(Minghui.org) 13مه، سالروز تولد استاد و همچنین سی‌وسومین سالگرد معرفی عمومی فالون دافا به جهان است. تمرین‌کنندگان جوان فالون دافا در تورنتو، با احترام زادروز استاد را تبریک گفتند. آن‌ها از استاد به‌خاطر معرفی فالون دافا به جهان و ارائه راهنمایی به آن‌ها در این دنیای گیج‌کننده و آشفته، بسیار سپاسگزار بودند.

برخی از این تمرین‌کنندگان جوان، در خانواده‌هایی متولد شدند که اعضایشان تمرین‌کننده فالون دافا هستند و همراه آن‌ها تزکیه کرده‌اند. برخی گفتند که به‌طور موقت حواسشان به دنیای مادی پرت شده بود، اما دوباره به تزکیه بازگشتند. همه آن‌ها گفتند که هدف مشترکی دارند: «تزکیه با پشتکار و بازگشت به خانه همراه استاد.»

تمرین‌کنندگان جوان فالون دافا در تورنتو، با احترام زادروز استاد را تبریک می‌گویند.

در جامعه عادی بشری راهش را گم نکرد

سان شینران درحال انجام تمرینات و مطالعه فا در یک پارک.

سان شینران امسال از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد و نوزده سال پیش، زمانی که هشت‌ساله بود، تمرین فالون دافا را با مادرش آغاز کرد.

وقتی شینران کوچک بود، با همکلاسی‌هایش رقابت نمی‌کرد. او گفت: «در کلاس، هر میز با یک رومیزی پوشانده شده بود و باید هر هفته تمیز می‌شد. همکلاسی‌هایم می‌گفتند که این کار خیلی دردسرساز است، بنابراین تعداد کمی از آن‌ها، از قوانین پیروی می‌کردند و این کار را انجام می‌دادند. من همیشه رومیزی‌ام را به خانه می‌بردم و می‌شستم. بعد از چند هفته، همکلاسی‌ام که میز را با من شریک بود، گفت که در این کار سهیم می‌شود. او حتی به شوخی، با من دعوا می‌کرد که آن را به خانه ببرد. وقتی بقیه همکلاسی‌ها ما را دیدند، آن‌ها هم رومیزی‌هایشان را ‌شستند. بهداشت در کلاس ما بهبود یافت و به بهترین کلاس در ساختمان تبدیل شد؛ معلمان شگفت‌زده شدند. می‌دانم که این راهنمایی دافا و تأثیرات مثبتی است که در هدایت ما برای ازخودگذشتگی و نیک‌خواهی به همراه دارد.»

بعد از اینکه شینران شروع به تحصیل در دانشگاه کرد، همکلاسی‌هایش به‌دلیل اینکه به‌دنبال شهرت و منفعت بودند، با یکدیگر رقابت می‌کردند. شینران از این رویه پیروی نمی‌کرد. او گفت: «در طول یک ترم، ما یک کلاس برنامه‌نویسی داشتیم که تکالیف زیادی به ما می‌دادند و امتحان نهایی باید دست‌نویس می‌بود. همه همکلاسی‌های گروه من از دوستان برنامه‌نویس حرفه‌ای خود می‌خواستند که به آن‌ها، در انجام تکالیفشان کمک کنند، اما من تصمیم گرفتم خودم این کار را انجام دهم. همکلاسی‌هایم به من گفتند که احمق هستم، زیرا از پاسخ‌های موجود استفاده نمی‌کردم؛ در عوض، وقت و تلاش خود را صرف انجام کاری می‌کردم که نمی‌توانست نمره کامل را بگیرد.

با خواندن جوآن فالون، فهمیدم که نمی‌توانم به‌خاطر گرفتن نمرات خوب، اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری را زیر پا بگذارم. قبل از امتحان نهایی، تمام مطالبم را مرور کردم و نمره الف گرفتم. درخصوص سایر همکلاسی‌ها، استاد ناگهان بسیار سخت‌گیر شد و نمرات آن‌ها را لغو کرد، زیرا پاسخ‌های آن‌ها آنقدر شبیه به هم بود که حدس می‌زد آن‌ها تقلب کردند.»

شینران گفت: «من درک می‌کنم که توانایی تزکیه در دافا و بازگشت به سرشت صادق و نیک‌خواهم، از هر ثروت و شهرتی ارزشمندتر است. این نوع شادی و رضایت با هیچ شکل دیگری از دستاورد قابل‌مقایسه نیست. متشکرم، استاد!»

