(Minghui.org) زندان جیدونگ در استان هِبی، در شهر تانگشان واقع شده و در نزدیکی یک میدان بزرگ نمک قرار دارد که شامل برکههای نمک بیپایان و تودههای نمک با اندازههای گوناگون است. در اطراف آن درختی وجود ندارد و فقط تیرهای برق دیده میشود. هر کسی که در نزدیکی این زندان قدم بزند از فاصله دور بهوضوح قابلمشاهده است.
این زندان در مارس۱۹۵۶ ساخته شد و پیشتر با نام اردوگاه کار اجباری شماره یک استان هِبی شناخته میشد. سپس بین مه۱۹۹۵ تا اوت۲۰۱۱، زندان جیدونگ نام گرفت و از اوت۲۰۱۱، بهعنوان شعبه جیدونگ اداره زندانهای استانی هِبی تغییر نام یافت.
از زمانی که حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آزار و شکنجه فالون گونگ را در ژوئیه۱۹۹۹ آغاز کرد، بسیاری از تمرینکنندگانِ مرد فالون گونگ پس از صدور حکمشان، به زندان جیدونگ فرستاده شدند. نزدیک به ۳۰ تمرینکننده در این زندان، براثر آزار و شکنجه جان خود را از دست دادهاند.
هدف آزار و شکنجه
ح.ک.چ تمرینکنندگان فالون گونگ را فقط با یک هدف مورد آزار و شکنجه قرار میدهد؛ «تبدیل» آنها و واداشتنشان به انکار ایمانشان. زندان جیدونگ همواره در این آزار و شکنجه مشارکت داشته و تجربههای خود را بهطور فعال با سایر زندانها در میان میگذارد.
بخش آموزشِ شعبه جیدونگِ اداره زندانهای استانی هِبی درواقع مسئولیت هدایت و مدیریت بخش آموزشِ هر زندان زیرمجموعهاش را برای اجرای کار «تبدیل» برعهده دارد.
بخش چهارمِ شعبه جیدونگ بهعنوان مرکز آموزش ورودی عمل میکند. زندانیان عادی و تمرینکنندگان معمولاً ابتدا در این بخش حبس میشوند تا مراحل پذیرش را طی کنند. سپس برای چندین ماه در تیمهای ۱ یا ۲ بخش چهارم، تحت آموزش و مدیریت پشت درهای بسته قرار میگیرند که شامل ارعاب و آموزش قوانین زندان است.
پس از ورود تمرینکنندگان به تیم پذیرش، زندانیانی برای نظارت بر آنها گمارده میشوند. برخی از تمرینکنندگان هر روز به بخش آموزش برده میشوند تا ویدئوها یا مقالات افتراآمیز علیه فالون گونگ را تماشا یا مطالعه کنند. یک همدست بهعنوان مربی در زندان فعالیت میکرد و به نگهبانان در «تبدیل» تمرینکنندگان کمک میکرد.
تمرینکنندگانی که پس از یک ماه در ایمان خود دچار تزلزل نشوند، برای آزار و شکنجه بیشتر به تیم مدیریتِ سختگیرانه فرستاده میشوند.
زندان، بستگان و دوستانِ تمرینکنندگان را به زندان میآورد تا تلاش کنند آنها را «تبدیل» کنند. آقای وانگ ویچائو از پکن، به سه سال زندان محکوم و بعداً در بخش پنجم حبس شد. زمانی که در بخش چهارم بود، زندان مادرش را به آنجا آورد تا با فشار روانی او را وادار کند ایمانش را انکار کند.
برخی از تمرینکنندگان، برای آزار و شکنجه شدن بیشتر به تیم پذیرش بازگردانده میشوند. نگهبانان ابتدا میکوشند با تاکتیکهای نرم، تمرینکنندگان را متقاعد کنند که ایمانشان را رها کنند. اگر این روش مؤثر نباشد، به راههای خشونتآمیز متوسل میشوند.
اگر بخش چهارم بتواند تمرینکنندهای را «تبدیل» کند، پاداش مالی کلانی دریافت میکند. سایر بخشها فقط ۲۰هزار یوان نقدی میگیرند.
