(Minghui.org) درود بر استاد بزرگ و مهربان! درود بر هم‌تمرین‌کنندگان!

همیشه احساس می‌کردم هدف و معنایی برای وجود و زندگی من وجود دارد، اما هرگز نمی‌توانستم به هیچ فلسفه یا مذهبی اعتقاد داشته باشم.

با بزرگ‌تر شدن، در دوران نوجوانی و جوانی، به تدریج احساس سردرگمی، فقدان و اندوه در من ایجاد شد و هیچ‌چیز برایم رضایت و خوشحالی به همراه نداشت. سال‌ها گذشت و زندگی‌ام به‌طور فزاینده‌ای دردناک و سخت شد. به‌تدریج احساس پوچی در من شکل گرفت و یک روز این احساس واقعاً بر من غلبه کرد. خودم را در بن‌بستی فلسفی می‌دیدم و احساس پوچی داشتم.

هیچ‌چیز به من انگیزه‌ای برای ادامه مسیر نمی‌داد، و حس عظیمی از جبر و پوچی داشتم. این حسی واقعاً عمیق بود، و فشار روانی شدیدی را احساس می‌کردم. درحال ازدست دادن چه چیزی بودم؟ مسیر کجا بود؟

یک تجربه روشن‌گرانه

یک روز که با یکی از دوستانم در خانه بودم، به‌دلیل یک رفتار ناپسندم با یکی از دوستانمان که چند روزی در خانه من مانده بود، به‌شدت ناراحت شدم و احساس گناه کردم. این احساس آنقدر شدید بود که نمی‌توانستم جلو آن را بگیرم. بی‌اختیار شروع به گریه کردم و مدت زیادی گریه کردم. دست و پایم رنگ‌پریده و بدنم سرد شده بود. دوستم که شاهد این موضوع بود گیج شده بود. سعی ‌کرد مرا دلداری دهد و گریه‌ام را متوقف کند، اما نتوانست. سپس این حس به او هم منتقل شد و او نیز به گریه افتاد. ما هردو برای مدتی طولانی گریه و خودمان را سرزنش و ملامت کردیم. تجربه بسیار عجیبی بود.

درحالی‌که در این وضعیت بودم، کم‌کم تصاویری را دیدم. ناگهان صدایی در گوشم زمزمه کرد: «خودت را پاکسازی کن.» احساس کردم صدا از استادِ روشی معنوی است. احساس گناه داشتم، بنابراین شروع کردم به روزه گرفتن. احساس می‌کردم باید روحم را پاکسازی کنم. همچنین مصرف الکل را ترک کردم، اما نتوانستم سیگار را ترک کنم.

با روزه‌داری به‌مدت چند ساعت در روز شروع کردم، به‌تدریج مدت زمان نخوردنم را افزایش دادم و بالاخره 14 تا 15 ساعت در روز روزه می‌گرفتم. درنهایت روزی فقط یک وعده غذا می‌خوردم. خیلی لاغر شدم و 20 کیلو وزن کم کردم. دوستانم وحشت کرده بودند و فکر می‌کردند که بیمار هستم. نگرانم بودند. در این مدت کار می‌کردم و در اوقات فراغت، مقالات و کتاب‌هایی درمورد پاکسازی و مفاهیم معنوی می‌خواندم. نمی‌دانستم چه مدت باید روزه بگیرم یا هدف واقعی‌ام از روزه گرفتن چیست. می‌خواستم خودم را پاکسازی کنم، اما نمی‌دانستم چگونه، و احساس می‌کردم به یک استاد واقعی نیاز دارم.

شروع به تمرین فالون دافا می‌کنم

در کمپ تفریحی‌ای که در آنجا کار می‌کردم با مرد جوانی آشنا شدم. او گفت که مرا درحال تمرین یوگا دیده است و پیشنهاد کرد تمرین چی‌گونگی را که خودش انجام می‌داد، امتحان کنم. درباره فالون دافا به من گفت و پیشنهاد کرد که تمرین‌ها را به من آموزش دهد. با وجود سن کمش، بسیار عاقل به نظر می‌رسید و انرژی مثبتی داشت.

سؤالات زیادی داشتم، و او پیشنهاد کرد که کتاب اصلی فالون دافا، جوآن فالون، را بخوانم. تمرین‌ها را از او یاد گرفتم و شروع به خواندن کتاب کردم. وقتی به قسمتی از کتاب رسیدم که درباره سیگار صحبت می‌کرد، اشک از چشمانم سرازیر شد و از آن شب به بعد، سیگار را ترک کردم. این بیش از سه سال پیش بود.

