(Minghui.org) استاد از ما تمرین‌کنندگان می‌خواهند که هنگام انجام کارها باملاحظه باشیم و انسان‌های خوب و حتی بهتری باشیم. بنابراین، هر زمان که کاری انجام می‌دهیم یا چیزی می‌گوییم، مهم نیست که آن موضوع چقدر کوچک باشد، باید از معیارهای حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری برای سنجش خودمان استفاده، و از آموزه‌های استاد پیروی کنیم تا بتوانیم خودمان را به‌خوبی تزکیه کنیم و به فا اعتبار بخشیم. در اینجا می‌خواهم تجربیات تزکیه‌ام را از طریق چند موضوع کوچک به اشتراک بگذارم.

عمل به قولم

در اوایل ژوئن امسال، چند روز هوا بسیار گرم بود و به‌دنبال آن چند روز پشت سر هم باران بارید. هوا بسیار غیرطبیعی بود. یک روز صبح، نوه شش‌ساله‌ام را برای انجام کارهای اعتباربخشی به فا بیرون بردم. بعد از مدتی پیاده‌روی، آسمان شروع به تاریک شدن و باد شروع به وزیدن کرد. همانطور که خیلی آهسته راه می‌رفتم، نوه‌ام از من خواست که سریع‌تر راه بروم، چون ظاهراً قرار بود باران ببارد.

با شدت گرفتن باران، با قدم‌های محکم و استوار در باد پیش می‌رفتم. سرم را بالا آوردم و دیدم که مسافت پیاده‌روی تا مقصدمان مشابه مسافت پیاده‌روی تا خانه است. نوه‌ام گفت: «مادربزرگ، چرا به جلو نمی‌رویم و به راست نمی‌پیچیم تا برای رسیدن به خانه، از مسیری کوتاه‌تر برویم؟» با خودم فکر کردم: «من تزکیه‌کننده فالون دافا هستم، بنابراین حتی اگر باران ببارد، هنوز باید کاری را که قول داده‌ام انجام دهم.» بنابراین گفتم: «نه، دیروز به صاحب مغازه قول دادم که امروز برای تحویل گرفتن اجناس به آنجا بروم (روز قبل آن‌ها را تحویل نگرفتم، چون پول نقد کم داشتم). اگر نروم، بدقولی کرده‌ام. به‌عنوان انسان، باید صادق باشیم. باید به قولمان عمل کنیم.» نوه‌ام گفت: «بسیار خب، وقتی آنجا هستیم می‌توانیم پناه بگیریم تا خیس نشویم.»

وقتی به مغازه رسیدیم، صاحب مغازه دید که یک بچه همراه من است و با اینکه بیرون باران می‌بارید، به قولم عمل کردم. خیلی خوشحال شد و به‌گرمی از ما استقبال کرد.

ظرف چند دقیقه، باد بیرون فروکش کرد و باران بند آمد. خورشید در آسمان درخشید و من با خوشحالی به همراه نوه‌ام به‌سمت خانه راه افتادم.

تحویل دادن کدو تنبل

در اواخر پاییز ۲۰۲۰، هوا کم‌کم سردتر شد و مردم همگی مشغول برداشت پاییزی خود بودند. من نگران بودم که کدو تنبل‌های باغچه‌ام دراثر سرما از بین بروند. شوهرم در طول روز کار می‌کرد، بنابراین وقتی به خانه می‌رسید، آسمان تاریک شده بود. من درحال عبور از یک کارمای بیماری بودم، بنابراین یکی از هم‌تمرین‌کنندگان به من کمک کرد تا تمام کدو تنبل‌هایی را که می‌توانست پیدا کند، جمع‌آوری کنم و هردو کدو تنبل‌ها را دسته دسته به خانه من در طبقه پنجم منتقل کردیم (آسانسور نداشتیم).

آن شب، شوهرم وقتی از سر کار برگشت، از دیدن کدوها خوشحال شد. اما متوجه شد که دو کدو از گونه‌ای که او کاشته بود، نبود. از من پرسید که آن دو کدو از کجا برداشت شده‌اند. وقتی محل را به او گفتم، گفت که آن‌ها از باغ آچیانگ هستند و در باغ ما افتاده‌اند، زیرا ساقه‌ها بدون اینکه آن‌ها متوجه شوند، به باغ ما کشیده شده بودند. به او گفتم که فردا آن‌ها را به آچیانگ برمی‌گردانم و شوهرم چیزی در این مورد نگفت.

