(Minghui.org) من معلم هستم و دخترم کلاس چهارم است. در طول تعطیلات دوماهۀ تابستان ۲۰۲۴، زمان ارزشمندی را برای ارتقا در تزکیه با هم گذراندیم. مایلم تجربه‌های تزکیه‌ام در آن زمان و همچنین چگونگی راهنمایی دخترم در سفر تزکیه‌اش را به اشتراک بگذارم.

تزکیۀ من

روشنگری حقیقت

در طول تعطیلات مدرسه، چون باید دخترم را به کلاس‌های تابستانی می‌بردم و برمی‌گرداندم، نمی‌توانستم زمان ثابتی را برای پیوستن به سایر تمرین‌کنندگان در بازار به‌منظور روشنگری حقیقت تعیین کنم. فقط می‌توانستم با آشنایان دربارۀ فالون دافا و آزار و شکنجه صحبت کنم. در طول آن چند ماه، با همکلاسی‌ها، همکاران سابق و بستگانی ملاقات کردم که سال‌ها بود آن‌ها را ندیده بودم. گرچه موفق نشدم با همۀ آن‌ها درباره دافا صحبت کنم، اما کسانی که با آن‌ها صحبت کردم از حزب کمونیست چین (ح‌.ک.‌چ) و سازمان‌های جوانان آن خارج شدند.

در ۱۵ژوئیه، به‌طور اتفاقی با همکاری برخورد کردم که ۱۰ سال بود او را ندیده بودم. او جلو در گاراژ منتظر خواهر بزرگ‌ترش بود. آن روز درحال کمک به مادرم بودم تا از خانه‌اش اسباب‌کشی کند و در کمال شگفتی متوجه شدم که همکارم و مادرم در یک مجتمع زندگی می‌کردند، اما من هیچ‌وقت در این دیدارهای روزانه با مادرم، او را ندیده بودم. حالا، در آخرین روزی که در آن منطقه بودم، او آنجا بود. می‌دانستم که استاد لی نظم و ترتیبی داده‌اند که او نجات یابد، بنابراین به‌سرعت حقایق دافا را با او در میان گذاشتم و به او کمک کردم تا از ح‌.ک‌.چ خارج شود.

مطالعۀ فا

هر روز بعدازظهر به خانۀ یکی از تمرین‌کنندگان می‌رفتم تا با هم فا را مطالعه کنیم. دست‌کم یک سخنرانی و گاهی دو یا چند سخنرانی می‌خواندیم و تقریباً هیچ روزی را از دست ندادم. من و او دریافتیم که هرچه بیشتر فا را مطالعه می‌کنیم، قلب‌مان پاک‌تر می‌شود و اصول بیشتری از فا بر ما آشکار می‌شود.

علاوه بر مطالعۀ جوآن فالون، سایر آموزه‌های استاد را هم مطالعه می‌کردم و روزی دو صفحه از فا را رونویسی می‌کردم. من و دخترم برای منضبط کردن خودمان، «برگۀ ثبت هفتگی» تهیه کردیم که شامل چهار بار فرستادن افکار درست در روز، انجام پنج تمرین دافا، مطالعۀ فا، رونویسی از فا، روشنگری حقیقت و خواندن مقالات تبادل تجربه بود. ما از یک علامت تیک برای نشان دادن تکمیل یک بخش استفاده می‌کردیم. در طول تابستان، با یک نگاه مشخص بود کدام روزها خوب عمل کرده‌ایم و کدام روزها نه. این کار خیلی به ما کمک کرد.

انجام تمرین‌ها

بزرگ‌ترین پیشرفتم در این مدت، دستیابی به موفقیت در انجام تمرین‌ها بود. پیش‌تر به‌دلایل مختلف برای حفظ ثبات در تمرین‌ها مشکل داشتم. در ابتدای تابستان فکر کردم که بالاخره وقت دارم تا به‌طور منظم به مطالعۀ فا و انجام تمرین‌ها بپردازم. شاید به دلیل همین فکر و با مطالعۀ فا، اصول فای استاد همچنان مرا روشن می‌کردند. در ظاهر، دلایلی که نمی‌توانستم در انجام تمرین‌ها ثابت‌قدم باشم، تنبلی و راحت‌طلبی بود.

عوامل حقیقی پشت این مشکلات، نیروهای کهن بودند. آن‌ها نمی‌خواستند در تزکیه موفق شوم، بنابراین با من مداخله می‌کردند تا مرا از انجام تمرین‌ها بازدارند. بعد از اینکه متوجه این موضوع شدم، تصمیم گرفتم که هیچ چیزی مانع من از انجام تمرین‌ها نشود. فارغ از اینکه چه ساعتی آن‌ها را انجام می‌دادم، همیشه هر پنج تمرین را کامل انجام می‌دادم.