نگهبانانی که تحصیلات بالاتری دارند، بهطور ویژه تمرینکنندگانی را هدف قرار میدهند که دارای تحصیلات بالا هستند؛ سایر نگهبانان مأمور میشوند از خشونت فیزیکی علیه تمرینکنندگان استفاده کنند. همچنین برخی زندانیان برای اعمال خشونت فیزیکی بر تمرینکنندگان منصوب میشوند.
مدیر زندان یا نگهبانان باسابقه معمولاً مستقیماً در سوءرفتارها شرکت نمیکنند، اما مرتباً با تمرینکنندگان صحبت میکنند تا آنها را وادار به انکار ایمانشان کنند. اگر در «تبدیل» تمرینکنندگان موفق نشوند، بخش آموزش مداخله میکند یا نگهبانان زندانیان را تحریک میکنند تا تمرینکنندگان را شکنجه دهند.
بیمارستانهای زندان نیز در آزار و شکنجه نقش دارند. پزشکان زندان و دستیاران آنها (زندانیانی که برای کمک به پزشکان منصوب شدهاند) مسئول خوراندن اجباری تمرینکنندگان هستند.
روند نظاممند آزار و شکنجه
تمرینکنندگان مرد فالون گونگ که از سوی دادگاههای مختلف استان هِبی، به بیش از سه ماه حبس محکوم میشوند، به زندان جیدونگ فرستاده و در بخشهای اول، دوم، چهارم یا پنجم حبس میشوند.
پیش از ورود به زندان
پس از صدور حکم تمرینکنندگان، بازداشتگاه ابتدا معاینه پزشکی انجام میدهد و فرمهایی شامل اطلاعات پایه تمرینکننده و فهرست وسایل شخصیاش را تکمیل میکند. اگر این تمرینکننده اهل شهر تانگشان نباشد، زندان هرگونه پول و وسایل شخصی ارسالشده از سوی خانوادهاش را رد میکند. بدون پول، تمرینکنندگان نمیتوانند وسایل ضروری روزمره خود را بخرند. اگر همچنان از «تبدیل» شدن خودداری کنند، زندان اجازه ملاقات یا تماس تلفنی با خانواده را به آنها نمیدهد.
پس از پذیرش در زندان
تمرینکنندگان پس از ورود به زندان، ابتدا در بخش چهارم حبس میشوند که با عنوان تیم پذیرش شناخته میشود. نگهبانان کیسهای بر سرشان میکشند، آنها را به اتاقی بزرگ میبرند، وادارشان میکنند لباسهایشان را درآورند و لباس زندان بپوشند. همچنین مجبورشان میکنند فرمی را امضا کنند که در آن قید شده داوطلبانه از تمام وسایل شخصی خود، ازجمله لباس زیر، صرفنظر کردهاند.
پس از آن، آنها به تیمها و سلولهای مختلف فرستاده میشوند. زندان لباس زندان و پتو را رایگان در اختیار میگذارد، اما برای لگن شستوشو، خمیر دندان و کاسه برنج پول دریافت میکند.
تمرینکنندگان معمولاً یک تا دو ماه در بخش چهارم میمانند و باید تحت معاینه پزشکی قرار گیرند و از آنها نمونه خون گرفته میشود. همچنین باید قوانین زندان را ازبر کنند و یاد بگیرند چگونه در صف بایستند. تمرینکنندگان همچنن تحت فشار قرار میگیرند تا اظهاریههای تعهدی مبنی بر انکار ایمانشان بنویسند.
انتقال به سلولهای مختلف
پس از پایان مدت اقامت در تیم پذیرش، تمرینکنندگانی که کمتر از دو ماه از مدت محکومیتشان باقی مانده، همچنان در بخش چهارم میمانند. بقیه به بخشهای مختلف منتقل میشوند. بیشتر تمرینکنندگان به بخشهای اول، دوم، چهارم یا پنجم فرستاده میشوند. بخش پنجم به بیرحمترین بخش معروف است.
