(Minghui.org) من ۸۶ساله هستم و فا را در سال ۱۹۹۷ بهدست آوردم. در طول بیش از ۲۰ سال تزکیه، با توجه به نیکخواهی استاد، نسبتاً بدون مشکل تا به امروز رسیدهام. اخیراً متوجه شدم که هنوز مقدار زیادی افکار بشری، عقاید و تصورات بشری و احساسات و عواطف دارم که تشخیصشان آسان نیست. میخواهم یافتههایم را با همتمرینکنندگان بهاشتراک بگذارم.
یک روز در پاییز۲۰۲۲ که روی تخت نشسته بودم، ناگهان احساس کردم یک سوزن در قسمت پایین کمرم فرو میرود. سپس کمردرد را تجربه کردم و در ایستادن مشکل داشتم. وقتی دراز میکشیدم خیلی درد نمیگرفت، اما وقتی میایستادم درد شدید میشد. تمرینات صبحگاهی من تحت تأثیر قرار گرفت و نتوانستم برای انجام چهار تمرین بایستم.
بنابراین بهدقت گفتار و اعمال اخیرم را مرور کردم و احساس کردم که آن احتمالاً بهخاطر رنجش ناشی از احساسات من به خواهر بزرگترم است.
خواهرم زندگی راحتی نداشت. او از جوانی، در کارهای کشاورزی خیلی کمک میکرد. او پس از ازدواج، صاحب چهار فرزند شد. شوهرش دور از خانه کار میکرد. گاهی چند روزی به خانه نمیآمد. شوهرخواهرم مراقب خانواده نبود و با خواهرم رفتار خوبی نداشت. من و برادر کوچکترم با دیدن کمبود خواربار و پوشاک خانواده خواهرم، اغلب مسافتهای طولانی را پیاده طی میکردیم تا برای او غذا ببریم و در کارهای خانه، به او کمک کنیم.
خواهرم در زندگیاش، از هیچ لذت و شادیای برخوردار نبود. وقتی پیر شد، در خانه بچهها زندگی میکرد. سرانجام بهدلیل ابتلا به بیماریهای فراوان فوت کرد. با فکر کردن به رنجی که خواهرم متحمل شده بود، از شوهرش عصبانی بودم.
چند خواهرزادهام در سال نو چینی۲۰۲۲ به دیدنم آمدند که مرا به یاد خواهرم انداخت. مشکلات خواهرم و بیتوجهی شوهرش به خانواده را به آنها گفتم. خواهرزادههایم نیز همین احساس را داشتند و شوهرخواهرم را مقصر میدانستند. بعد از رفتن خواهرزادهها، مدت زیادی نتوانستم آرام بگیرم، که نشان میداد رنجشم چقدر شدید بود. اما در آن زمان، متوجه آن نشدم.
بعد از اینکه کمردرد را احساس کردم، آرام شدم و به درون نگاه کردم و رنجشم را پیدا کردم. آنگاه روی ازبین بردن رنجشم، رها کردن احساساتم نسبت به خواهرم و بیتفاوت شدن نسبت به کارمای بین افراد تمرکز کردم. کمکم کمردردم کمتر شد و دیگر آنقدر درد نداشت. اساساً روال معمول تمرینم را از سر گرفتم.
در پایان سال ۲۰۲۳ فکر کردم: «سال نو چینی بهزودی فرا میرسد، کمرم اساساً خوب شده است، میتوانم مقدار بیشتری از کارهای خانه را انجام دهم، مقداری نظافت کنم و بار بچهها را کم کنم.» صبح به این فکر کردم و بعدازظهر پاهایم درد گرفت. خیلی گیج شدم. چه عقیده و تصور بشریای باعث درد پایم شد؟ به درون نگاه کردم و متوجه شدم که فکر من در صبح طبق فا نبود. پس از بهبود کمردرد، به اعتباربخشی به فا و نجات تعداد بیشتری از مردم فکر نکردم، بلکه ابتدا به زندگی عادی فکر کردم. آیا این یک تصور بشری نبود؟
از دو تجربه اخیر کارمای بیماری، به جدیت تزکیه پی بردم. بهعنوان یک تزکیهکننده هر تصور بشریای برای تزکیهکننده دردسر ایجاد میکند. درد پاهایم ماهها طول کشیده است. پس از یافتن و رها کردن برخی از وابستگیها، درد کاهش یافته است، اما اساساً بهبود نیافته است. تمرینم هنوز تحت تأثیر قرار میگیرد و در وضعیت مناسب یک تزکیهکننده نیستم. باید آرام باشم و به درونم نگاه کنم تا ببینم آیا مواردی وجود دارد که با فا مطابقت نداشته است.
به حرفها و کارهایی که در سالهای اخیر انجام دادم فکر کردم و متوجه شدم که خودم هم خودخواه هستم. وقتی خواهرزادههایم کمسن بودند، کارهای بسیاری برای کمک به خواهرم انجام داده بودم و یک فکر پنهانی در ذهنم بود که آنها باید برای جبران، به دیدارم بیایند. این خودخواهی بود. بعد از اینکه این تصور بشری را که بهطور ظریف و نامحسوسی در من بود یافتم، احساس آرامش بیشتری کردم.
روزهای بعد روی تزکیه ذهنم تمرکز کردم و برای بهبود شخصیتم سخت تلاش کردم و بهتدریج درد پاهایم کمتر شد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.