روز بعد، کدوها را به طبقه پایین منتقل کردم و همسایه طبقه پایین (که قبلاً حقیقت فالون دافا را درک کرده و موافقت کرده بود از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن خارج شود) آن را دید. وقتی فهمید که قرار است کدوها را برگردانم، بدون هیچ تردیدی به من کمک کرد. او کدوها را در چرخ‌دستی‌ای که برای رفتن به بازار استفاده می‌کرد، گذاشت و ما به آپارتمان محل زندگی آچیانگ رفتیم.

گروه‌هایی از مردم در طبقه پایین، مشغول گپ زدن بودند. وقتی کدوها را که در چرخ‌دستی بود دیدند، پرسیدند که موضوع چیست. پیرزنی که حقیقت دافا را درک کرده بود، گفت: «می‌بینی، افرادی که به دافا اعتقاد دارند خیلی خوب هستند. آن‌ها به‌طور تصادفی کدو تنبل‌های دیگران را برداشت کردند و می‌توانستند آن‌ها را برای مصرف خودشان نگه دارند، زیرا هیچ‌کس آن را ندید، اما آن‌ها را به صاحبشان برمی‌گردانند.» همسایه‌ای که به من در برگرداندن کدو تنبل‌ها کمک می‌کرد، گفت: «کدو تنبل‌ها قبلاً به طبقه بالا منتقل شده بودند و او دوباره آن‌ها را پایین آورد. اگر تمرین فالون دافا و داشتن اعتقاد نبود، آیا چنین کاری می‌کرد؟» همه با تأیید به من نگاه کردند و یکی گفت: «ببینید او چقدر خوب است. او واقعاً آدم خوبی است!»

با خودم فکر کردم: «دافا به مردم یاد می‌دهد که مهربان باشند. استاد از ما می‌خواهند که دیگران را در نظر بگیریم. فقط با راهنمایی استاد می‌توانم واقعاً انسان خوبی شوم. بدون دافا، من هم فقط از عمده جامعه پیروی می‌کردم و چیز‌های خوب دیگران را برای خودم برمی‌داشتم. خیلی خوش‌شانسم که امروز می‌توانم تمرین‌کننده دافا باشم! واقعاً از اینکه مرید استاد هستم، خوشبختم!»

مردم محلی همگی می‌دانند که من فالون دافا را تمرین می‌کنم. در طول سال‌ها، من و سایر تمرین‌کنندگان اغلب حقیقت را برای افرادی در جامعه که روابط تقدیری دارند، روشن کرده‌ایم. بسیاری از مردم آینده‌ای شگفت‌انگیز را برای خود انتخاب کرده‌اند. این موضوع کوچک درمورد کدو تنبل‌ها واقعاً به مردم کمک کرد که شاهد خوبی‌های فالون دافا باشند!

دو خیار

یادم می‌آید که یک روز صبح در اواخر تابستان ۲۰۲۱، شوهرم با دو خیار از باغمان به خانه برگشت. آن‌ها را روی میز ناهارخوری گذاشت و گفت: «این خیارها از طرف عمو ژونگ هستند. ساقه‌های بوته‌ها از سمت باغچهٔ آن‌ها به باغچهٔ ما آمده‌اند.»

بعد از اینکه شوهرم برای کار رفت، دو خیار را به خانه عمو ژونگ بردم. همسرش در را باز کرد و وقتی مرا دید، هیجان‌زده گفت: «چرا اینجا هستی؟» ازآنجاکه باغ هر دو ما با یک ردیف چوب در مرکز از هم جدا شده بود، اغلب در باغ، یکدیگر را ملاقات می‌کردیم. خیارها را روی میز گذاشتم و گفتم: «این خیارها از باغ شما هستند. ساقه‌های آن‌ها به‌سمت ما بالا آمده بود، بنابراین آن‌ها را برداشت کردیم تا به شما تحویل دهیم.» او مرا به داخل کشید تا بنشینم و گفت: «شما بچه‌ها (با اشاره به تمرین‌کنندگان دافا) فوق‌العاده عمل می‌کنید!» پاسخ دادم: «استاد از ما خواستند که این کار را انجام دهیم.»