کار اجباری
تمرینکنندگان پس از انتقال به بخش پنجم، به کارگاه برده میشوند و مجبورند دستکم روزی ده ساعت بدون هیچ دستمزدی کار کنند. آنها هفتهای یک بار بهمدت نیم روز مجبور به «مطالعه» قوانین زندان یا سایر مطالب تبلیغاتی میشوند که همان زمان استراحتشان محسوب میشود. همچنین باید ساختمان و سلولهای خود را تمیز کنند.
«تبدیل»
تمرینکنندگان علاوهبر کار اجباری، تحت شستوشوی مغزی نیز قرار میگیرند. افزونبر ممنوعیت دیدار با خانواده، تماس تلفنی یا خرید وسایل ضروری روزمره، وعدههای غذایی روزانهشان نیز کاهش مییابد. صبحانه شامل یک نان بخارپز و فرنی، ناهار دو نان بخارپز و سبزیجات، و شام یک نان بخارپز، سبزیجات و فرنی است. اگر سهم غذای آنها نصف شود، دیگر سبزیجات و فرنی دریافت نمیکنند. برخی از تمرینکنندگانی که از «تبدیل» خودداری میکنند یا قوانین زندان را نقض میکنند، به سلول انفرادی فرستاده میشوند، مورد ضربوشتم قرار میگیرند و به شیوههای دیگر نیز شکنجه میشوند.
روشهای خاص شکنجه
در تلاش برای واداشتن تمرینکنندگان فالون گونگ به انکار ایمانشان، از روشهای مختلف شکنجه استفاده میشود. چند نمونه از روشهای رایج در ادامه آمده است:
محرومیت از نیازهای اولیه
برخی از تمرینکنندگان، غذای کافی و آب دریافت نمیکنند. به برخی از آنها برای بیش از یک ماه، روزانه فقط یک نان بخارپز کوچک داده میشود و هیچ آبی به آنها نمیدهند. بدنشان بهشدت لاغر و نحیف میشود و در راهرفتن دچار مشکل میشوند.
شکنجه بدنی
یکی از تمرینکنندگان بارها مورد ضربوشتم قرار گرفت و در یکی از این کتککاریها، یک دندانش را از دست داد. برای پنهانکردن آثار شکنجه، به خانوادهاش اجازه ملاقات داده نشد.
تمرینکنندگان اغلب دستبند زده میشوند و همزمان با چند باطوم برقی، به آنها شوک وارد میشود.
به تمام ناخنهای دستان یک تمرینکننده، سوزن فرو کردند.
در روشی دیگر، گردن تمرینکنندگان با سیگار سوزانده میشود.
برخی از تمرینکنندگان را روی زمین محکم نگه میدارند و سطل بزرگی از آب کثیف روی آنها میریزند. در موارد بدتر، مجبورشان میکنند آن آب را بنوشند.
روش مشابه دیگر این است که دهان تمرینکننده با چیزی پر یا با نوارچسب بسته میشود. دهان یکی از تمرینکنندگان را با پارچه کهنهای پر کردند بهطوری که راه تنفسش مسدود شد. او حدود ده دقیقه نفس نمیکشید و پس از انجام احیای قلبیریوی (CPR) دوباره به هوش آمد.
در روش دیگر، محلول فلفل به صورت و چشمان تمرینکنندگان اسپری میشود. در موارد بدتر، پوست صورت کنده میشود و چهره تمرینکننده تقریباً تغییر شکل میدهد. همچنین برخی از تمرینکنندگان را با آب فلفل مخلوط با نمک تحت خوراندن اجباری قرار میدهند که دهان، گلو و معده آنها را میسوزاند.
یکی دیگر از تمرینکنندگان را مجبور کردند روی نیمکت ببر بنشیند و تنگپوش به تن کند که تنفس را برایش دشوار میکرد. هر ۱۵ دقیقه یک بار تنگپوش را از تنش درمیآوردند تا بتواند نفسی بکشد. این شکنجه بیش از هفت ساعت ادامه داشت و باعث احتقان ریه شد و آن تمرینکننده خون بالا آورد.
