(Minghui.org) من زنی مرید فالون دافا هستم که امسال ۷۸ساله میشوم. ۱۹ سال است که فالون دافا را تمرین میکنم. از آن بسیار بهرهمند شدهام و بدون هیچگونه درمان پزشکی، بر بیش از دوازده بیماری غلبه کردهام.
قبل از شروع تمرین، به آرتروز دردناک گردن مبتلا بودم که باعث میشد هر روز سرگیجه و حالت تهوع داشته باشم. من با یک شریان بازیلر بسیار باریک در قاعده مغزم، تقریباً یکسوم اندازه طبیعی، به دنیا آمدم که خونرسانی به مغزم را کاهش میداد و بر تفکرم تأثیر میگذاشت. اگر این شریان بهطور تصادفی در طول خواب فشرده میشد، صدایی شبیه غرش رعد در گوشهایم میشنیدم، بیناییام موقتاً مختل میشد و سپس فلج میشدم. وقتی این اتفاق میافتاد، اگرچه ذهنم روشن بود، اما نمیتوانستم درخواست کمک کنم.
من فشار خون بالا، التهاب گلو، آبریزش بینی، مشکلات قلبی و آنتریت آلرژیک (التهاب روده باریک ناشی از واکنش آلرژیک) داشتم که باعث درد معده و اسهال میشد. اگر آب سرد یا غذای سرد میخوردم، در عرض چند دقیقه، اسهال میگرفتم. همچنین افسردگی و اضطراب داشتم. اما بعد از اینکه تمرین فالون گونگ را شروع کردم، همه این بیماریها بهتدریج ناپدید شدند و واقعاً احساس فوقالعاده رهایی از بیماری را تجربه کردم.
وضعیت عاطفیام حتی دستخوش تغییر رضایتبخشتری شد. در گذشته، اغلب آنقدر خشم در قلبم داشتم که مجبور بودم هر چند روز یک بار آن را بیرون بریزم تا از فروپاشی روانی جلوگیری کنم. پس از تمرین تزکیه، آرام شدم و دیگر عصبانی یا کلافه نمیشدم. با همه خوشبرخورد بودم و زندگی خانوادگیمان گرم و هماهنگ شد. شگفتانگیز بود! دافا میتواند طبیعت و سرنوشت یک فرد را تغییر دهد. فای بودا بیکران و قادر مطلق است! درک کامل قدرت آن دشوار است، مگر اینکه شخصاً آن را تجربه کرده باشید. قدردانی من از استاد و دافا را نمیتوان با کلمات بیان کرد.
تمرین دافا نهتنها برای خودم مفید بود، بلکه خانواده، اقوام و دوستانم نیز همگی با درک حقیقت و حمایت از من، مورد لطف و عنایت قرار گرفتند.
بهدلیل آزار و شکنجه، شوهر و فرزندانم در ابتدا از فشار اجتماعی میترسیدند و نمیخواستند من به تمرین ادامه دهم. پلیس و برخی از افراد محل کارم آمدند و تهدید کردند که اگر تمرین فالون گونگ را کنار نگذارم، بر شانس فرزندانم برای رفتن به دانشگاه، پیدا کردن شغل و غیره تأثیر خواهد گذاشت.
دو گزینه به من داده شد: یا سه بیانیه را بنویسم و تمرین را کنار بگذارم؛ یا از ح.ک.چ اخراج شوم. من تصمیم گرفتم به تمرین دافا ادامه دهم و از ح.ک.چ شیطانی خارج شوم. احساس آرامش زیادی داشتم و به خانوادهام دلداری دادم: «نگران نباشید، هیچکس نمیتواند کاری انجام دهد، فقط استاد حرف آخر را میزنند. ما باید قاطعانه به استاد و فا ایمان داشته باشیم و همهچیز را به ایشان بسپاریم.»
