(Minghui.org) پس از شروع تمرین فالون دافا، سالم و پرانرژی شدهام. در خانوادهام، بیش از 20 نفر هستند و همه ما در وضعیت خوبی هستیم. مردم در روستایم، پس از دیدن سخاوت و فداکاریام، مرا و همچنین فالون دافا را مورد تحسین قرار دادند. میخواهم دو ماجرا را بهعنوان نمونه به اشتراک بگذارم درباره اینکه چگونه فالون دافا به من کمک کرد تا در اعمالم، نسبت به دیگران باملاحظه باشم و تفکرم درست باشد.
پیروی از الزامات مربوط به تزکیهکنندگان
جیانگ در نزدیکی من زندگی میکند. او چندان اجتماعی نبوده و برقراری ارتباط با او سخت است، اما رفتارش با من دوستانه است. روزی درحالیکه میخواستم بیرون بروم، جیانگ مرا دید، بهگرمی از من استقبال کرد و پرسید که کجا میروم. به او گفتم که میخواهم به یکی از بستگان، لینگ، در انجام برخی از کارهای خانه کمک کنم. او چیزی نگفت.
چند روز بعد جیانگ را دیدم و پرسیدم که چهکار میکند. او مضطرب شد و با عصبانیت گفت: «میخواهم هر کاری را که دلم میخواهد انجام دهم! این هیچ ارتباطی به تو ندارد.» واکنشش غیرمنتظره و ناگهانی بود و نمیدانستم چگونه پاسخ دهم.
وقتی با یکی از خویشاوندانم صحبت میکردم، جیانگ را دوباره دیدم. به او سلام کردم و پرسیدم که کجا میرود. او هنوز عصبانی بود و گفت که به هر کجا که دلش میخواهد میرود و من باید سرم به کار خودم باشد. پس از رفتنش، خویشاوندم به من گفت كه پسرِ لینگ جیانگ را بهخاطر گرفتن اموالش سرزنش کرده، بنابراین جیانگ بهخاطر كمکم به لینگ، از دست من عصبانی است.
جیانگ همچنان مرا نادیده میگرفت. میدانستم که باید از آموزههای دافا را پیروی و مانند یک تمرینکننده عمل کنم. از دیدگاه جیانگ به اوضاع نگاه کردم و فهمیدم که واکنش او صرفاً بشری است.
بعد از برداشت سبزیجاتم، در مسیر خانهام بودم و دیدم که جیانگ بهتنهایی زیر یک درخت ایستاده است. با دیدن اینکه چتر ندارد، گفتم: «کمی باران میبارد، باید سریع به خانه بروی.» او متوجه شد که من آرام و واقعاً نگرانش هستم و وقتی نگاه کرد، گفت: «اوه، باران میبارد، حتی متوجه آن نشدم.» مقداری از سبزیجاتی را که برداشت کرده بودم به او دادم. او خیلی تحت تأثیر قرار گرفت و قدردانی کرد.
وقتی او با من، غیرمنصفانه رفتار کرد ناراحت نشدم و با مهربانی با او رفتار کردم، طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. من اینگونه رفتار کردم، زیرا این یک الزام برای تزکیهکننده دافاست.
ازبینرفتن درد پا با افکار درست
در سال 2022، پای راستم گهگاهی درد میکرد. خیلی شدید نبود، بنابراین آن را نادیده میگرفتم. چند ماه بعد، برای روشنگری حقیقت به یک روستا رفتم. در راه بازگشتم، وقتی حدود 4 کیلومتر (2.5 مایل) از خانه فاصله داشتم، پایم دچار درد شدیدی شد و در راهرفتن مشکل داشتم. با دانستن اینکه خانه خواهرم کمتر از 800 متر فاصله دارد، فکر کردم که به خانه او میروم و پسرش مرا با ماشین به خانه میرساند. وقتی این فکر را کردم، درد بدتر شد.
ناگهان فکر کردم: «برخورد با درد، بهعنوان یک بیماری و درخواست کمک، پذیرش مداخله است. من تمرینکننده هستم و هیچ بیماریای ندارم.» همانطور که راه میرفتنم، افکار درست فرستادم. بعد از اینکه افکار درست فرستادم، عبارات «فالون دافا خوب است؛ جِن، شَن، رِن خوب است» را بارها تکرار کردم. درد متوقف شد.
به پیادهروی ادامه دادم و زن و شوهری را دیدم که در مزرعهشان کار میکردند. حقیقت را برایشان روشن و به آنها کمک کردم از حزب کمونیست چین و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند. قسمت آخر مسیر بهسوی خانه، یک سربالایی با شیبی تند به طول 1600 متر بود. در گذشته، همیشه بالارفتن از این قسمت برایم سخت بود، بنابراین کمی نگران بودم، اما آن روز آسان به نظر میرسید و سریع به خانه رسیدم.
کپیرایت ©️ ٢٠٢٥-١٩٩٩ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.