(Minghui.org) تمرین فالون دافا را از کودکی با والدینم شروع کردم و چند سال پیش برای تحصیل به ایالات متحده آمدم. وقتی دو هفته پیش افکار درست میفرستادم، صحنه زیر را دیدم.
اژدهای درحال مرگ
اژدهای قرمزِ تیرهای را دیدم. سرش سیاه و پوشیده از علائمی بود که تهدیدآمیز به نظر میرسید. آن در هوا، بالای نقشه چین معلق بود. وقتی حرکت کرد، متوجه چیزهایی شدم که مانند شمشیرهایی بودند که در بدنش، پشت سرش، فرو رفته بودند. این «شمشیرها» اشیای فیزیکی نبودند، به نظر میرسید از نور و تواناییهای فوقطبیعی ساخته شدهاند. اژدها با وجود زخمهایش، همچنان حرکت میکرد، اما به نظر میرسید درحال مرگ است.
سپس اژدها وارد مرحله نهایی «نابودی» شد. همانطور که میمرد، تمام مواد سیاه از بدنش دفع میشدند. تاریکی فراتر از توصیف بود، تاریکتر از جوهر سیاه یا هر مادۀ سیاهی که تا به حال دیدهام. شبیه حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) بود و نیمی از چین را پوشانده بود. به نظر میرسید سر اژدها بهجای پکن، بالای شانگهای است. هنگامی که مواد سیاه از بدنش خارج شدند، آن تاریکی شانگهای را پوشاند و بهتدریج به اطراف گسترش یافت.
پس از اینکه اژدها ماده سیاه را بیرون راند، بهآرامی کوچک شد و روی زمین افتاد و سپس دوباره به بالا پرید. این اتفاق چند بار تکرار شد و اژدها همانطور که درحال مرگ بود، همچنان میپرید و کوچکتر میشد.
وقتی این صحنه را دیدم، متوجه شدم که اژدهای ح.ک.چ شروع به بیرون راندن ماده سیاهش کرده است و این مواد درحالیکه بیرون رانده میشوند، گسترش مییابند تا زمانی که سرانجام اژدها بمیرد.
درک من
ازآنجاکه احساس میکردم آنچه دیدم لزوماً درست نیست و نمیخواستم روی سایر تمرینکنندگان تأثیر بگذارم، فقط صحنه را بهطور خلاصه برای پدرم تعریف کردم و سپس فراموشش کردم. با تشویق سایر تمرینکنندگان، تصمیم گرفتم درباره آنچه دیدم تأمل کنم و نظراتم را به اشتراک بگذارم.
بهزودی برخی از مردم عادی، ازجمله کسانی که وجدان دارند یا از اخلاق در جامعه حمایت میکنند، ممکن است هدف آزار و اذیت شیاطین فاسد یا مأموران ح.ک.چ قرار گیرند. من بهعنوان یک تمرینکننده، درک میکنم که این میتواند بخشی از نظم و ترتیبهای نیروهای کهن باشد؛ مردم درحالیکه کارما را تحمل میکنند، درواقع جایگاه خود را مشخص میکنند.
چرا افراد خوب متحمل رنج بیشتری میشوند؟ فکر میکنم نیروهای کهن از کسانی که واقعاً بد هستند دست کشیدهاند، زیرا آنها به هر طریقی نابود خواهند شد. نیروهای کهن هیچ رحمی ندارند. آنها فکر میکنند حتی غیرتمرینکنندگان نیز باید بدهیهای کارمایی خود را تسویه کنند تا بتوانند وارد آینده شوند.
این با وضعیت فعلی چین مطابقت دارد. بسیاری از جوانان بیدار شدهاند و در رسانههای اجتماعی مطلب میگذارند.
یک نفر نوشت: «تا زمانی که هنوز زنده هستم، از افراد درستکار حمایت خواهم کرد.»
برخی دیگر نوشتند: «حتی اگر از بین رفته باشم، هنوز هزاران یا دههاهزار نفر مانند من اینجا هستند.»
بعضی نیز نوشتند: «زندگی ما ممکن است مانند مورچهها بیاهمیت باشد. اما ما هنوز میتوانیم برای سپیدهدم بجنگیم.»
شخص دیگری نوشت: «وقتی الهیات با اهریمن میجنگد، من در کنار الهیات خواهم ایستاد.»