صبح روز بعد، عوامل نیروهای کهن با من مداخله کردند. ناگهان درد شدیدی در معده‌ام احساس کردم که مرا ترساند. از استاد کمک خواستم. درد نیم روز طول کشید. دو ساعت روی مبل افتادم و احساس می‌کردم درحال بیهوش شدن هستم. از آن روز به بعد، هر روز صبح تمرین‌ها را انجام داده‌ام. دو بار حوالی ساعت ۴ صبح به‌وضوح احساس کردم که استاد مرا برای انجام تمرین‌ها بیدار کردند. پس از دستیابی به موفقیت در انجام تمرین‌ها، احساس تیزهوشی و شادابی کردم و مغزم به شکل غیرمعمول هشیار و پرانرژی شد. می‌توانستم بدون اینکه احساس خستگی کنم دو روز را بدون خواب سر کنم. از آن پس، تقریباً هر روز در طول تمام تعطیلات تابستانی تمرین‌ها را انجام می‌دادم.

رها شدن از وابستگی به تلفن همراه

فکر می‌کنم وابستگی به تلفن همراه بزرگ‌ترین مانع برای تمرین‌کنندگان جوان شده است. امسال تابستان من و دخترم وقت تلف کردن با گوشی را کنار گذاشتیم. قبل از آن نمی‌توانستیم تلفن‌هایمان را کنار بگذاریم، حالا دیگر نه به اخبار توجه می‌کنیم و نه چیزهای دیگر را تماشا می‌کنیم.

تعطیلات تابستانی فرصتی را برای ما فراهم کرد تا بازی با تلفن‌های همراهمان را کنار بگذاریم.

در طول چند روز اول تعطیلات، دخترم وقت زیادی را صرف بازی با تلفن همراهش کرد. فکر کردم اشکالی ندارد چند روزی استراحت و بازی کند، بنابراین او را خیلی محدود نکردم. اما یک روز متوجه شدم بیش از هزار یوان برای یک بازی خرج کرده است (استاد گذاشتند این موضوع را ببینم). او هم به جدی بودن مشکل پی برد. از او خواستم بازی با تلفن همراهش را کنار بگذارد و باقی تابستان، جز برای بررسی و انجام تکالیف، تقریباً از تلفنش استفاده نکرد. یک اتفاق بد، راه‌حل مثبتی داشت.

وقتی خودم هم بازی با تلفن همراهم را کنار گذاشتم، پیشرفت دیگری در تزکیه داشتم. بالاخره مداخلۀ شدید کارمای فکری را از بین بردم. در گذشته چون نمی‌توانستم اعتیادم به تلفن همراه را رها کنم، وابستگی‌هایم به تماشای ویدئوهای کوتاه و خواندن رمان‌های آنلاین را از بین نمی‌بردم. این موضوع در میدان بُعدی‌ام به شکل کارمای فکری شهوانی منعکس می‌شد که سال‌ها ازبین بردن آن دشوار بود. در طول این تعطیلات، بالاخره این کارمای فکری را از بین بردم و دیگر با من مداخله نداشت.

تزکیۀ شین‌شینگم

تابستان امسال چون توانستم به‌طور مرتب فا را بخوانم و تمرین‌ها را انجام دهم، هنگام برخورد با مسائل، اصول فا همچنان مرا روشن می‌کرد که اجازه می‌داد بینش‌های تازه‌ای از فا به دست آورم. با راهنمایی استاد احساس کردم خرد به دست آورده‌ام و به سطح تازه‌ای رسیده‌ام. در این مدت، به درک جدیدی از این مسئله رسیدم که بگذارم امور مسیر طبیعی‌ خود را طی کنند. موجودات بالاتر هر چیزی را نظم و ترتیب داده‌اند که همان خواست آسمان است. اگر انسان‌ها برای دلایل خودخواهانه یا وابستگی‌ها بخواهند چیزی را تغییر دهند یا دنبال کنند، آن آرزو درواقع برخلاف خواست آسمان است. اکنون می‌توانم با آرامش بیشتری، بسیاری از چیزها را رها کنم.

همچنین دریافتم که ایمانم به استاد و فا هنوز سطحی است و فا را به‌طور منطقی درک نمی‌کنم. درکم از فا و ایمانم به آن هنوز در سطحی کم‌عمق بود. ایمان واقعی بدون قید و شرط است؛ فقط چنین ایمانی خالص و به سختیِ سنگ است.

با تزکیه در دافا، تقریباً همۀ آزمون‌های روزانه را پشت سر گذاشتم. استاد نیز پی‌درپی در خواب‌هایم مرا آزمایش می‌کردند تا ببینند آیا در تزکیه ثابت‌قدم هستم یا نه. ظرف چند روز به‌وضوح احساس کردم که یک مرحلۀ تزکیه را گذرانده‌ام و وابستگی‌های رنجش، حسادت و منفعت‌طلبی را از بین بردم. با ناپدید شدن لایه به لایۀ این وابستگی‌ها، سرانجام احساس متعالی و خالص رهایی واقعی از رنجش را که یک مادۀ واقعی است، تجربه کردم. وقتی دخترم نافرمانی می‌کرد، در حفظ شین‌شینگم بهتر بودم، نه عصبانی می‌شدم و نه تحت ‌تأثیر قرار می‌گرفتم. ذهنیتم بیش از پیش صلح‌جویانه شد و فرهنگ ح.‌ک.‌چ کمتر بر من غالب می‌شد. همچنین احساس کردم لبخندم درخشان‌تر شده است.