شکنجه انجماد
شکنجه انجماد در زمستان بهکار میرود. تمرینکنندگان را با آب سرد خیس میکنند و بدون لباس یا پتو در معرض باد یخبندان قرار میدهند. این شکنجه ممکن است بیش از ده روز ادامه پیدا کند. یکی از تمرینکنندگان از کمر به پایین فلج شد و نمیتوانست از دستها یا انگشتانش استفاده کند. پاهایش بهشدت دچار سرمازدگی شد و برای مدت طولانی قرمز، متورم و بیحس بود. او چهار ناخن پای خود را براثر یخزدگی از دست داد.
سلول انفرادی یا مدیریت سختگیرانه
تمرینکنندهای در ۶مارس۲۰۱۸، هنگام یکی از جلسات زندان فریاد زد: «فالون دافا خوب است» و به سلول انفرادی (که با عنوان مدیریت سختگیرانه نیز شناخته میشود) فرستاده شد.
تمرینکنندگان پس از حبس در سلول انفرادی مجبور میشوند برای مدتی طولانی در یک وضعیت ثابت بدون حرکت بمانند. یکی از تمرینکنندگان بیش از ده بار به سلول انفرادی فرستاده شد که درمجموع بیش از ۲۰۰ روز طول کشید.
تمرینکننده دیگری بهمدت بیش از دو ماه به تخت چوبی بسته شد.
شستوشوی مغزی
تمرینکنندگان مجبور میشوند ویدئوها و مقالات افتراآمیز علیه فالون گونگ را تماشا و مطالعه کنند. همچنین مجبورشان میکنند مطالبی بنویسند که در آن حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را خوب جلوه دهند.
محرومیت از خواب
تمرینکنندگان فالون گونگ اغلب از خواب محروم میشوند تا وادار به انکار ایمان خود شوند.
تمرینکنندهای با نام خانوادگی ژائو بیش از ۲۰ روز پیاپی از خواب محروم شد. او از انکار ایمانش سر باز زد و چندین ماه دست به اعتصاب غذا زد. در بیمارستان، برهنه و با دستبند به تخت بسته شده بود. خانوادهاش تنها زمانی از وضعیت او باخبر شدند که در شرایط بحرانی قرار داشت. آقای ژائو یک ماه پس از آزادی درگذشت.
در ژوئیه۲۰۰۱، یکی از زندانیان که از فالون گونگ حمایت میکرد، پیامهایی را میان تمرینکنندگان آقای جینگ ونوو (از شهر بائودینگ) و آقای لیو زشِنگ (از شهر کانگژو) رد و بدل میکرد. هر سه نفر به سلول انفرادی فرستاده شدند و زندانیان و نگهبانان بهصورت شبانهروزی آنها را تحت نظر داشتند. آنها مجبور بودند ساعتهای طولانی بدون حرکت بایستند یا روی چارپایه کوچکی بنشینند و برای چندین روز از خواب محروم شدند.
آقای فَن چینگجون چهار روز پیاپی از خواب محروم شد. او مجبور بود بهصورت شبانهروزی روی تختهای بنشیند که فقط ۲۰ سانتیمتر طول، ۵سانتیمتر عرض و ۱۰سانتیمتر ضخامت داشت. چشمانش متورم شده بود و صدای وزوز مداومی در گوشهایش میپیچید. او حتی نمیتوانست برای اجابت مزاج بنشیند. شبها زندانیانی که مأمور نظارت بر او بودند مدام با او صحبت میکردند تا از خوابیدنش جلوگیری کنند. پیش از آن نیز برای مدتی طولانی اجازه نداشت پیش از ساعت ۱:۳۰ بامداد بخوابد، حتی پس از ساعت ۱:۳۰ بامداد نیز زندانیان شیفت شب هرازگاهی با انگشت به او ضربه میزدند تا خوابش را مختل کنند، بهبهانه اینکه در خواب صحبت میکند یا میخواهند پتو را درست روی او بکشند. آقای فن پس از هفت سال حبس در زندان جیدونگ، دچار بیخوابی شدید، مشکلات عصبی، از دستدادن حافظه، سردرد، وزوز گوش، ضعف بینایی و همچنین علائم آرتروز در کمر و پاها شد.