از استاد برای مراقبت از او سپاسگزارم

وو شیائومنگ در جشن روز جهانی فالون دافا، در مقابل سیتی هال تورنتو شرکت کرد.

وو شیائومنگ از کودکی، تمرین فالون دافا را با والدینش آغاز کرد. «والدینم نام "شیائومنگ" را به من دادند، که به معنای دانستن هدف از آمدنم به این دنیا و به یاد آوردن عهد ماقبل‌تاریخی‌ای است که با استاد امضا کردم.»

مدیر مهدکودک شیائومنگ و همسرش فالون دافا را تمرین می‌کردند. حتی پس از شروع آزار و اذیت، این زوج فضایی آرام برای تمرین‌کنندگان نوجوان فراهم کردند. درحالی‌که کودکان در چین، «سیصد شعر تانگ» را حفظ می‌کردند، شیائومنگ و سایر تمرین‌کنندگان نوجوان، هنگ یین استاد را ازبر می‌کردند. شیائومنگ گفت: «از زمانی که به یاد دارم، دافا همیشه همراه من بوده است. همیشه بخشی از زندگی من بوده است. با والدینم مدیتیشن می‌کردم و سپس هنگ یین را ازبر می‌کردم. یاد گرفتم که پنج مجموعه تمرین را انجام دهم و توانستم جوآن فالون را بخوانم.»

او گفت: «کنفرانس سالانه فا در کانادا، در ژوئیه گذشته، در تورنتو برگزار شد. در آن زمان، من در ونکوور درس می‌خواندم. مدرسه ما اجازه مرخصی به ما نمی‌داد و درس‌هایم بسیار سنگین بود. تصمیم گرفتم برای شرکت در کنفرانس فا، به تورنتو برگردم و چند ماه قبل بلیت دوطرفه هواپیما از ونکوور به تورنتو را خریدم. قصد داشتم روز جمعه به تورنتو برسم و در رویدادها، ازجمله کنفرانس فا در روزهای شنبه و یکشنبه، شرکت کنم. قصد داشتم روز دوشنبه را با خانواده‌ام بگذرانم و سپس صبح سه‌شنبه برای کلاس‌هایم به ونکوور برگردم.»

«همچنین یک جلسه بسیار مهم داشتم که لازم بود شخصاً در آن شرکت کنم و احتمالاً در تورنتو برگزار می‌شد. اما، برنامه درسی شلوغم به من اجازه نمی‌داد که وقت اضافی برای بازگشت دوباره به تورنتو داشته باشم. فقط می‌توانستم از استاد بخواهم که به من کمک کنند.»

درنهایت، اوضاع تغییر کرد و شیائومنگ گفت: «یک هفته قبل از اینکه قرار بود به تورنتو بروم، نامه‌ای درباره جلسه دریافت کردم که می‌گفت باید آنجا باشم و در تورنتو برگزار می‌شود. اما، تاریخ جلسه همان دوشنبه بود!» لحظه‌ای که تاریخ جلسه را دیدم، هیچ کلمه‌ای نمی‌توانست قدردانی و هیجانم را توصیف کند.»

شیائومنگ گفت: «من با پشتکار، تزکیه خواهم کرد و نجات و محافظت نیک‌خواهانه استاد را هدر نخواهم داد. سپاسگزارم، استاد!»

ازسرگیری تزکیه

ژیزل از کودکی تمرین فالون دافا و خواندن آموزه‌ها را با مادر و سایر اقوامش در چین آغاز کرد.

وقتی بزرگ‌تر شد، مشغول کارهای مدرسه شد. ژیزل به‌تدریج زمانی را که صرف خواندن جوآن فالون می‌کرد، کاهش داد. او گفت: «حتی وقتی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم، هنوز به تلفن همراهم معتاد بودم. فقط به این فکر می‌کردم که چگونه زندگی خوبی داشته باشم.» ژیزل گفت که گرچه فاصله بین دافا و او بیشتر و بیشتر می‌شد، اما اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری در قلبش حک شده بود.

وقتی برای تحصیلات دانشگاهی، به خارج از کشور رفت، تصمیم گرفت خواندن جوآن فالون را از سر بگیرد. همانطور که بارها و بارها کتاب را می‌خواند، متوجه شد که احساس مداوم خشمش به‌تدریج ناپدید می‌شود. او گفت: «وقتی سر کار می‌رفتم، جدا از حیطه کاری خودم، باید به دیگران هم کمک می‌کردم، بنابراین خیلی سرم شلوغ بود. حتی قبل از اینکه بتوانم کار خودم را انجام دهم، باید اول به دیگران کمک می‌کردم. گاهی اوقات، وقتی کسی از من کاری می‌خواست، با نارضایتی آن را انجام می‌دادم و در قلبم فکر می‌کردم که این کار اوست، پس چرا او آن را به من تحمیل می‌کند. اغلب فکر می‌کردم که اگر می‌توانستم شغل بهتری پیدا کنم، اینجا نمی‌ماندم و وقتم را تلف نمی‌کردم. نگرشم خیلی بد بود و مدام در محل کار اشتباه می‌کردم.»

