(Minghui.org) در ژوئن گذشته، روزی ناگهان احساس خستگی و درد کردم. فکر کردم بعد از کمک به تور شن یون ۲۰۲۴، فقط باید استراحت کنم. دو روز بعد یک جوش روی کمرم ظاهر شد و به‌سرعت زیاد شد و یک طرف بدنم را پوشاند. تاول‌هایی با اندازه‌های مختلف همراه با بثورات ظاهر شدند.

استاد در سخنرانی چهارم جوآن فالون گفتند که «خوب یا بد از فکر اولیۀ فرد می‌آید.» علائمم را در اینترنت بررسی و به اشتباه فکر کردم که دچار زونا شدم. این فکر بشری باعث شد در دامی بیفتم که نیروهای کهن ترتیب داده بودند. چهار هفته طول کشید تا آن به‌طور کامل بهبود یابد.

هنگام ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن یا در صورت استرس زیاد، زونا به‌دلیل فعال‌شدن مجدد ویروس آبله‌مرغان (هرپس زوستر) در بدن ایجاد می‌شود. من نزدیک به ۲۹ سال فالون دافا را تمرین کرده‌ام و سیستم ایمنی‌ام باید خوب باشد. اگرچه بسیار مشغول بودم و روی بسیاری از پروژه‌های دافا کار می‌کردم، این اتفاق نباید می‌افتاد. متوجه شدم که این باید مداخله‌ای ناشی از یک شکاف در تزکیه‌ام باشد.

قبل از ایجاد بثورات، گفتگویی کوتاه با یک تمرین‌کننده داشتم. پس از آن، فکر کردم که او از من انتظار دارد کاری انجام دهم، اما مطمئن نبودم که آن کار چیست. از او پرسیدم که چه می‌خواهد، و او به من گفت که از من انتظار دارد مانند یک مادر فداکار باشم، با هر تمرین‌کننده‌ای مهربان باشم و به نیازها و نگرانی‌های آن‌ها رسیدگی کنم. انتظار او آنقدر بالا بود که احساس می‌کردم کوهی را روی من گذاشته است. احساس کردم تحملم پیشاپیش به حد نهایتش رسیده است. قلبم به هم ریخت و احساس رنجش و ناراحتی می‌کردم.

من کارهای زیادی را به‌عهده می‌گیرم و به بسیاری از تمرین‌کنندگان کمک می‌کنم مشکلاتشان را حل کنند. واقعاً برای خودم وقت ندارم. صدایی در سرم فریاد می‌زد: «می‌خواهم مانند یک تمرین‌کننده معمولی فا را مطالعه کنم و تمرین‌ها را در خانه انجام دهم و پروژه‌های زیادی را هماهنگی نکنم. تو از من خیلی انتظار داری.»

برای چند روز بعد، به این فکر می‌کردم که در پروژه‌هایی که در آن شرکت داشتم، تغییراتی ایجاد کنم، اما همچنان در تصمیم‌گیری سرگردان بودم. از یک طرف می‌خواستم چند پروژه را واگذار کنم و برای خودم وقت بگذارم. از طرفی دیگر احساس می‌کردم اگر روی این پروژه‌ها کار نکنم برای استاد زحمت ایجاد می‌کنم. احساس تعارض داشتم و نمی‌دانستم چه‌کار کنم.

فقط به این فکر می‌کردم که به زمان بیشتری برای خودم نیاز دارم و خودم را بررسی نمی‌کردم تا ببینم چرا احساس رنجش می‌کنم. میل من برای فرار از فشار روانی، بهانه‌ای شد برای نیروهای کهن تا از ضعف من سوءاستفاده کنند و سلامتی‌ام را از بین ببرند.

تاول‌های روی بدنم به‌سرعت بزرگ‌تر و با هم مخلوط شدند. هر نفس‌کشیدنی دردناک بود و احساس می‌کردم زنجیری آهنی اندام‌های داخلی‌ام را می‌کشد. هر قدمی که برمی‌داشتم دردآور بود. چند روز بعد درد سوزناکی در کمرم احساس کردم، طوری که انگار در آتش کباب می‌شود. فقط یک ساعت خوابیدم و بعد با درد از خواب بیدار شدم.

استاد بیان کردند:

«آيا تا‌كنون به اين حقيقت انديشيده‌ايد كه تمرين تزكيه بهترين شكل استراحت است؟ می‌توانيد به‌نوعی از استراحت برسيد كه نمی‌توان ازطريق خواب به‌دست آورد.» (آموزش فا در اولین کنفرانس در آمریکای شمالی)

بارها و بارها این فا را ‌خواندم و هر زمان که درد مرا بیدار می‌کرد، مدیتیشن می‌کردم. فهمیدم «شب طولانی» یعنی چه. احساس کردم کارمایم باعث این درد شده است. فقط نیاز به تحمل داشتم و کارما درنهایت از بین می‌رفت.