همسر عمو ژونگ به بودا اعتقاد دارد و خواهرزاده‌اش تمرین‌کننده دافا است. بیش از 20 سال است که بسیاری از تمرین‌کنندگان دافا حقیقت را برای او روشن کرده‌اند و سعی کرده‌اند او را متقاعد کنند که از حزب کمونیست چین فاصله بگیرد و برای تأمین صلح و امنیت، از حزب خارج شود. اما او هرگز با ترک حزب موافقت نکرده بود. استاد امروز چنین فرصتی را برای او ترتیب داده بودند، بنابراین به او گفتم: «استاد از ما می‌خواهند که انسان‌های خوبی باشیم و در هر کاری که انجام می‌دهیم، باملاحظه باشیم. ما تزکیه‌کنندگانی هستیم که خود را ملزم به رعایت اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری دافا می‌دانیم.»

همچنین به او گفتم که ح.‌ک.‌چ حادثه خودسوزی تیان‌آنمن را صحنه‌سازی کرد تا فالون دافا را بدنام کند. به او گفتم که فالون دافا در بیش از ۱۰۰ کشور و منطقه گسترش یافته و کتاب‌های دافا به ۵۰ زبان ترجمه شده‌اند. فالون دافا، که فالون گونگ نیز نامیده می‌شود، بسیار مقدس است و برای نجات موجودات ذی‌شعور گسترش یافته است. فقط ح.‌ک.‌چ درحال سرکوب و آزار و اذیت این افراد خوب است که دافا را تزکیه می‌کنند و تلاش می‌کنند مهربان‌تر باشند. عاملان این جنایت قطعاً زمانی که ح.‌ک.‌چ از هم بپاشد، مجازات خواهند شد.

او گفت: «می‌دانم که همه شما آدم‌های مهربانی هستید. من به بودا اعتقاد دارم، و همه ما درباره مهربان بودن صحبت می‌کنیم، و همه ما معتقدیم که موجودات الهی وجود دارند.»

گفتم: «بله، طبق قوانین آسمانی، خوبی پاداش داده می‌شود و بدی مجازات خواهد شد. ح‌.ک‌.چ الحاد را ترویج می‌دهد، علیه الهیات عمل می‌کند و تمرین‌کنندگان فالون دافا را که تلاش می‌کنند انسان‌های مهربانی باشند، آزار و اذیت می‌کند. آن‌ها تمرین‌کنندگان را تحت آزار و اذیت قرار می‌دهند، آن‌ها را به مراکز شستشوی مغزی می‌فرستند، شکنجه و به زندان محکوم می‌کنند و اعضای بدن تمرین‌کنندگان را درحالی‌که هنوز زنده هستند، برمی‌دارند. ح‌.ک‌.چ مرتکب اعمال بسیار شیطانی شده است. وقتی ح‌.ک‌.چ به دست عدالت سپرده شود، اگر عضوی از آن باشی، متهم خواهی شد. آیا به ح‌.ک‌.چ یا سازمان‌های وابسته به آن پیوسته‌ای؟» او گفت که به پیشگامان جوان پیوسته است و تکرار کرد: «من سال‌هاست که به بودا اعتقاد دارم.»

فهمیدم که او هنوز نتوانسته از باور چند‌ساله‌اش دست بکشد، بنابراین به او گفتم: «ما باور تو را تغییر نمی‌دهیم. تو هنوز می‌توانی به بودا اعتقاد داشته باشی و تلاش کنی نیک‌خواه باشی. فقط از صمیم قلب از پیشگامان جوان خارج شو. آسمان‌ها نظاره‌گر هستند. به این ترتیب، نیروی الهی واقعاً می‌تواند از تو محافظت کند و تو واقعاً می‌توانی به آرامش، امنیت و سعادت دست یابی! برای رسیدن به آرامش و امنیت، از حزب کمونیست چین خارج شو. استفاده از نام مستعار هم می‌تواند مؤثر باشد.» او پاسخ داد: «بسیار خب، از نام واقعی من برای ترک آن استفاده کن.»

از کناره‌گیری او خوشحال شدم. استاد، متشکرم که از هیچ‌ فردِ دارای رابطه تقدیری، ناامید نشدید! از شما هم‌تمرین‌کنندگان متشکرم که با روشنگری حقیقت برای او در هر فرصتی، بنیانی را برای او بنا نهادید. استاد، متشکرم که به من خردی عطا کردید تا او را بیدار کنم تا آینده‌ای شگفت‌انگیز را انتخاب کند.