(Minghui.org) پس از اینکه مقاله جدید استاد «فراخوان بیداری» را خواندم، تصمیم گرفتم که آن را ازبر کنم. هرچند، بعد از یک روز کامل، نمی‌توانستم اولین جمله را به یاد بیاورم: «در این دنیا نیک‌خواهی از طریق عشق و مهربانی ابراز می‌شود، و این‌ها ویژگی‌هایی هستند که تمرین‌کنندگان دافا باید همیشه آن را از درون خود ساطع کنند.» («فراخوان بیداری»)

انتظار نداشتم ازبر کردن پنج پاراگراف آنقدر سخت باشد، بنابراین احساس دلسردی کردم. به درونم نگاه کردم و متوجه شدم که آنچه مانعم می‌شود در فقدان بردباری و نیک‌خواهی ریشه دارد. این مرا عمیقاً متوجه جدی بودن تزکیه کرد و عزمم را برای ازبر کردن این مقاله تقویت کردم. بعد از یک هفته، کل مقاله را ازبر کردم.

فایی که ازبر کردم، تزکیه‌ام را هدایت کرد. به‌عنوان مثال، پدرشوهرم مبتلا به کووید19 شد و برای درمان در آی‌سی‌یو بستری شد که منجر به پرداخت هزینه‌های هنگفت پزشکی شد. خانواده‌ من و خانواده خواهرشوهرم هر کدام 200هزار یوآن کمک کردیم، اما برای تأمین هزینه‌ها کافی نبود. خواهرشوهرم که تحت فشار بود، پیشنهاد کرد که درمان را متوقف کنیم و گفت: «بهتر است پدر فوت کند تا رنج بکشد.» او از پرداخت هزینه‌های پزشکی خودداری کرد.

شوهرم به‌شدت مضطرب شد. جان پدرش در خطر بود، اما پول کمی برای ما باقی مانده بود. نمی‌توانستم جلو خودم را بگیرم تا خواهرشوهرم را سرزنش نکنم. فکر ‌کردم: «حتی من، به‌عنوان یک عروس، فعالانه از درمانش حمایت می‌کنم، اما تو به‌عنوان دخترش از کمک خودداری می‌کنی. چطور می‌توانی اینقدر سنگ‌دل باشی؟» از او دلخور شدم.

به خودم یادآوری کردم که به‌عنوان یک تمرین‌کننده دافا، نباید رنجش داشته باشم. درعوض، باید بردبار باشم. او متفاوت از ما فکر می‌کرد. باید از راهنمایی‌های استاد پیروی و قلبی نیک‌خواه را تزکیه کنم. ازاین‌رو، شوهرم را دلداری دادم و گفتم: «اشکالی ندارد. ما تمام هزینه‌ها را تقبل می‌کنیم.»

حادثه دیگر مربوط به همسایه‌ طبقه بالای ما بود که اغلب در نیمه‌های شب، صداهای بلندی ایجاد می‌کردند که خواب ما را مختل می‌کرد. یک شب، درست زمانی که داشتم به خواب می‌رفتم، صدای بلندی از طبقه بالا شنیدیم که به نظر می‌رسید ناشی از برخورد یک جسم سنگین به زمین است. آن چند دقیقه ادامه داشت و نتوانستم بخوابم. ناامید با خودم فکر کردم: «اگر دوباره این اتفاق بیفتد، درِ خانه‌شان را می‌زنم و شکایت می‌کنم.»

در آن لحظه، سخنان استاد در ذهنم ظاهر شد و به خودم یادآوری کردم که احتمالاً همسایگانم عمداً سر و صدا نمی‌کنند. نباید ناراحت باشم. درعوض، باید از آن‌ها برای کمک به بهبود شین‌شینگم تشکر کنم. به‌محض اینکه این فکر به ذهنم خطور کرد، به‌طور معجزه‌آسایی صدا قطع شد.

از طریق ازبر کردن فا، بهبود چشمگیری در شین‌شینگم احساس کردم. نیک‌خواهی‌ام ظاهر شد و درک واضح‌تری از نحوه تزکیه‌ام به دست آوردم.