سستی در تزکیه

به‌عنوان عضوی از تیم هماهنگی اجراهای شن یون ۲۰۲۴ در کشورم، با گروه از مکانی به مکان دیگر سفر می‌کردم. برنامه‌های اجرا بسیار فشرده بود و همیشه موارد اضطراری وجود داشت که نیاز به رسیدگی فوری داشت. استرس و کمبود وقت باعث می‌شد آرام شدن برای تزکیه و انجام کارم به یک چالش مهم تبدیل شود.

هر روز فا را مطالعه می‌کردم و تمرینات را انجام می‌دادم، اما نگرانی درباره ایمیل‌های کاری و تماس‌ها، مرا از انجام آن‌ها متوقف می‌کرد. در طی آن شش ماه، در تزکیه سست بودم. به‌تدریج وقتی فا را مطالعه می‌کردم، کمتر و کمتر بینش و بصیرت پیدا می‌کردم. متوجه نمی‌شدم که ذهن ناآرام من ناشی از بی‌احترامی من به فاست. احترام شخص به فا تنها زمانی آشکار می‌شود که شین‌شینگ او خوب باشد.

تیم ما کمبود نیروی انسانی داشت. من نه‌تنها همه امور مربوط به هر اجرای شن یون را هماهنگ می‌کردم، بلکه کالاهای شن یون را از شهری به شهر دیگر می‌بردم. نمی‌توانستم سوار قطار شوم و فا را مطالعه کنم، زیرا مجبور بودم وسیله نقلیه پر از کالا را برانم. معمولاً نُه یا ده ساعت به‌تنهایی رانندگی می‌کردم که ترافیک بود. بنابراین زمانی برای تمرکز بر تزکیه نداشتم.

رها کردن وابستگی‌ها

در اواخر ماه آوریل، دو هفته قبل از پایان تور شن یون در کشورمان، تب کردم و تمام بدنم درد گرفت. به‌دلیل درد، هنگام رانندگی نمی‌توانستم کمرم را صاف کنم. می‌دانستم که این اتفاق نباید برای یک تمرین‌کننده بیفتد و مشکلی در وضعیت تزکیه من وجود دارد.

پس از اتمام اجراهای شن یون، زندگی‌ام به حالت عادی بازگشت. زمان بیشتری را صرف تزکیه کردم، اما سطحم بهبود نیافت. به‌شدت نسبت به مسائل مربوط به زمان حساس و تحریک‌پذیر شده بودم. وقتی تمرین‌کننده‌ای که هر روز فا را ازبر می‌کند به من توصیه کرد که همین کار را انجام دهم، یا وقتی تمرین‌کننده‌ای به من گفت که هر صبح و عصر فا را با گروه‌های مختلف مطالعه می‌کند، احساس ناراحتی ‌کردم، زیرا کار زیادی داشتم و وقت خالی برای انجام این کار نداشتم.

از زمانی که آزار و شکنجه فالون دافا در ژوئیه۱۹۹۹ آغاز شد، زمان زیادی را به بسیاری از پروژه‌های دافا، ازجمله روشنگری حقیقت، اختصاص دادم. در طی ۲۵ سال گذشته، تقریباً در هر تعطیلات کار می‌کردم و زمان بسیار کمی را مرخصی می‌گرفتم. زندگی‌ام ساده و کامل بود. چیزی که نیاز داشتم زمان و خواب بود. ازآنجاکه سایر تمرین‌کنندگان وقت داشتند فا را به خاطر بسپارند یا مطالعه کنند، من احساس عدم تعادل می‌کردم و حسادت و شکایت‌هایم ظاهر شدند.

همیشه سعی می‌کردم کارها را سریع انجام دهم و وقتی کسی یا چیزی وقت زیادی از من می‌گرفت، احساس ناراحتی می‌کردم. اگر موضوع مهمی بیش از حد به تأخیر می‌افتاد، مضطرب می‌شدم. متوجه نبودم که این بازتابی از سرشت خودخواه من است و سعی نمی‌کردم خودم را در این زمینه بهبود بخشم.

تابستان گذشته، افکار منفی زیادی داشتم که بعداً متوجه شدم ناشی از سرشت خودخواه من است. این افکار به‌سرعت رشد کردند. به‌عنوان هماهنگ‌کننده، به بسیاری از تمرین‌کنندگان کمک کردم تا مشکلاتشان را حل کنند. اما برخی از افراد، کمک مرا بدیهی می‌دانستند و اگر نمی‌توانستم به‌سرعت مشکلشان را حل کنم مرا سرزنش می‌کردند. درنتیجه احساس عصبانیت و اضطراب داشتم و بی‌صدا شکایت می‌کردم. بنابراین نیروهای کهن فرصتی برای آزار و اذیت من پیدا کردند.