گزیدهای از موارد مرگ
مرگ مردی یک سال پس از آزادی از زندان
آقای لی هویمین ۵۳ساله از شهر جیژو، در سال ۱۹۹۵، تمرین فالون گونگ را آغاز کرد. او بههمراه همسرش در ژوئیه۱۹۹۹، بهمدت نیم ماه بازداشت شد. پس از آزادی، مقامات مجوز کسبوکار او را لغو کردند و اجازه کار به او ندادند. این زوج در مارس۲۰۰۰، زمانی که در فضای باز تمرینات فالون گونگ را انجام میدادند، دوباره دستگیر شدند.
در ۱۲ژوئن۲۰۰۰، آقای لی بهدلیل صحبت با سرپرستانش درباره فالون گونگ دستگیر شد. او بعدها به پنج سال زندان محکوم و در زندان جیدونگ محبوس شد.
در اوت و سپتامبر۲۰۰۱، زندان جیدونگ شدت آزار و شکنجه تمرینکنندگان فالون گونگِ زندانی را افزایش داد. ازآنجاکه آقای لی در برابر آزار و شکنجه مقاومت کرد، نگهبانان او را در سلولی کوچک حبس کردند. دو مأمور زندان بهنامهای ژانگ فولیانگ و لی جونلو، زندانیان را تحریک کردند تا با روزنامه به چشمان آقای لی شلاق و کتکش بزنند. آنها پماد نعناع به چشمانش مالیدند که درد شدیدی ایجاد کرد و اجازه خوابیدن به او ندادند. دستانش همواره در دستبند بود. با وجود این رفتار وحشیانه، آقای لی از باورش به فالون دافا دست نکشید.
در ۱۳دسامبر۲۰۰۱، نگهبانان چن شیجیائو و لی جونلو برای واداشتن آقای لی به نوشتن اظهاریههای تعهد، دوباره او را در سلولی کوچک حبس کردند. در آن سلول، هیچ وسیله گرمایشی وجود نداشت و آقای لی مجبور بود روی زمین بخوابد. به او دستبند زده بودند و هر زمان که به توالت میرفت، چهار یا پنج زندانی همراهش بودند. وقتی به سلول بازمیگشت، زندانیان پیراهن و شلوارش را درمیآوردند و وانمود میکردند که درحال بازرسی او هستند.
روزی آقای لی از خوردن غذا امتناع کرد و نگهبانی بهنام لو تکهای نان ذرت بخارپز را بهزور در دهانش فرو کرد. آنها بینیاش را فشار دادند بهطوری که تقریباً نمیتوانست نفس بکشد. در آن زمان، مقامات بیش از دو هفته او را در زندان نگاه داشتند و هر روز فقط تکهای نان و یک تکه ترشی بهاندازه حدود دو سانتیمتر مربع به او میدادند.
وقتی آقای لی آزاد شد، در راه بازگشت به خانه، بالا آورد. پس از آن دچار سرگیجه شدید شد. در ۲فوریه۲۰۰۶ ناگهان از هوش رفت و مشخص شد دچار خونریزی در ساقه مغز شده است. او در ۵فوریه۲۰۰۶ درگذشت.
مرگ مردی ۳۵ساله بر اثر آزار و شکنجه
آقای چِن آیلی از شهر ژانگجیاکو (استان هِبی)، در ۲۹دسامبر۲۰۰۰، بهمنظور دادخواهی برای فالون گونگ به پکن رفت و در ۱ژانویه۲۰۰۱ دستگیر شد. او در ۱۷ژوئیه۲۰۰۱، به دو سال زندان محکوم و به زندان جیدونگ منتقل شد.
آقای چن بهمدت یازده روز، با دستبند به صندلی بسته شد و اجازه خوابیدن نداشت. نشیمنگاهش بیحس شد و حسش را از دست داد. یک زندانی به دستور نگهبانان دستانش را بست، و او را برای یک روز کامل از بازو آویزان کردند، بهطوری که پاهایش فقط اندکی زمین را لمس میکرد و این شکنجه باعث تورم پاهایش شد. آن شب نگهبانان بدون دادن فرصتی به او برای بهبود از شکنجه پیشین، هریک از دستانش را به دستگیره دری جداگانه دستبند زدند و چند زندانی را مأمور کردند تا درها را بهزور باز کنند. او احساس میکرد بازوانش درحال کندهشدن هستند و دراثر درد شدید دچار تشنج و تمام عضلاتش منقبض شد. نگهبانان به زندانیان دستور دادند به او سیلی بزنند، کتکش بزنند، تحت خوراندن اجباری قرار دهند و از ابزارهای مختلف شکنجه روی او استفاده کنند. پس از شش روز، یکی از نگهبانان کفش خود را درآورد و با آن به صورت آقای چن سیلی زد.