ژیزل با مطالعه مداوم جوآن فالون متوجه شد که باید به درونش نگاه کند. او گفت: «بعداً فهمیدم که احساساتم ناشی از حسادت است. وقتی می‌دیدم دیگران استراحت می‌کنند یا زودتر از سر کار می‌روند، احساس ناراحتی می‌کردم. وقتی فهمیدم که دیگران بیشتر از من حقوق می‌گیرند، حتی بیشتر ناراحت شدم. شروع به شکایت کردم. نه‌تنها خوب عمل نمی‌کردم و مورد انتقاد دیگران قرار می‌گرفتم، بلکه نمی‌خواستم مورد انتقاد قرار بگیرم.

«به خودم یادآوری کردم که من تزکیه‌کننده هستم و باید از حقیقت، نیکخواهی و بردباری پیروی کنم. بعد از تعدیل نگرشم، دیگر از اینکه بیشتر از دیگران کار می‌کردم شکایتی نداشتم. درعوض، کار را خیلی سریع تمام می‌کنم. یکی از همکارانم توضیح داد که به من کارهای زیادی محول شده است، بنابراین با روند کار آشنا هستم. او در آستانه رفتن به مرخصی سالانه‌اش بود، بنابراین من باید جای او را می‌گرفتم. درواقع، بعد از اینکه نگرشم را اصلاح کردم و از وابستگی‌ها خلاص شدم، توانستم کار را به‌سرعت تمام کنم و حتی افزایش حقوق گرفتم.»

ژیزل گفت: «استاد، به‌خاطر نجات نیک‌خواهانه‌تان و ناامیدنشدنتان از من، تمرین‌کننده‌ای که با پشتکار تزکیه نمی‌کرد، متشکرم. استاد، متشکرم که فرصت دیگری به من دادید.»

دافا به من آموخت که دیگران را بر خودم مقدم بدانم

آنا، عضو گروه مارش تیان گوئو در تورنتو، از فالون دافا به‌خاطر کمکش به غلبه بر استرس و سختی‌ها تشکر کرد.

آنا از کودکی، تمرین فالون دافا را با مادرش آغاز کرد. او گفت: «وقتی کوچک بودم، نمی‌دانستم چگونه تزکیه کنم، اما احساس می‌کردم که حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب هستند. مادرم به من گفت که باید تقوا را حفظ کنم و فرزند خوبی باشم. زمانی که در کنفرانس فای ۲۰۱۶ در نیویورک شرکت کردم، سخنرانی استاد و تجربیات تزکیه هم‌تمرین‌کنندگان باعث شد که فوریت تزکیه را احساس کنم. شروع به خواندن جدی جوآن فالون کردم و فهمیدم که تزکیه چقدر ارزشمند است. همچنین واقعاً معنای عمیق‌تر دافا و اهمیت آن را تجربه کردم.»

آنا گفت که پس از شرکت در کنفرانس فا، شروع به مطالعه فا، انجام تمرینات و پیوستن به پروژه‌های روشنگری حقیقت کرد. او یاد گرفت که هنگام انجام کارها، دیگران را بر خود مقدم بداند. او گفت: «با یکی دیگر از همکلاسی‌های چینی‌ام توافق کردم که در شبی خاص، یک مسابقه کوچک انجام دهیم، اما آن روز صبح راهپیمایی گروه مارش تیان گوئو برگزار شد و مسیر راهپیمایی بسیار طولانی بود. بعد از یک روز اجرا، واقعاً خسته بودم و نمی‌خواستم حرکت کنم. به فکر لغو جلسه با آن همکلاسی افتادم. سپس فکر کردم که چون قبلاً با او توافق کرده‌ام، باید به قولم عمل کنم. وقتی از دیدگاه او به این موضوع فکر کردم، اگرچه خسته بودم، تصمیم گرفتم او را بر خودم مقدم بدانم. همچنین حقایق مربوط به دافا را برایش توضیح دادم و او حمایتش را از آن ابراز کرد.»

آنا گفت: «متشکرم، استاد نیک‌خواه! دافا به زندگی من معنا می‌بخشد و به من امید می‌دهد. زادروزتان مبارک استاد!»