دو هفته اول احساس ناخوشایندی داشتم، به درونم نگاه کردم و متوجه شدم که وابستگی‌های حسادت، رنجش، منیت، راحت‌طلبی و موارد دیگر را دارم که به‌محض شناسایی‌شان آن‌ها را از بین بردم. اگرچه تاول‌ها به‌آرامی ناپدید شدند، اما درد ادامه داشت.

دو هفته بعد، پس از اینکه تمرین دوم (حالت ایستاده فالون) را به‌مدت یک ساعت انجام دادم، افکار درست فرستادم. به یاد آوردم که استاد بیان کردند: «بنابراين چرا جنبه‌ای از شما كه سرشت اصلی‌تان است فا را اصلاح نمی‌كند؟» («شرح‌دادن فا،» نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر جلد ۱). شوکه شدم و سریع دستانم را در وضعیت دست گل نیلوفر آبی بزرگ قرار دادم. احساس کردم انرژی از دستانم جاری و به‌سمت آسمان روانه شد. فهمیدم که باید اجازه دهم سرشت اصلی‌ام این مداخله را ریشه‌کن کند.

یک ساعت درحالی‌که انرژی از دستانم بیرون می‌آمد، موقعیت دست گل نیلوفر آبی بزرگ را نگه داشتم. خیلی احساس راحتی کردم. متوجه شدم که استاد از من می‌خواهند که این مقاله را بخوانم، بنابراین آن را بارها خواندم.

وقتی خواندم: «سپس شيطان‌های خبيث از اين نقطه استفاده می‌كنند و آسيب و تداخل بی‌پايانی را تحميل می‌كنند»، متوجه اشتباه خودم شدم. به اشتباه فکر می‌کردم که بیماری‌ام نشانه‌ای از حذف‌شدن کارماست و به مرور زمان بهبود می‌یابد. وقتی آن تازه ظاهر شده بود باید مداخله را نفی می‌کردم. من در برابر محنت‌ها تزلزل داشتم و برای بهبود شین‌شینگم تلاش نمی‌کردم.

مقالات زیادی را در وب‌سایت مینگهویی خواندم که در آن‌ها تمرین‌کنندگان در چین توضیح می‌دادند که چگونه با روشن‌شدن به آنچه استاد در «شرح‌دادن فا» گفتند، بر محنت‌ها غلبه کردند. از تجربیات آن‌ها آموختم و کاستی‌های خود را که با دافا همخوانی نداشت، شناسایی و اصلاح کردم.

استاد بیان کردند:

«برای آن‌ها، در وسط شکنجه و آزارِ به‌‏شدت خشن، یک یک افکار و نظرات، بحرانی هستند. اینکه خوب عمل کرده‌‏اید یا نه؛ مستعد شکنجه شدن بوده‌‏اید یا نه؛ امور را به طور صحیح اداره کرده‌‏اید یا نه، و تا چه اندازه شکنجه و آزار شده‌‏اید، تمام این‌ها مستقیماً به اینکه چگونه مسیرتان را پیموده‌‏اید و چگونه درباره‌ امور فکر کرده‌‏اید مرتبط است.» («یک مرید دافا چیست»، آموزش فا در کنفرانس جلد یازدهم)

استاد برای تمرین‌کنندگان ‌ایستادگی می‌کنند

استاد چند آزمون ترتیب دادند تا به من کمک کنند وابستگی‌هایم را ببینم و شین‌شینگم را بهبود بخشم. یکی از تمرین‌کنندگان به‌طور معمول زنگ زد و از من خواست که مشکلی را که درحین روشنگری حقیقت با آن مواجه شده بود، حل کنم، حتی با وجود اینکه درد زیادی داشتم. تمرین‌کننده‌ای دیگر از من خواست که درباره یک موضوع فوری به او کمک کنم، حتی گرچه می‌دانست که من بیمار هستم و ناراحتی‌ام در صدایم شنیده می‌شد. هر روز اتفاقات مشابهی می‌افتاد. در ابتدا، خوشحال نبودم که مردم نسبت به رنج من اینقدر بی‌احساس به نظر می‌رسیدند. پس از اینکه فکر کردم که این اتفاقات احتمالاً مرا آزمایش می‌کنند، رنجشم کاهش یافت و وضعیتم به‌طور چشمگیری بهبود یافت.

