(Minghui.org) همیشه فکر می‌کردم چون در پروژه‌ها مشارکت دارم، درحال کمک به دافا هستم. اما اکنون واقعاً احساس بدی دارم، زیرا صرف‌نظر از اینکه چه کاری انجام می‌دهم آن تقریباً هیچ است. آنچه در اوایل نوامبر، ازطریق چشم آسمانی‌ام دیدم، کمک کرد تا عمیق‌تر درک کنم استاد چه چیزهایی را [به‌خاطر ما] تحمل می‌کنند.

من پنج سال است که فالون دافا را تمرین می‌کنم و از گفتگو با سایر تمرین‌کنندگان و مطالعه جوآن فالون و سایر سخنرانی‌های استاد می‌دانستم که استاد به‌دلیل کارمای تمرین‌کنندگان، رنج بسیاری را تحمل می‌کنند. فکر می‌کردم این موضوع را درک می‌کنم، اما آنچه دیدم کمک کرد تا به میزان درد و رنجی که استاد متحمل می‌شوند پی ببرم.

می‌توانستم رنج ایشان را احساس کنم؛ رنجی فراتر از توصیف با کلمات. استاد فقط برای تمرین‌کنندگان فالون دافا تحمل نمی‌کنند. بی‌شمار موجود در لایه‌لایه بُعدها، و بی‌شمار موجود در لایه‌لایه کیهان‌ها وجود دارند. استاد برای همه آن‌ها، از پایین‌ترین تا بالاترین سطوح تحمل می‌کنند. کارما در سطوح بالاتر آن‌قدر عظیم است که وحشت‌آور است.

وقتی این را دیدم، دلیلش را درک کردم؛ استاد نمی‌خواهند همه این موجودات نابود شوند، بنابراین ایشان همه‌چیز را تحمل می‌کنند، درحالی‌که همزمان اصلاح فا را نیز به پیش می‌برند. استاد به ما گفتند که بالاترین سطوح جهان منحط شده بود. ایشان نمی‌خواهند آن موجودات نابود شوند، بنابراین درحال اصلاح فا هستند.

درحالی‌که این صحنه را تماشا می‌کردم، می‌لرزیدم و گریه می‌کردم، زیرا می‌توانستم حس کنم آنچه استاد تحمل می‌کنند بسیار فراتر از چیزی است که عیسی تحمل کرد.

چند روز بعد، با تمرین‌کننده‌ای تماس گرفتم که اغلب درک‌هایم را با او به اشتراک می‌گذاشتم. امیدوار بودم با صحبت با او بتوانم آرام شوم. او که متوجه شد صدایم متفاوت است، پرسید چه اتفاقی افتاده است. فقط به او گفتم که دیدم استاد بیش از عیسی رنج می‌کشند و تحمل می‌کنند. بعد از اینکه تلفن را قطع کردم، به گریه افتادم.

بسیاری فکر می‌کنند رنج عیسی دردناک‌ترین بوده است. اما هیچ‌کس نمی‌داند استاد چه چیزی را تحمل می‌کنند و چه رنجی می‌کشند. نمی‌توانم درک کنم که استاد برای همه موجودات در این جهان پهناور، از بالاترین تا پایین‌ترین سطوح، چه رنجی را تحمل می‌کنند. هنوز در شوک هستم و هنگام نوشتن این جملات اشک‌هایم جاری است.

در چند روز بعد بی‌حس بودم. من با سایر تمرین‌کنندگان روی پروژه‌های مرتبط با فالون دافا کار می‌کنم، اما تمرکز برایم دشوار بود؛ زیرا احساس می‌کردم هر چقدر هم کار کنم، تلاش‌هایم کمک چندانی به استاد نمی‌کند.

فداکاری ایشان چنان عظیم است که «عظیم‌تر از عظیم» است. این تنها راهی است که می‌توانم برای توصیف آن به‌کار ببرم، زیرا هیچ راه دیگری برای بیان آن ندارم. احساس درماندگی داشتم؛ فقط آنجا نشسته بودم و می‌دیدم استاد رنج می‌کشند. هر کاری که انجام می‌دادم همچون قطره‌ای در اقیانوس بود. می‌دانستم استاد اجازه دادند این صحنه را ببینم تا مرا تشویق کنند که با جدیت تزکیه کنم.

سپس انگار همه وابستگی‌هایم ناپدید شدند؛ هیچ چیزی نمی‌خواستم. همسرم چیزی گفت که معمولاً واکنش مرا برمی‌انگیخت. شاید با او بحث نمی‌کردم، اما احساس ناراحتی می‌کردم. اما این ‌بار اصلاً تحت تأثیر قرار نگرفتم. همسرم امروز از چیزی شکایت کرد، اما من مضطرب نشدم.