درکم عمیق‌تر می‌شود

اخیراً شروع به خواندن نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر کردم و درک جدیدی از فا به دست آوردم. استاد به ما آموختند:

«برای مدت زمان طولانی موجودات زنده در دافا، مخصوصاً مریدان، فهم نادرستی از فا در سطوح گوناگون در رابطه‌ با رشد شین‌شینگ داشته‌اند. هر وقت كه رنجی می‌آید، آن ‌را با جنبه‌ سرشت اصلی‌تان نمی‌بینید بلكه كاملاً با جنبه‌ انسانی‌تان به آن نگاه می‌كنید. سپس شیطان‌های خبیث از این نقطه استفاده می‌كنند و آسیب و تداخل بی‌پایانی را تحمیل می‌كنند، شاگردان را در رنج‌های درازمدت قرار می‌دهند. درحقیقت این از دركی ناكافی از فا به‌وسیله‌ جنبه‌ انسانی‌تان ناشی می‌شود. شما به‌طور انسانی جنبه‌ خدایی‌تان را محدود كرده‌اید؛ به‌عبارت دیگر قسمت‌هایی را كه به‌طور موفقیت‌آمیز تزكیه شده‌اند محدود كرده‌اید و از اینکه آن‌ها اصلاح فا را انجام دهند، جلوگیری كرده‌اید. چگونه جنبه‌ تزكیه‌نشده‌ شما می‌تواند افكار اصلی‌تان یا جنبه‌ای را كه درحال‌حاضر فا را به‌دست آورده است محدود كند؟ درحالی‌كه به‌طور انسانی شیطان‌های خبیث را پرورانده‌اید، به آن‌ها اجازه می‌دهید كه از راه‌های گریز در فا استفاده كنند. وقتی رنجی وارد می‌شود، اگر شما، یک مرید، بتوانید به‌طور واقعی آرامشی تكان‌نخوردنی را حفظ كنید یا برای رسیدن به شرایط مختلف در سطوح مختلف مصمم باشید، باید این برای شما كافی باشد كه امتحان را بگذرانید. اگر آن به‌طور بی‌پایان ادامه پیدا كند و اگر مشكلات دیگری در شین‌شینگ یا رفتارتان وجود نداشته‌ باشد، باید این‌طور باشد كه شیطان‌های خبیث درحال استفاده از نقاط ضعف‌ شما ناشی از عدم كنترل‌تان هستند. هرچه باشد، یک تزكیه‌كننده یک انسان عادی نیست. بنابراین چرا جنبه‌ای از شما كه سرشت اصلی‌تان است فا را اصلاح نمی‌كند؟» («تشریح درباره فا»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

هر زمان که با تضادها، رنج‌ها یا مشکلات روبرو می‌شدم، آن‌ها را با تصورات و مفاهیم اکتسابی پس از تولد ارزیابی می‌کردم؛ بنابراین احساساتی می‌شدم و تحت تأثیر آن‌ها قرار می‌گرفتم. اخیراً متوجه چیزی شدم: بیش از دو سال، بی‌‌امان و تقریباً بدون استراحت کار کردم و ساعت‌های طولانی کار کردم. این باعث شد که زمان کمی برای شرکت در پروژه‌های مربوط به گفتن درباره فالون دافا به مردم، مطالعه فا یا انجام تمرین‌ها داشته باشم.

متوجه شدم که نباید اجازه دهم این تأثیرات بد درواقع از درک ناکافی من از فا و ناتوانی من در کنترل خودم، که باعث رنج طولانی‌ام شد، سوءاستفاده کنند. فهمیدم که نباید هر چیزی را به‌عنوان رنج و سختی و یا به‌عنوان بازپرداخت کارما بپذیرم. تزکیه روندی پویا و با پیچیدگی‌ها و اختلاف‌هاست، اما نه مشکلات طولانی‌مدت!

وقتی طرز فکرم تغییر کرد و شین‌شینگم بهبود یافت، مطمئناً شرایط تغییر ‌کرد. البته باید به‌جای تغییر شرایط بیرونی، مسیر بدون قصد و مسیر طبیعی را طی کنیم. باید روی تغییر و بهبود خود تمرکز کنیم. به‌دنبال این تغییرات، پس از چند روز، یک پیشنهاد کاری با تعطیلات آخر هفته و ساعات کاری کمتر دریافت کردم.

اصلاح فا

ازطریق مطالعه بیشتر فا و تزکیه، و همچنین شرکت در جلسات مطالعه گروهی فالون دافا، تبادل تجربیات، و شرکت در فعالیت‌های دافا، به ارزش و اهمیت یک تمرین‌کننده فالون دافا بودن پی بردم. اکنون می‌دانم که مسئولیت ما برای بیدار کردن موجودات ذی‌شعور چقدر حیاتی است، اصلاح فا چیست، آزار و شکنجه چگونه رخ داد، و چگونه نیروهای شیطانی با استفاده از ترتیبات بسیار منظم و خودخواهانه‌شان، در نجات مردم مداخله کردند.

اصلاح فای کیهان به‌سرعت درحال نزدیک شدن به سطح است و به‌زودی به دنیای بشری خواهد رسید. زمانی که ما برای تزکیه و بیدار کردن موجودات ذی‌شعور داریم رو به اتمام است. امیدوارم بتوانم در تزکیه شخصی‌ام به‌خوبی عمل و به استاد، در نجات موجودات ذی‌شعور کمک کنم، درحالی‌که به عهدهایم عمل می‌کنم. هرچه به پایان نزدیک‌تر می‌شویم، باید بیشتر کوشا باشیم. تزکیه بسیار جدی است، و هرچه بیشتر تزکیه می‌کنم، بیشتر متوجه می‌شوم که مسئولیت تمرین‌کنندگان دافا چقدر عظیم و مأموریتشان چقدر بزرگ است.

متشکرم استاد! متشکرم هم‌تمرین‌کنندگان!