برخی نوشتند: «در آینده، بهخاطر شجاعتمان که اکنون نشانش میدهیم، از ما یاد خواهد شد» و «اگر مجبور باشم در ازای جامعهای بهتر بمیرم، باشد که چنین شود.»
وقتی اینها را خواندم، تحت تأثیر قرار گرفتم و امیدی برای بشریت دیدم.
درحالیکه از این اظهارات خوشحال شدم، نگران این افراد نیز هستم. برخی از مردم بیواکنش میمانند، درحالیکه کسانی که بیدار شدهاند ممکن است با چالشهایی روبرو شوند. آنها میخواهند کمک کنند، اما نمیدانند چگونه؛ میخواهند صحبت کنند، اما ممکن است احساس کنند که صدایشان خیلی ضعیف است.
برخی از کسانی که به افرادی که حقوقشان نقض شده کمک میکنند، تهدید به مرگ میشوند؛ آنها میخواهند آنچه را که اتفاق میافتد افشا کنند، اما مطالبی که بهصورت آنلاین منتشر میکنند سانسور میشود. بنابراین پس از حذف مطالب اولیهشان، بارها مطلب منتشر میکنند. تمرینکنندگان فالون دافا میدانند که برخی از مردم عادی نیز از سطوح بالا آمدهاند و تصمیم میگیرند که در کنار درستکاران باشند. اما ازآنجاکه آنها تمرینکننده نیستند، نمیدانند که این چالشها توسط نیروهای کهن نظم و ترتیب داده شده است.
غم و الهام
بعد از اینکه به این درک رسیدم، حالم برای دو هفتۀ بعد خیلی بد بود و مدام صحنههایی از رنجکشیدن مردم را میدیدم. احساس میکردم ماده سیاهی که از اژدها بیرون رانده میشد، باید توسط مردم تحمل شود تا بتوانند وارد آینده شوند.
حتی امیدوار بودم زمان متوقف شود، چون احساس میکردم رنج و سختی بیش از حد است. به برخی از تمرینکنندگان گفتم: «نیروهای کهن با تمرینکنندگان بدرفتاری میکنند و حالا حتی مردم عادی هم رنج میکشند. احساس درماندگی میکنم.»
تمرینکنندگان میدانند که با وجود رنج کشیدن، در مسیر خدایی هستند. اما مردم عادی چطور؟ بسیار احساس افسردگی میکردم.
چند روز پیش، وقتی داشتم از مدرسه به خانه برمیگشتم، به موسیقیای که توسط ارکستر سمفونی شن یون اجرا شده بود گوش دادم. این قطعه آغازین از اجرای چند سال پیشِ شن یون بود. ملودی و نتهای باشکوه در قلبم طنین میانداختند. سپس این فکر به ذهنم رسید: «آیا فراموش کردهای برای چه اینجا هستی؟ فراموش کردهای چقدر قدرتمندی!» به گریه افتادم. میدانستم که این کلمات از استاد است. افسردگیام ناپدید و قلبم سرشار از انرژی شد.
اگرچه نیروهای کهن نظم و ترتیبهای پیچیدهای را اجرا کردهاند، اما میدانیم که اصلاح فا قطعاً موفق خواهد شد. ما باید قدم پیش بگذاریم و به استاد کمک کنیم تا مردم را نجات دهند. این مداخله از بین خواهد رفت و مردم پس از تحمل این مشکلات موقت، وارد دوران جدیدی خواهند شد. اگرچه به نظر میرسد آزار و اذیت هنوز شایع است، اما اژدها درحال مرگ است. وقتی تمرینکنندگان بهخوبی تزکیه کنند، میتوانیم به افراد بیشتری کمک کنیم تا وارد آینده شوند.
سپاسگزارم استاد!
ههشی.
اینها درک شخصی من هستند. لطفاً هر چیزی را که با آموزههای دافا سازگار نیست، ذکر کنید.
مقالاتی که در آنها تزکیهکنندگان درک خود را به اشتراک میگذارند، معمولاً براساس وضعیت تزکیه یک فرد، ادراکش را در زمانی مشخص منعکس میکنند، و با هدف امکان ارتقای متقابل ارائه میشوند.
کپیرایت ©️ ٢٠٢٥-١٩٩٩ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.