استاد این‌همه فداکاری کرده‌اند، اما من هنوز نتوانسته‌ام وابستگی‌های ناچیز خود را رها کنم. استاد گفته‌اند هنگامی‌ که رشد می‌کنیم و در سطوح بالاتر تزکیه می‌کنیم، با چالش‌های بیشتری روبه‌رو خواهیم شد تا بتوانیم وابستگی‌هایمان را از بین ببریم. اما من احساس می‌کردم خوب تزکیه نکرده‌ام. هنوز ذهنیت خودنمایی داشتم، و گاهی به‌نظر می‌رسید آن حتی بدتر هم شده است.

پس از دیدن آن صحنه، احساس بدی داشتم، زیرا خودنمایی کرده بودم، درحالی‌که استاد برای همه موجودات در سراسر جهان، از پایین‌ترین تا بالاترین سطوح، رنج می‌کشند، اما هیچ‌کس نمی‌داند.

فکر می‌کنم برخی از تمرین‌کنندگان می‌دانند. گرچه استاد این‌همه تحمل کرده‌اند، هرگز شکایتی نمی‌کنند. اما من وقتی چیزی مطابق خواسته‌ام پیش نرود، اغلب دلخور می‌شوم. از این تجربه فهمیدم که از جایی که در تزکیه باید باشم فاصله زیادی دارم.

واقعاً این سخن استاد را درک کردم:

«اما گفته‌ایم که تمرین‌کننده نباید وقتی مورد حمله قرار می‌گیرد تلافی کند یا وقتی به او توهین می‌شود جوابش را بدهد؛ بلکه باید استاندارد بالایی را برای خود در نظر بگیرد.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)

فکر می‌کردم معیار را رعایت کرده‌ام، چون در ظاهر مقابله‌به‌مثل نمی‌کردم. اما هنگامی که احساس عدم تعادل می‌کردم، در بُعدهای دیگر، درواقع با کسانی که مرا ناراحت کرده بودند مبارزه می‌کردم. گهگاه چیزی منفی می‌گفتم که نشان می‌داد هنوز آن وابستگی وجود دارد. کلامم از گذشته ملایم‌تر بود، اما هنوز حامل انرژی منفی بود. می‌دانم هنوز به معیار یک تمرین‌کننده واقعی نرسیده‌ام. واقعاً احساس بدی دارم.

همچنین کارمای فکری‌ام را دیدم و متوجه شدم که افکار چگونه کارما تولید می‌کنند. وقتی فکرِ دوست‌نداشتن فردی در من شکل می‌گرفت، به‌محض اینکه آن فکر ظاهر می‌شد، در بُعدهای دیگر درحال حمله به آن فرد یا تحریک کردن او بودم. وقتی افکار بدی داشتم، آن‌ها پیشاپیش در بُعدهای دیگر فعال بودند. وقتی این را فهمیدم شوکه شدم. اکنون به‌طور دقیق به افکارم توجه می‌کنم.

وقتی در گذشته، کارهای خانه را انجام می‌دادم، اغلب احساس ناراحتی می‌کردم و با خودم می‌گفتم چرا همسرم این یا آن کار را انجام نداده است. اکنون، وقتی چنین افکاری ظاهر می‌شود، فوراً آن‌ها را از بین می‌برم. همچنین متوجه شده‌ام رفتارم با خانواده و دیگران چقدر نامناسب بوده است.

از این تجربه، درک‌هایی بیشتری نیز داشتم، اما نتوانستم همه آن‌ها را به‌خاطر بیاورم. حجم آن بسیار زیاد و فراتر از درک من بود. بنابراین فقط خواستم آنچه را دیدم با شما در میان بگذارم.

فقط می‌توانم به استاد بگویم که روی تزکیه خودم سخت تلاش خواهم کرد؛ تزکیه را جدی خواهم گرفت و عقاید و تصورات بشری‌ام را از بین خواهم برد. پس از آنچه دیدم، جرئت ندارم مثل قبل فکر یا رفتار کنم. همیشه فکر می‌کردم چون در پروژه‌ها مشارکت دارم، درحال کمک به فالون دافا هستم. اما اکنون واقعاً احساس بدی دارم، زیرا هر کاری که انجام بدهم تقریباً هیچ است.

استاد عظیم‌تر از عظیم هستند. بسیار خوش‌اقبالم که اینجا هستم و فالون دافا را تمرین می‌کنم. نمی‌دانم چگونه این افتخار را توصیف کنم. فقط می‌توانم با تمام وجود از استاد، برای همه‌چیز و برای اینکه اجازه دادند در دافا تزکیه کنم، سپاسگزاری کنم.

این تجربه و بینش شخصی من است. لطفاً اگر چیزی با آموزه‌های دافا ناسازگار است، یادآوری کنید.

مقالاتی که در آن‌ها تزکیه‌کنندگان درک خود را به اشتراک می‌گذارند، معمولاً براساس وضعیت تزکیه یک فرد، ادراکش را در زمانی مشخص منعکس می‌کنند، و با هدف امکان ارتقای متقابل ارائه می‌شوند.