تزکیه دخترم

دخترم را از زمانی که کلاس اول بود، دو بار در هفته به گروه مطالعۀ فا برده‌ام. چهار سال گذشته است و او از خواندن با لکنت به خواندن روان فا رسیده است. از غذا خوردن و خوابیدن هنگام خستگی به توانایی آرام نشستن و تمرکز کردن رسیده است. مواقعی بود که نمی‌خواست به مطالعۀ فا برود، اما من پافشاری می‌کردم. اکنون این کار برای او یک عادت طبیعی شده است.

باور دارم کودکانی که در چین بزرگ می‌شوند، به‌شدت توسط ایدئولوژی و تبلیغات ح‌.ک.‌چ آلوده و مسموم شده‌اند. کودکان به‌راحتی جذب محتوای منفی تلفن همراه و اینترنت می‌شوند. آن‌ها نمی‌توانند خوب را از بد تشخیص دهند، بنابراین برایشان دشوار است که به‌طور فعال و داوطلبانه فا را مطالعه کنند. این امر نیاز به نظارت بزرگسالان دارد. اکنون علاوه‌بر مطالعۀ گروهی فا، با دخترم دربارۀ اهمیت مطالعۀ روزانۀ فا در خانه صحبت کرده‌ام. او خودش تصمیم می‌گیرد که چقدر بخواند. ما باید خودمان زمینه‌ای برای همگون‌شدن با فا ایجاد کنیم و بزرگسالان باید به فرزندانشان در انجام این کار کمک کنند.

در جلسات مطالعۀ گروهی فا، دخترم در شماره‌ای از هفته‌نامۀ مینگهویی خواند که آکادمی هنر فِی‌تیان درحال جذب دانشجو است. او از ایدۀ شرکت در فی‌تیان خوشش آمد. او یادگیری رقص را در مهدکودک شروع کرد. حالا در ۱۰سالگی ۱۵۳ سانتی‌متر (پنج فوت) قد دارد. چون در کلاس رقص عملکرد خوبی داشت و اغلب رقصندۀ اصلی بود، مشتاق است که در فی‌تیان به‌عنوان رقصنده آموزش ببیند. وقتی به خانه برگشتیم از من خواست هفته‌نامۀ مینگهویی را چاپ کنم و نگه دارم. او شرایط پذیرش دانشگاه را با دقت مطالعه کرد و از آن زمان هر روز پاهایش را کش‌وقوس می‌دهد.

شرکت در مطالعۀ گروهی فا به دخترم امکان می‌دهد تا با فا همگون شود. او در صحبت کردن دربارۀ دافا با افراد جامعه فعال‌تر شده است. یادبودهای دافا را پخش کرده است و بروشورهای دافا را روی خودروها در پارکینگ‌های زیرزمینی می‌گذارد. چون در روشنگری حقیقت چندان خوب نبود، وقتی تلاش کرد دربارۀ آزار و شکنجه با دو دختر در مقطع راهنمایی صحبت کند، آن‌ها از گوش دادن خودداری کردند و او به گریه افتاد. وقتی این را به من گفت، پیش آن دخترها رفتم و با آن‌ها صحبت کردم و کمک کردم از سازمان‌های جوانان ح‌.ک‌.چ خارج شوند.

ازآنجاکه آن تابستان تمرین‌ها را منظم انجام می‌دادم، دخترم شروع به الگو گرفتن از من کرد و به‌سرعت یاد گرفت چگونه آن‌ها را انجام دهد. او از دستورالعمل‌های استاد پیروی می‌کرد و آن‌ها را به‌خوبی انجام داد. اما نمی‌توانست برای کل زمان، حالت ایستاده یا مدیتیشن نشسته را ادامه دهد.

در مقایسه با سایر تمرین‌کنندگانی که سه کار را خوب انجام می‌دهند، من و دخترم خیلی عقب‌ هستیم و هنوز کارهای زیادی هستند که به‌خوبی انجام نداده‌ایم. ازآنجاکه می‌دانیم استاد منتظر ما هستند زمان را بیشتر گرامی می‌داریم و با هم در تزکیه‌مان پیشرفت خواهیم کرد.

مقالاتی که در آن‌ها تزکیه‌کنندگان درک خود را به اشتراک می‌گذارند، معمولاً براساس وضعیت تزکیه یک فرد، ادراکش را در زمانی مشخص منعکس می‌کنند، و با هدف امکان ارتقای متقابل ارائه می‌شوند.