پس از آن، آقای چن را در اتاقی خالی زندانی کردند و مورد ضربوشتم قرار دادند. همچنین با باطومهای برقی به او شوک وارد کردند و شکنجهگران به صورتش تف انداختند. زندانیان چشمانش را با فندک سوزاندند و بر سرش آب جوش ریختند. او در وضعیت وخیم به بیمارستان منتقل شد، اما هیچیک از نتایج آزمایشهای پزشکی به او اعلام نشد.
آقای چن درحالیکه در اعتصاب غذا بود، دچار تب بالا و خون در مدفوع شد. پس از آن، زندان تصمیم گرفت فوراً او را آزاد کند. او در ژانویه۲۰۰۳ آزاد شد، اما بههمراه خانوادهاش در حبس خانگی بود. با وجود ضعف شدید، آقای چن در ۹ژوئیه۲۰۰۴ موفق شد از زیر نظر مأموران بگریزد و مخفی شود. در دوران اختفا، وضعیت جسمانیاش همچنان رو به وخامت رفت و در ۵نوامبر۲۰۰۴ درگذشت.
مرگ کشاورز ۴۱ساله بر اثر آزار و شکنجه
آقای وانگ گانگ، کشاورز، در سال ۲۰۰۳ دستگیر و در سال ۲۰۰۴، به ده سال زندان محکوم شد. او دوران محکومیت خود را در زندان شهر بائودینگ و زندان جیدونگ گذراند.
آقای وانگ در زندان شهر بائودینگ، در حالت عقاب با بالهای باز در سلول انفرادی بسته شد. او اجازه صحبت نداشت و مقدار بسیار کمی آب برای نوشیدن به او داده میشد. این شکنجه باعث نکروز در استخوان، ماهیچهها و رگهای پای راستش شد که مستلزم قطع عضو بود.
زندان شهر بائودینگ برای پنهانکردن این جنایت، آقای وانگ را به زندان جیدونگ منتقل کرد. زندان جیدونگ در مه۲۰۰۹، زمانی که او در آستانه مرگ بود، تصمیم به آزادیاش گرفت، اما با مخالفت شدید پلیس محلی روبهرو شد و وی دوباره به زندان بازگردانده شد.
در ۱۴اکتبر۲۰۰۹، پزشکان تشخیص دادند که آقای وانگ به لنفوم (نوعی سرطان) مبتلا شده و در مرحله پایانی بود و زندان سرانجام او را آزاد کرد. او در ۳۱اکتبر۲۰۰۹ درگذشت. دبیر حزب در روستا خانوادهاش را مجبور کرد فردای آن روز او را به خاک بسپارند.
خاکستر مردی که پس از مرگ سوزانده شد زغال سیاه بود، خانوادهاش گمان میکنند که او مسموم شده است
آقای چِن بایهه از شهر تانگشان در ۱۳مه۲۰۰۶، بهدلیل توزیع مطالب اطلاعرسانی فالون گونگ دستگیر شد. او در ژانویه۲۰۰۷، به چهار سال زندان محکوم و بعداً به زندان جیدونگ منتقل شد.
فشار خون آقای چن براثر شکنجه در زندان، بهطرز خطرناکی بالا رفت. بیمارستان زندان دارویی به او داد که نهتنها فشار خونش را پایین نیاورد، بلکه باعث خارش شدید در سراسر بدنش شد. همچنین دچار ضعف بینایی شد، بهویژه در چشم چپ، که در تابستان ۲۰۰۹ بهطور کامل نابینا شد.
