردید گفت: «بسیار خوب، از آن خارج خواهم شد!» به او گفتم که این تصمیم عالی است.
در این هنگام، زن دیگری برای خرید سبزی آمد و من در کنار، منتظر ماندم. صاحب غرفه سبزیجات هنگام فروش محصولاتش گفت: «اوه، خیلی احساس راحتی دارم. حسی که سالها نداشتم. وای، اکنون چشمانم باز میشوند و وضعیت چهرهام دیگر چندان ناراحتکننده نیست.» وقتی دوباره به او نگاه کردم، مات و مبهوت ماندم. سمت چپ صورتش کاملاً صاف بود، دیگر مدام پلک نمیزد و گوشههای دهانش لرزش نداشت. دیدم به من لبخند میزند و با هیجان گفت: «چشمانم باز است! چشمانم خیلی باز شده! چشمانم کاملاً باز است!» او آن را بارها و بارها گفت.
البته چشم چپش آنقدر باز نبود و از چشم راست سالمش کوچکتر بود. دلیلش این بود که چشم چپ او سالها فشرده شده بود و باعث شده بود پلک چپش کمی کوچک شود. او معمولاً چیزها را از شکاف بین پلکهایش میدید، اما حالا میدان دیدش بازتر شده بود. به همین دلیل احساس میکرد که چشمانش کاملاً باز شده است. خیلی هیجانزده بود و گفت: «اوه، بیش از 10 سال است که با این بیماری، به بیمارستانهای زیادی رفتهام و همه راههای ممکن، ازجمله طب چینی و غربی، طب سوزنی و فیزیوتراپی را امتحان کردهام، اما هیچ تأثیری نداشته است. امروز آنچه را که به من گفتی پذیرفتم و فوراً بهتر شدم. بدون خرج کردن یک یوان بهتر شدم! خیلی ممنونم!»
گفتم: «نباید از من تشکر کنی. همه اینها را استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا، انجام دادند. اگر میخواهی از کسی تشکر کنی، از استادمان تشکر کن!» او بهسرعت به استاد گفت: «متشکرم، استاد.»
به او گفتم که حادثه خودسوزی میدان تیانآنمن یک صحنهسازی بود که بهدقت توسط ح.ک.چ طراحی شد، و اینکه افردی که خود را به آتش کشیدند، تمرینکننده فالون دافا نبودند. آنها از طرف ح.ک.چ استخدام شدند تا برای عکس گرفتن به میدان تیانآنمن بروند. در ادامه گفتم: «بنابراین به شما میگویم، فالون دافا عالیست! اگر هر روز عبارات "فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است" را تکرار کنی، از برکت و رحمت برخوردار خواهی شد.» بروشور روشنگری حقیقت را به او دادم تا بتواند درباره فالون دافا بیشتر بیاموزد. شوهرش که در کنارش ایستاده بود، پس از مشاهده تغییرات نتوانست خوشحالیاش را پنهان کند.
زنی که سبزی میخرید نیز از من مطالبی برای روشنگری حقیقت خواست، زیرا او با چشمان خودش شاهد معجزه کسب برکت ازطریق خروج از ح.ک.چ و سازمانهای جوانان آن بود. سپس او نیز از حزب خارج شد.
من چند نوع سبزی خریدم و صاحب غرفه اصرار داشت که پول ندهم. گفتم: «باید پول آن را بپردازم. ما تمرینکنندگان فالون دافا هرگز از دیگران سوءاستفاده نمیکنیم.» درنهایت او را متقاعد کردم که پول را بگیرد.
راستش را بگویم من هم کاملاً شوکه شدم. معتقد بودم که تکرار این دو عبارت فرخنده میتواند بیماریها را فوراً درمان کند، اما درمورد تأثیر فوری بهبودی از یک بیماری، پس از خروج از ح.ک.چ تردید داشتم. مقالاتی درمورد افرادی وجود داشت که بلافاصله پس از خروج از ح.ک.چ، از کمردرد بهبود یافتند، اما من همچنان کمی تردید داشتم. اما آن روز با چشمان خودم شاهد تغییراتی جادویی بودم که از صمیم قلب متقاعدم کرد که «خروج از ح.ک.چ برای شخص برکت به ارمغان میآورد!»
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.