با وجود فشار، من در اعتقاداتم راسخ ماندم و هر روز احساس شادی میکردم. وضعیت روحی آرام و شاد من تأثیر مثبتی بر خانوادهام گذاشت. شوهرم آنقدر نگران بود که نمیتوانست بخوابد و بسیار تحریکپذیر شد. او بسیار نگران آبرویش بود و احساس میکرد نمیتواند در برابر فشارها مقاومت کند. اما مرا بسیار تحسین میکرد و روحیهاش به تدریج تثبیت شد.
خودم را وقف مراقبت از خانوادهام کردم. برای مثال، از مادرشوهرم مراقبت میکردم که تقریباً پنج سال قبل از فوتش، در بستر بیماری بود. هیچیک از پنج خواهر و برادر شوهرم کمکی نکردند. همچنین تمام تلاشم را کردم تا ازطریق اقدامات مشخص، بر سایر اقوام و دوستانم تأثیر بگذارم. دهها نفر از اعضای خانواده بزرگم، حقایق مربوط به دافا را درک کردند و از حزب کمونیست چین و سازمانهای وابسته به آن خارج شدند.
نهتنها شوهر و فرزندانم از من حمایت کردند، بلکه با تکرار هرروزۀ عبارات «فالون دافا خوب است؛ حقیقت، نیکخواهی،بردباری خوب است» از استاد محافظت و برکت دریافت کردهاند. در ادامه چند نمونه از قدرت دافا آمده است.
در سختترین روزهایم، شوهرم به من دلداری میداد: «من همیشه در کنارت خواهم ماند.» استاد همیشه از او محافظت کردهاند. او چهار بار از دوچرخه برقیاش افتاد، اما فقط یک بار وضعیت جدی بود. او نُه روز در بیمارستان ماند و کاملاً بهبود یافت.
وقتی نوه بزرگمان در آزمون ورودی دبیرستان شرکت کرد، عبارات فرخنده «فالون دافا خوب است؛ حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار میکرد. او آنقدر خوب عمل کرد که باورش نمیشد چنین نمره بالایی گرفته است. او همچنین این عبارات را در طول آزمون ورودی دانشگاه تکرار کرد و توانست در دانشگاه پذیرفته شود. پس از فارغالتحصیلی، برخی از اقوام گفتند که پیدا کردن شغل برای او دشوار خواهد بود، زیرا مادربزرگش فالون گونگ را تمرین میکند. من کاملاً معتقد بودم که استاد همهچیز را نظم و ترتیب خواهند داد. درنتیجه، او در یک شرکت دولتی معتبر شغلی پیدا کرد. آن افراد منفیباف از نتیجه شگفتزده شدند.
نوه کوچکم در سال آخر دبیرستان، به بازیهای ویدئویی معتاد شد و گاهی به همین دلیل از مدرسه غیبت میکرد. با نزدیک شدن به زمان کنکور دانشگاه، او در رختخواب ماند، پردهها را کشید و از خوردن و آشامیدن امتناع کرد. او میگفت زندگی آنقدر دردناک است که میخواهد از گرسنگی بمیرد. وقتی روز ثبتنام در کنکور دانشگاه فرا رسید، سعی کردیم او را متقاعد کنیم که ثبتنام کند. اما هر چقدر تلاش کردیم، او اقدام نکرد.
تمام خانواده از شدت عصبانیت به ستوه آمده بودند. من به استاد التماس کردم که این بچه را نجات دهند. ایشان او را راهنمایی کردند تا طرز فکرش را اصلاح کند. حدود ساعت ۶ عصر، او موافقت کرد که ثبتنام کند. او در آزمون ورودی بیش از ۵۰۰ امتیاز کسب کرد و در دانشگاه پذیرفته شد.
درحالیکه منتظر اعلام وضعیت پذیرشش بودم، هر روز جوآن فالون را با او مطالعه میکردم. دیدگاه ذهنیاش دستخوش تغییرات عظیمی شد و به فرد دیگری تبدیل شد. تمام خانواده شاهد این تحول بودند. او به من گفت که چندین بار، وقتی بیمار بود، پس از تکرار عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است»، بدون درمان بهبود یافت. او گفت که دافا را در قلبش دارد.