وقتی در مه۲۰۱۰ آزاد شد، دچار خستگی و خوابآلودگی مداوم، کندی واکنش، ازدستدادن حافظه و ضعف پاها بود. روی سینهاش خالهای قرمز پدید آمده و پشتش تیره شده بود. از ژوئیه۲۰۱۲، در عرض دو ماه تقریباً تمام حافظهاش را از دست داد و دچار اختلال گفتاری شد.
آقای چن در ساعات اولیه صبح ۱۷سپتامبر۲۰۱۲ نقش زمین شد. او بهمدت ۲۲ ساعت بیهوش بود و تب شدیدی داشت تا اینکه نفسکشیدنش متوقف شد. زمانی که جسدش سوزانده شد، کارکنان مردهسوزخانه از دیدن خاکسترش شگفتزده شدند؛ آنها گفتند: «استخوانهایش خیلی سیاه است، حتماً مسمومش کرده بودند!»
مردی در زندان، به بیماری جدی مبتلا میشود و هفت سال بعد از آزادی جان میبازد
آقای لی ژیفا، ۶۷ساله و ساکن شهر کانگژو، در ۲۷ژوئیه۲۰۰۱ دستگیر و در ۱۶اوت۲۰۰۲، به هفت سال زندان محکوم شد. او در سپتامبر۲۰۰۲، به زندان جیدونگ منتقل گردید.
وضعیت جسمانی آقای لی در طول سالهای حبس، ناپایدار بود. تا پایان سال ۲۰۰۶، سلامتیاش بهطور محسوسی رو به وخامت رفت؛ بدنش دچار لرزش میشد، چهرهاش رنگپریده بود و دست و پاهایش منقبض و به سردی یخ بودند. عرق سرد میکرد. نگهبانان او را به بیمارستان زندان فرستادند و خانوادهاش را از ملاقات با او منع کردند.
مادر آقای لی که حدود هشتاد سال داشت، نگران پسرش، بهتنهایی مسافتی بیش از ۲۰۰ کیلومتر را پیمود تا به زندان برود و او را ببیند، اما نگهبانان در بیمارستان اجازه ملاقات ندادند.
آقای لی در زندان به فشار خون بالا و آتروفی مغز مبتلا و دچار سکته مغزی و تشنج شد. او در ۴ژوئیه۲۰۰۸، فقط ۲۳ روز پیش از پایان محکومیتش آزاد شد.
در خانه، بدن آقای لی بهطور کنترلناپذیری میلرزید، چهرهاش رنگپریده بود و دست و پاهایش همچنان منقبض و بهشدت سرد بودند. او میگفت که در مغزش مشکلی وجود دارد. ناتوان و بیرمق بود و وقتی از خانه بیرون میرفت، دیگر نمیتوانست راه بازگشت را پیدا کند. او در ۳۰سپتامبر۲۰۱۵ درگذشت.
مردی در وضعیت نباتی در زندان، دو ماه قبل از آزادی درگذشت
آقای لای ژیچیانگ راننده اتوبوس از شهر تانگشان و حدوداً 50ساله بود. او در ۳۱مارس۲۰۱۶ دستگیر و بهطور مخفیانه به هفت سال زندان محکوم و به زندان جیدونگ منتقل شد. همسرش هفت سال تمام با اشتیاق در انتظار دیدار دوباره با او بود، اما در ۳ژانویه۲۰۲۳ باخبر شد که وی دو ماه پیش از موعد آزادی درگذشته است.
همسر آقای لای پس از اطلاع از مرگ او، با عجله به زندان جیدونگ رفت، اما به او گفتند برای دیدن پیکر شوهرش باید ۱۰۰۰ یوان پرداخت کند. مشخص نیست که آیا او این مبلغ را پرداخت کرد یا نه، اما اجازه دیدن جسد را تا روز بعد به او ندادند.
بهگفته همسرش، بدن آقای لای جمع شده و چهرهاش زخمی بود. پنج نگهبان او را عقب نگه داشتند تا نتواند به پیکر شوهرش نزدیک شود یا او را لمس کند. آنها از تحویل جسد به خانواده خودداری کردند و دخترش را فریب دادند تا فرم رضایت برای سوزاندن پیکر را امضا کند.
کپیرایت ©️ ٢٠٢٥-١٩٩٩ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