اگرچه در تزکیه پیشرفت و مداخله را انکار کردم، اما هنوز به‌طور کامل بهبود نیافته بودم. نمی‌دانستم که آیا استاد اجازه داده‌اند که این مزاحمت برای آزمودن تزکیه من ایجاد شود یا نه. وقتی «شرح‌دادن فا» را خواندم که در آن استاد گفتند: «جلال و تقدس فا را به شما گفته‌ام برای اينكه سردرگمی‌تان درباره فا و درک نادرستتان از آن را از بين ببرم متوجه شدم که این تفکر اشتباه است. استاد مداخله نیروهای کهن را انکار می‌کنند. قطعاً اجازه نمی‌دهند که شیطان مریدانشان را این‌گونه آزمایش کند.

استاد بیان کردند:

«استاد آن‌ها را تصدیق نمی‌‏کند. و شما هم نباید تصدیق‌شان کنید. کارها را به شکلی درست و باوقار به‌خوبی انجام دهید، آن‌ها را نفی کنید، و قدری افکار درست‌‏تان را تقویت کنید. "من مرید لی هنگجی هستم، نظم و ترتیب‌‏های دیگر را نمی‌‏خواهم و آن‌ها را به رسمیت نمی‌‏شناسم"-- آن‌‏وقت جرئت نمی‌‏کنند چنان کاری کنند. پس همگی را می‌توان حل و فصل کرد. وقتی که واقعاً بتوانید این کار را انجام دهید، نه اینکه فقط بگویید بلکه آن را به مرحله عمل درآورید، استاد قطعاً به حمایت از شما برمی‌خیزد.» (آموزش فا در جشن فانوس، ۲۰۰۳)

شروع کردم به فکرکردن درباره اینکه آیا برای انکار نیروهای کهن به اندازه کافی تلاش کرده‌ام. فا را مطالعه کردم، تمرینات را انجام دادم، و افکار درست فرستادم، اما نتوانستم نیروهای کهن را نفی کنم. تمرین‌کنندگان باید از زمان برای نجات مردم استفاده کنند. روز بعد، به دفتر رفتم تا روی برنامه اجرای شن یون در سال ۲۰۲۵ کار کنم.

وقتی کسی کارها را به‌دلایل خودخواهانه انجام می‌دهد، نیروهای کهن از این شکاف سوءاستفاده می‌کنند. وقتی کسی از صمیم قلب برای دیگران ایستادگی می‌کند، استاد به ازهم پاشیدن این مداخله کمک می‌کنند.

روزهای اول در اداره، هرازگاهی درد شدیدی داشتم، انگار یکی سوزن فولادی به بدنم فرو می‌کرد. منفعلانه از پذیرفتن آن امتناع می‌کردم و می‌دانستم که به‌دلیل سستی در تزکیه‌ام و همچنین به این دلیل که تلاش زیادی می‌کردم تا مسئولیت‌هایم را به سایر تمرین‌کنندگان بسپارم، شیطان از من سودجویی می‌کند.

یک روز، در قلبم به استاد گفتم: «بزرگ‌ترین آرزوی من این است که به استاد کمک کنم تا فا را اصلاح کنند. سطح تزکیه من درحال حاضر آنقدر بالا نیست که بتوانم همه کارها را خودم انجام دهم. استاد، لطفاً به من کمک کنید تا بفهمم چه پروژه‌هایی را و به چه کسی اختصاص دهم.» طولی نکشید که تمرین‌کننده‌ای با من تماس گرفت و به یک پروژه پیچیده، اما بسیار مهم کمک کرد، که به درجه بالایی از امنیت نیاز داشت. این تمرین‌کننده کاندیدایی عالی برای این شغل بود. من به او نزدیک نشده بودم، زیرا می‌دانستم که او هم خیلی سرش شلوغ است. نمی‌دانستم که او وقت آزاد دارد. اما استاد وضعیت هر تمرین‌کننده را می‌دانند و او را برای کمک به من فرستادند.

استاد همیشه مرا از محنت‌ها حفظ و در مسیر تزکیه راهنمایی کرده‌اند. به من کمک کردند تا به اصول دافا روشن شوم، سرشت واقعی‌ام را بیدار و به من کمک کردند سطح تزکیه‌ام را بهبود بخشم، و ترتیبی دادند که سایر تمرین‌کنندگان در پروژه‌ها کمک کنند، هیچ کلمه‌ای نمی‌تواند قدردانی‌ام را بیان کند.

مقالاتی که در آن‌ها تزکیه‌کنندگان درک خود را به اشتراک می‌گذارند، معمولاً براساس وضعیت تزکیه‌شان، ادراک یک فرد را در زمانی مشخص منعکس می‌کنند، و با هدف امکان ارتقای متقابل ارائه می‌شوند.