دخترعمویش پورپورای آلرژیک (بهدلیل التهاب عروق کوچک، لکههای خونریزیدهنده بنفشرنگ روی پوست ظاهر میشود و ممکن است علائم گوارشی یا کلیوی هم ایجاد کند) داشت که باعث میشد هنگام غذا خوردن معدهاش درد بگیرد و پس از بستری شدن در بیمارستان بهبود نیافت. نوهام به او یاد داد که تکرار کند: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» پس از آن، معده دخترعمویش دیگر درد نمیکرد و روز بعد از بیمارستان مرخص شد.
دامادم دو سال پیش دچار حمله قلبی شد. او در طول شب تکرار میکرد: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» با حمایت استاد، او از عوارض مرگبار جان سالم به در برد.
دختر و دامادم بهراحتی در امتحانات مربوط به ارتقای شغلی قبول شدند. در آخرین امتحان، دامادم از بین ۳۷ نفر در شرکتش، نفر دوم شد که فراتر از انتظارش بود. آنها آمدند تا خبر خوب را به اشتراک بگذارند و من پرسیدم: «آیا عبارات فالون دافا را تکرار میکنید؟» هردو گفتند: «بله! حتماً!» یکی از اقوام دامادم به دافا اعتقاد نداشت و حتی پس از ۱۰ سال تلاش نتوانست در امتحان قبول شود.
یکی دیگر از اقوام من، بهدلیل بیماری سالها دارو مصرف میکرد و سپس باردار شد. تمام داروهایی که مصرف میکرد برای جنین مضر بود. پزشک به او پیشنهاد سقط جنین داد، در غیر این صورت کودک با آسیب مغزی به دنیا میآمد. او به من التماس میکرد که کمکش کنم. به او گفتم: «نگران نباش، تا زمانی که صادق باشی و آنچه را که به تو میگویم انجام دهی، استاد دافا از تو و فرزندت محافظت خواهد کرد.»
حقایق را برایش روشن کردم و او از حزب کمونیست چین و عوامل وابسته به آن کنارهگیری کرد. او صادقانه به دافا اعتقاد داشت و هر روز تکرار میکرد: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است». او همچنین سیدی اجرای شن یون را تماشا کرد و به موسیقی دافا گوش داد. بعداً یک دختر سالم به دنیا آورد که امسال ۱۵ساله میشود. این دختر زیبا، باهوش و بسیار معقول است.
من در طول همهگیری کووید-۱۹ متوجه پدیده خاصی شدم. به نظر میرسید شدت علائم یک فرد و تعداد دفعات ابتلای او، ارتباط مستقیمی با نگرش او نسبت به دافا دارد. هرچه فرد بیشتر به دافا بیاعتقاد باشد، با آن مخالفت کند یا حتی به آن آسیب برساند، علائم شدیدتر میشود. اما کسانی که واقعاً دافا را تمرین میکنند، آلوده نمیشوند. آیا این همبستگی نباید باعث شود همه تأمل کنند؟
نمونههای زیادی از افرادی وجود دارد که با ایمان به دافا، برکاتی دریافت کردهاند. بسیاری از بیماران بهشدت بیمار، که برخی حتی در آستانه مرگ بودهاند، شفا یافتهاند. افراد بیشتری میدانند که دافا یک فای درست است و مردم را نجات میدهد. استاد از قدرتهای فوقطبیعیشان استفاده میکنند که میتواند اثرات معجزهآسایی از خود نشان دهد. این یک واقعیت است.
وقتی با مشکلاتی روبرو میشوید، چرا دافا را امتحان نمیکنید؟ بااینحال، دافا تنها در صورتی مؤثر است که قلبی صادق داشته باشید که به خدایان و بوداها احترام بگذارد. امیدوارم افراد بیشتری بهسرعت به فای بزرگ بودا آگاه شوند، توسط استاد نجات یابند و از فاجعه بزرگ پیش رو، جان سالم به در ببرند.
استاد، بهخاطر نجات دلسوزانهتان سپاسگزارم!
کپیرایت ©️ ٢٠٢٥-١٩٩٩ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.